سلام...ناظر عزیز لطفا بزارش رو صفحه اصلی،ممنون
انچه خواندید{در هنگامی که بچه ها اسیر بودن با صدای شل*یک فضا بهم ریخت و غوغایی به پاشد ،سارا و ویلیام از این فرصت سعی در استفاده کردن داشتن و تصمیم به فرار داشتند اما در اون هنگام فردی ناشناس و با صورت پوشیده با چ.ا.ق.و. مانع راه اونها شد ...}
سارا و ویلیام هردو در اغوش ترس به فرد روبهروشون خیره موندن ... ایا این بدشانسی دوباره بود؟
ویلیام نگاه زیرچشمی به سارا کرد ...زیر لب گفت:این از کجا پیداش شد .. سارا چیزی نگفت...فرد ناشناس چ.ا.ق.و رو به سمت اونها گرفت با صدای اروم لبزد:اگه میخواید صدمه ای نبید باید باهام بیاید . چشمان سارا به سمت ویلیام حرکت کرد ... باید سرپیچی میکردن؟ اون فرد بی درنگ ادامه داد:لازم نیست برای فرار نقشه بکشید،سرپیچی کردن عاقبت خوبی رو درپیش نداره! ..اون دو چاره ای جز قبول کردن نداشتن ..شاید یک فرشته ی نجات در قالب شیطان بود! ...فرد خواست راهش رو درپیش بگیره اما با صدای سارا سرجایش توقف کرد+چطوری بهت اعتماد کنیم؟از کجا معلوم توهم جز اون افراد نباشی! ... فرد چیزی نگفت... ویلیام با شتاب به پشت سرش نگاهی انداخت و دوباره لبزد:زودباش دیگه حرفتو بزن!! ... فرد نگاهی به چشمان منتظر اون دوتا کرد .. لبزد:اینچا جای پرسش و پاسخ نیست،سریع ترهمراهم بیاید ... و بعد با عجله به راهش ادامه و بچه ها به دنبال اون...
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عالی بید عصیصمممم🥺💜
♡♤♡
سلام هانی 👋🏻
عالی بود 💓
لایک هم کردم 💗
میشه به تست السا توی کشور های مختلف پارت 1 سر بزنی و لایکش کنی 🥺
و اگر بهش سر زدی و لایکش کردی توی کامنت ها بگو تا من هم یکی از تستات رو لایک کنم و کامنت بزارم 💝
مرسی سوییتی 💘
و راستی کیوتم فالوم کنی فالوت میکنم 💕
بای هانی 💖