وقتی برگشتم خونه ملودی نبود ، یکم ترسیدم و بهش زنگ زدم 📱 مرینت : سلام ملودی ، کجا رفتی ؟ ملودی : سلام آبجی ، رفته بودم ببینم استخدام میشم یا نه ، مساحبه کاری امروزم رو که یادت نرفته بود 😐 مرینت : آهاااا ، نه یادم نرفته بود 😅 (چوپان دروغگو😐) ملودی : من برم که رسیدم . مرینت : مواظب خودت باش😊 ملودی : باشه بای 😁 ملودی * وقتی وارد شرکت شدم خیلی هیجان داشتم شرکت فشن بود 😍 عکاسی اشخاص معروف اینجا هست و طراحی لباس هم داره 😎 خیلی هیجان داشتم و اگه هم بتونم استخدام بشم به عنوان عکاس خیلی خوب میشه 😆 رفتم پیش منشی و اونم من رو راهنمایی کرد به یک اتاق 😳 استرس گرفتم 😣 نیم ساعت بعد * خانم راسی : استخدام شدی ☺ شرایط کامل رو داری و آزمون عکس گرفتن رو هم به خوبی پاس کردی 😉 از فردا شروع به کار میکنی 😊 (لباس ملودی این صفحه)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
خوبه من یادم رفت توی پارت یک کامنت بزارم ولی دفعه ای دیگه شخصیت های میراکلس بو نریز تو سریال ترکی ها ( اسم ها رو میگم)
من هیچ وقت برام یک دقیقه ای تستچی داستانام رو پخش نمیکنه
من یکمی از اون صحنه و ضربان قلب و فلان و ملان بدم اومد ولی خوشم نیومد ولی عالی بود
مرینت میخواد بره تو شرکت آدرین کار کنه وای چه شود😍😍😆😆😜😜
😘😘😘😘آره❤❤❤❤
پارت بعد رو نمی زاری
میخوام بنویسم 😁
عالی بود
ممنون 😉
❤
عالی بود
مرسی 💓
عالی بود منتظر پارت بعد هستم
مرسی شروع میکنم به نوشتن😁