
سلام دوستان داریم به آخرای داستان نزدیک میشیم درسته که گفتم ۲۵ پارته ولی نظرم عوض شده
کاگامی:درسته خیلی زندگی شادی داری.کیاما:ولی الان چرا تو بیمارستانیم مامان.مرینت:زود چشنم افتاد به کلیه ی کهنه که به لینی گفتم بندازتش زمین و اونم ایکارو کردن که یهو کیاما تعجب کرد از وضع بیمارستان(چیز هایی که خانوم کیاما توسوریگی ازش تعجب کردن:(منحرفا این تیکه رو نخونن😓😓)خون خودش🌡🌡🌡🌡🌡آمپول ها💉💉💉💉💉قرص های خونی💊تخت خونیش🛏 و البته کلیه ای که روی زمین افتاده بود(من:اه اه حالم بعم خورد چرا باید کلیه رو ببینه؟مغرم:خودت این داستانو نوشتی از من می پرسی؟من:شما خفه از آجیام/داداشام پرسیدم)
کیاما:اینجا چه خبره؟کاگامی:خب راستش کلیه ی راست تو خرابب شده بود و داشتی آه ناله می کردی که از حال رفتی بعدش خونریزه کردی و آوردمت بیمارستان ولی وسط راه ماشین افتاد تو دره و دست و پات شکست همونطوری بردمت بیمارستان و کلیه ی راستتو برداشتن و یکی دیگه گذاشتن و دست و پاتم گچ بستن(آخ دلم گج خواست).کیاما:ولی ملجرای این یخا و بعم ریختگیا چیه؟کاگامی:خب ببین مرینت خواهر من و خاله ی تو هستش و شوهرش آدرین هستش و خواهر آدرین یعنی آدرینا هم دکتر بوده که بعد عمل های تو یه دکتر پسر به آدرینا نزدیک شده و لینی کهبچه ی خاله مرینت بوده و موهاش قدرت جادویی داره اومده از اون محافظت کنه که خاله مرینت و عمو آدرینم اومدن و برادر لینی یعنی کیوان هم اومده و لینی یه سپر از جنس یخ درست کرده و و همه جا بهم ریخته.
کیاما:آها خیلی خب.آدرینا:بلند شدم و گفتم:کیاما باید لباساتو عوض کنی.کیاما:باشه.کارما(بچه ها کارما همون مرد ناشناسی هست که محو در افق آدرینایی شده بود😐😐😐😐😐):برگشتم به همون اتاق که مرینتو دیدم یعنی اعصابم به قدری خورد شد که نابود شدم(نا سلامتی معشوقه ی قبلیش رو دیده😐😐😐😐😐😐)که دیدم اون دختر پیش مریضست.لینی:صبر کن قیافه این مرد شبیه کارما نیست؟آدرین:آره شبیهشه.کیوان:(بچه ها شاید بعضی ها تا الان اسم ها رو اشتباه فهمیده باشید ولی اسم این شخسیت کِیوان نیست کیِوان رو به هم بچسبونین میشه کیوان مثل ایوان(همونی که با میلن دوسته)همین)مادر بیایید بریم خونه.مرینت:تیکی اسپاتز آن(درست نوشتم؟)گردونه ی خوش شانسی(هویتشون دیگه مخفی نیست).آدرین:چرا تبدیل شدی و از گردونه ی خوش شانسی استفاده کردی؟مرینت:تا همه چیز رو درست کنم.مرینت:کفشدوزک معجزه آساااااااا.لینی:همه چی تعمیر شد و رفتیم خونه.
آدرینا:آدرین.آدرین:بله آدرینا؟آدرینا:اوهوم....اوهوم.....باید...باید فیلیکسو زنده کنم.آدرین:برای چی(نشستن روی صندلی)؟آدرینا:فیلیکس به خاطر لایلا انقدر بد بود ولی اون وقتی توی دنیای روح ها بودم بهم گفت اون دیگه رفتارشو درست کرده.آدرین:باشه ولی آدرینامن تصمیم گرفتم تا تو هم با ما بیای تو چین در هر حال من و تو خواهر برادریم.آدرینا:ولی که شناسنامه های اصلی رو جور کنه؟آدرین:به وکیلم جان زنگ می زنم و میگم برامون جور کنه(جان خدمتکار کارما هست).آدرینا:باشه.لینی:رفتیم توی اتاقامون و وسایلامونو جمع کردیم بعدش تو تا لباس بیرون گذاشتیم یکی لباس راحتی که الان بپوشیم و ناهار بخوریم و اون یکی هم لباس برای پوشیدن توی هواپیما برای رفتن به چین و از اتاقامو اومدیم بیرون که دیدم کیوان یکم آشفتست رفتم پیشش و گفتم:چی شده؟کیوان:ناراحتم که داریم از فرانسه میریم.
