
سلااام خیلی خوش اومدی به تست بنده حتما منو فالو کن و کامنت و لایک بزار خیلی ممنونم مطمعن باش یه ماجراجویی خفن با من خواهی داشت . عاشقتونم 🖤
خدودا یه هفته گذشت . هر روز میرفتم پیش پسرا و حرف میزدیم و میرفتیم بیرون و غذا میپختم براشون . امروز اخرین روز امتحاناتم بود . خیلی ریلکس امتحانمو دادمو رفتم پیش پسرا . من : سلامم پسرا . امتحانم تموم شد . جی هوب : بههه افرینن چطور بود ؟ من: با کمکایی که نامجون کرد . فکر میکنم خوب نوشتم . نامجون : خیلی ام عالی خوشحالم که تونستم کمکت کنم . بعد سکوت شد . همه جور خاصی نگام میکردن . یه لبخندم داشتن .یا ابلفص ینی چی شده . تا اینکه بالاخره نامجون به حرف اومد : اوا . راستش میخواستیم یه چیزی بهت بگیم . رییس بیگ هیت نیخواد که ببینتت . الانم تو راهه دارع میاد . تعجب کردم . رییس بیگ هیت چه کاری با من داره .من: باشه ولی اتفاقی افتاده ؟ . ناموجن : نه فقط یه چیزی هست که باید درموردش باهات حرف بزنیم . بعد ۵ دقیقه رییس بیگ هیت اومد . بعد سلام و معرفی شروع کرد : خب اوا خانم فکر کنم بچه ها بهتون گفتن که راجب یه چیزی باید باهاتون حرف بزنیم . من: بله گفتن . رییس : خب پس همین اولش میرم سراغ اصل مطلب. بچه ها توی این هفته تورو ارزیابی کردن . و گفتن کههم دنست خوبه و هم صدات . و بسیار مناسب ایدل شدنی . و بی تی اس ظرفیت اضافه کردن یه ایدل دیگه رو دارع . که نوجوون و دختر باشه . دقیقا مثل تو . بخاطر همون گفتیم که اگه بخوای میتونیم روت سرمایه گذاری کنیمو عضو بی تی اس بشی. البته ما تورو تحت نظر داشتیم و خیلی چیزارو از زندگیت متوجه شدیم . حالا تصمیم با خودته مطمعن باش که پشیمون نمیشی
خیلی شوک شده بود. باورم نمیشد . ینی واقعا میتونستم عضو هشتم بی تی اس بشم . ارزوم بود. ولی من براشون خطر ناک بودم . ارمیا قبولم نمیکردن . وای چیکار کنم باورم نمیشه . رییس : میدونم الان تو شکی . فکراتو بکن بعد بگو . البته اول باید یکم از زندیگت بگو . من: درسته شوک شدم . باید فکر کنم . زندیگم .... خب زندگیم زیاد تعریفی نداره . من توی خانواده چهار نفره به دنیا اومدم . خانوادم پولدار بودنو منم بچه ی اخر بودم . ولی عیپوقت نفهمیدم که منبع درامد خانوادم چی بود . زندگیم خیلی خوب بود . تا وقتی که هشت سالم شد . اونموقع خیلی چیزا تغییر کرد. من از همون اول که به دنیا اومدم قرار بود بیام سئول بخاطر همون وقتی درس ایرانو خوندم همراهش کره ای هم میخوندم . زندگیمون خراب شد . مادرم خیلی سرد شد باهام . پدرم حدودا دو ماه گم شد و بعد برگشت . وقتی برگشت منو برد به بازار و برام اون دفترو خرید و گفت که کل زندیگتو توش بنویس . نمیدونم چرا . ولی قبول کردمو تا الان همه چیو نوشته بودم توش . که اونم افتاد تو دره . وقتی ده سالم شد بابام منو و داداش ۱۵ سالمو زود فرستاد سئول . و از اون موقع تو کره ام . حدودا سه ماه گذشتو بهمون خبر دادن که پدرمو کشتن با گلوله . نمیدونستم چه حسی دارم . هر ماه کلی پول تو حسابمون میومد و مشکل مالی نداشتیم . یه شب برادرم اومد خونه و گفت که باید خیلی زود از اینجا بریم . هی میپرسیدم چرا و اونم هیچی نمیگفت و تند تند وسایلو جمع میکرد
رفتیم بیرون همه جا تاریک بود. اومدیم به همین پارک پشت بیگ هیت . داشتیم راه میرفتیم که از پشت یه مرد گفت دستاتونو ببرین بالا . داداشم وایستاد. خیلی ترسیده بودم . برگشتیم . مرده : کجا داشتین فرار میکردین کوچولو ها . داداشم : ازمون پی میخواین ولمون کنین . مرده : من کاریت ندارم ولی وظیفه دارم که بکشمتون . داداشم : لطفا بزار خواهرم زنده بمونه منو بکش .من: نه داداش نهه . مرده بدون هیچ حرفی یه شلیک به داداشم زد و رفت . لبه ی دره راه میرفتیم . داداشم افتاد دره ولی گرفتمش . درست مثل جونگ کوک . ولی داداشم زخمی بود .منم قدرتم زیاد نبود . داداشم : ولم کن اوا منو نمیتونی بکشی بالا . من: نه داداش نههه . داداش : منو ببخش اوا و افتاد . بعد از اون تنها زندگی کردم و بخاطر این اون پارک بهم ارامش میده . همه با حالت غمگینی نگام میکردن . جی هوبم گریه کرده بود . خودمم صورتم پر اشک بود .
رییس : واقع زندگی سختی داشتی . متاسفم . به پیشنهادم فکر کن . فردا بهم بگو جوابتو . من: بله . اگه اجازه بدین دیگه من میرم . پسرا باهام اومدن . از همون در پشتی بیگ هیت رفتیم تو پارک و هر هفت پسر کنار هم و من روبروشون وایستادم . جیمین: اوا . زندگیت خیلی سخت بوده . زندگی ما هم سخت بود ولی کنار هم تونستیم خوشحال باشیم . من: درسه میدونم ولی شاید ارمیا قبولم نکنن . شاید بخاطر من به شما هم هیت بدن . جی هوب : اون ارمیایی که ما میشناسیم قبولت میکنن . یه زن: اوا میبینم که بزرگ شدی . از پشتم بود . برگشتمو ...... مامان !
ادامه.....
:))))
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
اجی میشی ؟
اره عزیزم فالویی
من سوگندم ۱۴ سالمه
منم مهشیدم بهم میگن موشول تو هم بگو موشول ۱۴ سالمه 💜
باشه خوشبختم😊
پارت شیشم گذاشتم
دیدم ممنون میرم میخونم