
خب بچه ها این پارت هم گذاشتم لایک و کامنت فراموش نشه ♥️♥️❤️❤️
بعد از اینکه تلفن رو قطع کرد شوکت خیلی عصبی بود. شوگا:جیمین جیمین:بله شوگا:یه دختر برام پیدا کن جیمین:اما این که به این اسونیا نیست تو باید خودت انتخاب کنی شوگا:نه مهم نیست هرکس باشه چونکه فقط یک ماه قراره باهاش زندگی کنم بعد طلاقش میدم جیمین: آها ok بعد من رفتم و چنتا دختر خوب و با اصالت پیدا کردم(بچه ها اینجا منظور از با اصالت دختر هایی هستند که همه دختر های مافیا های بزرگ کرن)بعد بردمش و گذاشتمش جلوی دستش برای هر کدوم یه ایرادی می آورد و ردشون میکرد. جیمین:خوبه گفتی مهم نیست😑 شوگا: من گفتم مهم نیست نگفتم که دیگه هر کی از راه میرسه رو بیاری. جیمین:چی میگی؟ اینا همه دخترای بزرگترین مافیا های کرن. شوگا:حالا هرچی جیمین:یه نفر دیگه هم هست شوگا:کی؟ جیمین:خب... اون.... شوگا:بگو دیگه جیمین:خب اون....ا/ته شوگا:.......(سکوت طولانی😂)خب باشه همون خوبه جیمین:whatttttt شوگا:خب فردا مراسم داریم(عروسی نه ها) اونجا ا/ت رو به عنوان نامزد خودم معرفی میکنم جیمین:خب من دیگه باید برم شوگا:باشه
از دید جیمین:از اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت اتاق ا/ت تا بهش قضیه رو بگم در زدم. ا/ت:بیا تو وارد شدم ا/ت:باز که تویی جیمین:میخوام یه چیزی رو بهت بگم ا/ت:چی؟ جیمین:رئیس گفت که نکشیمت ا/ت:و...واقعااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟ بعد از اینکه حرفم رو زدم از خوشحالی داشت بالا پایین می پرید. جیمین:البته یه شرط داره ا/ت:چه شرطی؟ جیمین:تو باید با رئیس ازدواج کنی و البته یک ماه بعد از هم طلاق میگیرید. ا/ت:چی....چیییییی؟ لبخند از رویه صورت محو شد تبدیل به بغز شد ا/ت:اما من.... من... نمیخوام ازدواج کنم🥺 جیمین:همین که گفتم اگه قبول نکنی کشته میشی ا/ت:من ....من میخوام تنها باشم لطفا برو بیرون جیمین:باشه راستی فردا یه مراسمه که توش رئیس تو رو به عنوان نامزدش معرفی میکنه و بعد رفتم درو بستم بعد از بسته شدن در یهو صدای گریش سراسر راهرو رو گرفت. از دید ا/ت:بعد از اینکه رفت بغزم ترکید و بلند هق هق میزدم تا خالی شم کل اون شبو نخوابیدم و داشتم به حرف های جیمین فکر میکردم اگه قبول نکنم کشته میشم و اگه قبول هم بکنم زن یه مافیای بزرگ میشم😭😭سر هر دوتای این راه ها بدبختیه.تویه همین فکرها بودم که نفهمیدم چطوری خوابم برد

با صدا زدن به نفر از خواب بیدار شدم. خدمتکار:بانو لباساتون رو آوردن ا/ت:باشه سریع رفتم و دست و صورتم رو تویه دستشویی شستم وقتی اومدم بیرون با لباسی که دیده بودم هیرت زده شده بودم تا حالا تویه عمرم همچین لباسی به این خوشگلی ندیده بودم😍(لباس ا/ت👆🏻👆🏻)یه خانوم اومد تو و تعظیم کرد و گفت:بانو من لباساتون رو براتون میپوشم ا/ت:باشه ...(پرش زمانی)....بعد از اینکه لباسم رو پوشیدم رویه یه صندلی نشستم که یک نفر دیگه اومد تو(🤦🏻🤦🏻) تنظیمی کرد و گفت

خانومه:سلام بانو من میا هستم مسئول درست کردن مویه شما و اریشتون. دیگه داشتم کلافه میشدم.... ......(پرش زمانی)....کار این خانومم تموم شد و رفت بیرون خودم رو تویه آینه دیدم خیلی خوشگل شده بودم(مدل مویه ا/ت👆🏻👆🏻) بعد یک نفر در زد اومد تو و تعظیمی کرد خانومه:بانو مهمونا اومدن شما هم باید بیاین پایین ا/ت:باشه بعد باهاش رفتم پایین یه عالمه مردم بودن پایین به تیپ و غیافشون میخورد که اونا تویه همین کاران آروم از پله داشتم میومدم پایین که همه نظرشون رویه من جلب شد و برگشتن نگاهم کردن یک نفر که فکر کنم همون ریسه بود اومد سمتم و دستشو برام دراز کرد

(تیپ شوگا 👆🏻👆🏻)ولی خدایی خیلی جذاب بود همه ی مهمونا میومدم پیشمون و تبریک میگفتن منم زورکی جوابشون رو میدادم بعد با پسره(شوگا) رفتیم سمت میز های غذا و خوراکی اینا به اون دوتا🍷برداشت و یکیشون داد به منو و یکیشو خودش خورد. .....(پرش زمانی)بعد از اینکه مهمونا رفتن و پسره اومد کنارم و گفت:اسم من شوگاست و از این به بعد هم تویه اتاق۱۰۴میخوابی فهمیدی؟ ا/ت:اهوم🥺 بعد رفت و منم رفتم تویه همون اتاقی که اون گفت.
خب بچه ها این پارت هم تموم شد لایک و کامنت فراموش نشه برید نتیجه چالش داریم♥️♥️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مرسیییییی عالیییی
❤️❤️❤️😘😘😘😘
عالییی بووود 😍😍😍😍
ج چ : پایان خوش
😘😘😘😘
عالی بود پارت بعید رو زودتر بزار🥺
ج،چ:بمولا پایان خوش بهتره 🗿✨
چشم😘😘😘😘
عالی بود
پایان خوش بهتره
مرسیییییی چشم😘😘😘
داستان عالی بود
جواب چالش:پاین خوش
مرسیییی بابات نظرت😘😘😘