این هم پارت اخر البته بازنویسی میکنیم امیدوارم خوشتون بیاد
از زبان راوی وقتی که ارمیا تیر خورد جیم فک کرد که تیر به لوسی خورده و از اونجا رفت ولی تیر به ارمیا خورده بود وقتی که تیر به ارمیا خورد اولش لوسی ترسیده بود و هیچ کاری نمیکرد ولی بعدش یواش یواش رفت بیرون و به آدرین و مرینت گفت که ارمیا تیر خورده و آدرین و مرینت زود خودشونو به ارمیا رسوندن و لوسی رو بیرون از اتاق گزاشتن که حالش بد نشه چون برای بچه بده
از زبان آدرین دیدم لوسی اومد پایین و گفت ارمیا تیر خورده من و مرینت سریع رفتیم بالا و زنگ زدیم آمبولانس
آمبولانس اومد و ارمیا رو برد و من و مرینت و لوسی هم با ماشین خودمون رفتیم بیمارستان
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
😐خب دیگه تموم شد من دیگه دنبالتون نمیکنم داستان باید درست پیش بره
بله تمام تلاشتون رو گذاشتین حالا خوبه ۲ نفر هستین ۱دونه بیشتر باز نویسی نبود
با بازنویسی بهتر بود
خوب بود افرین به نویسندگان