
دوستان این از خودم در آوردم🤗اگر خوشتون اومد بهم بگید
روزی بود که قرار بود بریم اردو آدرین هم میخواست بیاد .از دید آلیا👈مرینت میدونستی امروز اردو قراره آدرین هم بیاد .مرینت:چییییی این بهترین اردو دنیا میشه 🥰🥰...
همه سوار اتوبوس شدم بعدش رفتن تو یه جنگل که از همه مدرسه ها اومده بودن. از دید مرینت👈چادر ها چهار نفری بود آلیا ،مرینت،نینو و آدرین تو یه چادر بودن مرینت از این خبر غش کرد گفت عععععاااااااللللللییییههههههه ولی کلویی عصبانی شد که چرا مرینت با آدرین افتاده . ارباب شرارت عصبانیت کلویی رو حس کرد و گفت «نورا بال های تاریکی بر خیزید»بعدش کلویی شرور شد..
بعدش مرینت یه جایی قایم شد که بتونه تبدیل شه گفت🐞🐞تیکی، دختر کفشدوزکی آماده 🐞🐞بعدش آدرین هم رفت یه جایی قایم شد تا بتونه تبدیل شده گفت🐾🐾پلگ، تبدیل گربه ای🐾🐾 بعدش دو تا شون هم دیگه رو دیدن رفتن برای آکوما ...
ارباب شرارت به ناتالی معجزه گر طاووس میده اون هم تبدیل میشه (نمیدونم برا طاووس چی باید بگی 😂😂)اون یه آموک رو آزاد کرد دوباره به کلویی خورد اون آموک کلویی رو تقویت میکنه تا قوی تر بشه بعدش لیدی باگ گفت🐞🐞گردونه خوش شانسی🐞🐞بعدش اون چوبه که مال استاد فو بیاد براش بعدش مبره پیشش ..
بعدش تیکی رو شارژ میکنه بعدش دوباره میگه 🐞🐞تیکی ،دختر کفشدوزکی آماده🐞🐞 بعدش میره پیش آلیا معجزه گر روباه رو بهش میده و تبدیل میشه بعدش میرن برای مبارزه پیش کت نوار بعدش کت نوار میگه :بانوی من یه همکار جدید آوردی بعدش لیدی باگ میگه:پیشی وقت شوخی نداریم بعدش کت نوار میگه 🐾🐾کتاکلیزم🐾🐾بعدش میزنه به اون ساختمونی که کلویی وایساده بود میزنه کلویی میفته آکوما تو اون عینکش بود و آموک تو لباسش بعدش لیدی باگ عینک رو میشکنه و لباس رو پاره پوره میکنه و بعدش یویو رو بر میدارم میگه🐞🐞دیگه شرارت کافیه آموک و آکوما🐞🐞...
لیدی باگ میگه 🐞🐞 کفشدوزک معجزه آسا 🐞🐞بعدش همه چیز درست شد کت نوار گفت :خدا حافظ بانوی من .کت نوار یه جا قایم میشه میگه پنجه ها داخل و به پلگ پنیر کممبر میده لیدی باگ و روباه قرمز یه جا دیگه قایم میشن بعدش روباه قرمز معجزه گر رو میده به لیدی باگ و لیدی باگ یه جا دیگه قایم میشه میگه🐞🐞خال ها ناپدید 🐞🐞 بعدش میره خونه استاد فو میگه بفرمایید معجزه گر روباه ..
از دید مرینت👈آلیا ازم پرسید: که کجا بودی دختر(منظورش با مرینته)مرینت گفت من یه جایی قایم شدم که ابر شروره منو نبینه. بعدش وقت شام شد هر کی باید برای خودش شام میاورد ولی مرینت یادش رفت ظرف غذاش رو بیاره گفت:واییی یادم رفت ظرف غذام رو بیارم . آلیا ، نینو و آدرین غذاشون رو با مرینت شریک شدن بعدش با هم دیگه شام خوردن
مدیر گفت :بچه ها وسایل تون رو بردارید اتوبوس داره میاد . آدرین و مرینت صندلی هاشون کنار هم بود آلیا و نینو هم کنار هم بود .
مرینت دست پا شو گم کرد افتاد خیلی دردش گرفت همه خندیدن به جز ......... آدرین آدرین به جای این که بخنده کمک مرینت کرد که بتونه بلند شه . بعدش مرینت میگه :مخون یعنی ممنون آدرین . آدرین گفت :خواهش میکنم مرینت .
دوستان ادامه داستان فردا روش کار میکنم چون درس ها زیاد شدن یکم طول میکشه بعدی رو بزارم از شکیبایی شما متشکرم😘🌷🌷اگر ازش خوشتون اومد کامنت بزارید لطفا🤗🤗
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستان مطمعانم خوشتون نمیاد چون من لیقات نویسنده شدن رو ندارم آخه😭😭😭
قول میدم که هر چقدر تستتون رو انجام دادم سعی میکنم صد تا بیشتر اون موقع بشه
دوستان تورو خدا کمکم کنید که برم تو تست های برتر من قسم میخورم تا چند گفتین برم قول میدم فقدر کمک کنید برم جزو تست برتر
و دوستان اگر تست من بره جزو تست در طرفدار براتون شاید 80 قسمتش کردم 🤗🤗🤗🤗😊😊
عالی
آفرین عالی بود ولی یه مشکل کوچولو داشتی 😂خیلی از کلمه ی بعدش استفاده کردی ولی من ازش خوشم اومد دنبالش میکنم
خیلی ممنون
و اگر میشه ادامه داستانت رو بده من قبلاً خوندم خیلی خوب بود اگر ادامه بدی خیلی خوب میشه
من دوست دارم 40 پارت باشه قمست آخر یعنی پارت 40 خیلی خیلی قشنگ میشه من تو قسمت 20کشف هویت میکنم
دوستان اگر دوست داشتین باهام همکار بشیم آخه من تنها کار میکنم زیاد رمان نه بلدم😓😓
خوب بود لطفایک سری هم به داستان من قلب یخی ۱و۲و۳و۴و۵ بزن و در پارت ۵ نظر بده.بزن روزی پروفایلم
چشم حتما
عالی بود
خیلی ممنون اگر دوست داشتی باهم همکار بشیم لطفا بگو
دوستان امید وارم خوشتون بیاد ♥️♥️