آدرین:گوشیمو از جیبم در آوردم و به جان زنگ زدم و بعدش هم بهش گفتم که ۳ تا شناسنامه ی جعلی جور کنه و بعدشم اصلی و بفرسته چین چون می خوایم همه با هم برین به چین و کسی تو پاریس نمونه ولی گفت:چقدر بهم پول میدی؟آدرین:۲۰۰ هزار یورو بسته؟جان:نچ باید به اندازه ی پول شناسنانه ها پول بدی و ۱۰۰ هزار یورو هم بیشتر بدی.(شناسنامه ۲۰۰ هزار یورو اه توی داستان)آدرین:باشه ۷۰۰ هزار یورو بسه؟؟؟؟؟؟جان:قبوله.(آخه وکیل در این حد عجول و حرف گوش نکن وجود داره؟)آدرین:خداحافظ.جان:خداحافظ.آدرین:قطع کردم.مرینت:آدرین یکم گرون نگفت؟آدرین:گفت ولی چاره ای نیست با تخفیف هر شناسنامه میشه ۲۰۰ هزار یورو و تازه برای خودش هم ۱۰۰ هزار یورو می خواد.
جان:زنگ زدم و به کارما گفتم:سلام قربان امروز آدرین آگراست مدل معروف پاریس به من که وکیلشم زنگ زد و گفت که می خوان برن به چین و نمی خوان که کسی بمونه و از جایی که امروز اونا همراه اون خانوم که شما پسندیدین بودن امروز اونم باهوش میری به چین.کارما:باشه پس بیشتر راجب اون خانومه تحقیق کن تا یه پولی برسه.کارما:به خواهرم کاترین زنگ زدم و گفتم:سلام کاترین من عاشق یه دختر شدم که موهای گوجه ای به رنگ طلایی و چشم های معمولی به رنگ آبی و ریملشم زیاده ابرو هاش هاشور شدست و چند تا تل هم داره کلا خیلی قشنگه.کاترین:سلام خب از من چی می خوای؟کارما:این که یه نقشه بکشی من باهاش ازدواج کنم.کاترین:خب زنگ بزن به جیم (هکر) اون حتما می تونه گوشیشو هک کنه و شماره و اسمش رو پیدا کنه.کارما:باشه.
کارما:زنگ زدم به جیم و گفتم:جیم می تونی (همون مشخصات آدرینا رو گفت که به کاترین گفته بود)هک کنی؟جان:باشه ولی اول زنگ بزن به یه نقاش و بگو عکس از اون بکشه بعد عکسشو به من بده تا هکش کنم.کارما:اوکی.کارما:به نقاش زنگ زدم و گفتم مشخصات اون دختره رو و نقاش گفت:تا نیم ساعت دیگه آمادست.آدرین:آدرینا هنوز توی اتاقش بود رفتم در زدم گفت:بله؟آدرین:صدلش گرفته بود جوری که انگار گریه کرده بود گفتم:می تونم بیام تو؟آدرینا:صبر کنبرم دستشویی بعد بیا.آدرین:خیلی خوب.آدرین:گوشیمو از جیبم بیرون آوردم و به ساعت نگاه کردم و دیدم ساعت ۱۷:۱۵ هست(۲۵ دقیقه ی دیگه نقاشی آدرینا آماده میشه)و پروازمون هم ساعت ۱۷:۳۰ هست(همون موقعی که نقاشی آماده میشه)
آدرینا:می تونی بیای داخل.آدرین:رفتم تو دیدم چشمای آدرینا مثل خون قرمزه گفتم:معلومه گریه کردی.آدرینا:آره گریه کردم.آدرین:چی شده؟آدرینا:خب ببین من یه دوست پسر دارم به اسم ادوارد و روم خیلی حساسه و اگر بفهمه اون مرده به من نزدیک شده اونو به معنای واقعی جر میده.آدرین:کجاست؟آدرینا:پاریس.آدرین:خب اونو هم می بریم.آدرینا:باشه.آدرینا:یکی از سیمکارتامو از کشو ی میز تحریرم در آوردم و گذاشتم توی گوشیم(ادوارد همه ی شماره هاشو داره)و بعد زنگ زدم به ادوارد.ادوارد:آب خوردم و رفتم توی اتاقم روی تختم دراز کشیدم که دیدم گوشیم داره زنگ می خوره.
خب دوستان انگشتام کنده شد
امید وارم لذت برده باشید😗😗😗
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)