𝐀𝐫𝐦𝐲 𝐆𝐢𝐫𝐥🌿🎀
درحالی که یه پاستیل دیگه تو دهنم جا میدادم پوست بسته دوم پاستیل رو انداختم سطل زباله. که صدای ته از روی کاناپه ای که نشیته بود اومد+یااا بیا الان فیلم شروع میشه ا.تا ـ اومدمم تند ظرف رو برداشتم و به سمت کاناپه ای که ته نشسته بود رفتم ـ یاا تو مگه کوری این که شروع نشده +یکم صبر کنی بد نیس ها ـ من صبر ندارم زوره؟ *فیلم شروع شد +بیاه زنیکه شروع شد *چشم غره ای رفتم و به تلوزیون خیره شدم. وسط فیلم بود که دیدم صحنه درام اومده و زن و شوهره دارن همو تف مالی(همون رو بوسی:/) میکنن. دستی که توش یه پفک بود تو هوا موند دهنی که برای خوردن پفک اماده بود باز موند. دماغم و چین دادم و برگشتم سمت ته.(#ستاد ـ آنتی ـ رمانتیک:)) دیدم که داره بهم نگاه میکنه.
سرم و به معنیه چیه تکون دادم که خم شد و لبمو بوسید. ـ این براچی بود:/؟ *چیزی نگفت و دوباره چندبار بوسیدم. ظرف رو میز گذاشتم. دستش و بالا دادی و رفتی تو بالشت و نگاش کردی. روی موهات و بوسید.+درد نداری؟ ـ برای چی؟ +صبح حالت بد بود. ـ نه بهترم قرص خوردم. بلند شد و بغلت کرد از ترس هینی کشیدی ـ یاا تهیونگا ولم کن. بی اهمیت بهت به سمت اتاق رفت. رو تخت گذاشت. با قیافه ای که میدونستی الان شبیع علامت سواله برگشتی نگاش کردی.
به سمت کمدت رفت و شروع کرد در اوردن لباس شب.+پایه بار هستی بیب؟ ـ ارههه *خنده ای کرد و لباس ها رو داد بهت. که دیدی یه لباس مشکی براق با کفش پاشنه 7 سانتی مشکی لاک مشکی و یه رژ قرمز داد بهت. ـ اوو آقای کیم نگفته بودی سلیقت انقد خوبه:/.*لبخندی زد و +ناسلامتی طرفدار پرو پا قرص گوچی ام ها خانم ا. ت. شروع کردی آماده شدن. 20 مین بعد دوتاتون آماده بودید. بهش نگاه کردی تو اون کت شلوار مشکی و لباس سفید و کراوات مشکی شل عالی شده بود. دستتو گرفت و بوسی رو گونت زد و خارج شدید سوییچ فراری مشکی مات ش رو برداشت و به سمت در رفتید.
یه کلاب خیلی شلوغ و بزرگ میشناخت. رفتیم همونجا. از دور صدای اهنگ میومد. پایین رفتیم و بعد ورود به سمت کوک و جیمین که اونجا بودن رفتیم. بعد از سلام علیک و این چرت و پرتا(میدونم با ادبم:) به سمت نوشیدنی رفتیم و چند شات خوردیم. خوردیم. حسابی مست بودیم. ته دستم و گرفت و گفت +لیدی هات مفتخرم یه دور باهاتون برقصم؟ ـ اوو بله آقاهه و به سمت پیست رفتیم و رقصیدیم. ته رفت نشست رو یه صندلی و کراوات ش رو شل تر کرد و دو تا دکمه باز کرد. بقیه جاها پر پسرای مست بود پس رو پای ته نشستم.+اوم بیبی گرل نظرت با یه شب هات چیه؟ ـ اوم موافقم آقای کیم
نیشخندی زد و دستم و گرفت و به سمت یکی از اتاقای کلاب حرکت کرد. در و باز کرد. لبخندی زدم که ته سمتم اومد و..*فردا. از خواب بلند شدم ساعت و نگا کردم 6 عصر بلخره حق دارم تا 4 صبح در اختیار آقای کیم بودم ناسلامتی.! ساعت 4 و 30 صبح رسیدیم خونه..
𝐀𝐫𝐦𝐲 𝐆𝐢𝐫𝐥🌿🎀
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)