
پارت قبل ۵ تا بازدید خورد:| واح واح واح انتظار نداشتم:")
♧گشنت نی؟ &خیلی ♧خو پس بیا سفارش بدیم &اکی اومدم و بعدش به سمت حال رفتن و غذاشون و سفارش دادن، بعد از خوردن غذا هم ا/ت و هم یونگی داشتن میمردن از خواب:| ♧می خواستم بگم ی فیلم با هم ببینیم اما انگاری بهتره بریم بخوابیم پس.. شب بخیر و دوید سمت اتاقش، یونگی هم نفس صداداری کشید و به سمت اتاقش رفت*فردا صبح* احساس کرد نفسای گرم یکی داره به صورتش برخورد میکنه چشاشو باز کرد. ♧یااا یونگیا چیکار میکنی؟ &عا.. ببخشید فقط می خواستم.. بیدارت کنم ♧اکی حالا اگه بلند شی می تونم برم صبونه رو حاضر کنم &آها.. بیا.. برو، و بعد راه رو برای ا/ت باز میکنه، ♧اومم صبونه چی میخوری؟ قهوه میخوری؟ &آره هر چی بود فرقی نداره، ♧اک، بعد از خوردن صبونه از خونه میزنن بیرون، ♧خو الان باید کجا بریم؟ &قدیمی ترین کافه ی سئول ♧از کجا پیداش کنیم؟ &گوگللللل ♧اکی بابا نخوری منو بعد از کلی گشتن تو گوگل بلاخره اسم کافه رو پیدا میکنن "کافه ی سارانگ" "همچین کافه ای تو سئول وجود نداره من در اوردیه:|" بعد از رسیدن به اونجا از گارسون در مورد مدیر اینجا سوال می کنن ٪من تازه اومدم اینجا و نمیدونم، سوالاتتونو از صندق دار بپرسید اون احتمالا میدونه، به سمت صندوق میرن،
، ♧ببخشید ما کی می تونیم مدیر اینجارو ببینیم؟ $مدیر اینجا هر روز ساعت ۸ تا ۱۰ میان، چندین ساله که این ساعت میان فک کنم تا نیم ساعت دیگه میرسن ♧اوهوم ممنونم، هم ا/ت و هم شوگا منتطر مدیریت بودن تقریبا ۲۰ دیقه ای میشد که نشسته بودن تا اینکه ی خانم میانسال وارد کافه شد ،به کارکنا سلام کرد و وارد اتاق مدیریت شد ا/ت و شوگا هم بعد از اون به سمت اتاق مدیریت رفتن چندبار در زدن و بعد وارد شدن، ¥سلام &♧سلام و تعظیمه کوتاهی کردن ¥مشکلی هس؟ &عاا.. نه ما فقط چند تا سوال داشتیم ¥میشنوم، ا/ت اون جعبه و اون کاغذ رو از کیفش در آورد و به خانم داد و ادامه داد: ♧ما دنبال این گنج هستیم، این نقشه ی گنجه و ما کل دیروز و گشتیم تا این جعبه و کاغذ و پیدا کنیم و بلاخره فهمیدیم که باید بیاییم اینجا دنبال ادامش بگردیم ¥هوم پس بلاخره وقتش شد و بلند شد و به سمت قاب عکس بزرگی که به دیوار بود رفت اونو برداشت و روی زمین گذاشت پشتش ی گاوصندوق بود درو اونو باز کرد ی جعبه ی کوچیک توش بود و چند تا برگه، اون جعبه رو برداشت و بعدش دوباره روی صندلیش نشست از بغل کامپیوتر ی کلید کوچیک برداشت و رو به ا/ت گرفت
¥داخل این جعبه همون گنجه که دنبالشین و اینم کلیدشه ،ا/ت تا اومد اونارو از دستش بگیره اون خانم اونا رو از دستش کشید و ادامه داد ¥من برای اينکه اين روز رو ببینم سالهاس که همین ساعت به اینجا میام و منتظر افرادی هستم که دنبال این گنج میان اما این گنج یک نکته داره اونم اینه که نباید اینجا بازش کنید باید اولین جایی که همدیگر رو ملاقات کردین این و باز کنید. ♧من به شما اطمینان میدم که منو شوگا این جعبه رو جایی که اولین بار همو ملاقات کردیم باز میکنیم و ی لبخند کیوت زد:) ¥امیدوارم که دروغ نگی و بعد جعبه رو به ا/ت داد، اونا از اون خانم تشکر کردن و به بیرون از کافه حرکت کردن ا/ت و شوگا برای اینکه زیر قبولشون نزنن رفتن اولین جایی که همو ملاقات کردن، اونا جلوی دبیرستان با هم آشنا شدن، زمانی که ا/ت از خستگی جلوی در مدرسه خوابش برده بود و شوگا هم که از ا/ت خوابالو ترررکنار اون خوابش برده بوده، بعد از اینکه بیدار میشن از دیدن همدیگه شوکه میشن ولی بعدش که شوگا برای آشنایی دستشو طرف ا/ت دراز میکنه همچی عوض میشه و اونا بهترین دوستای هم توی دبیرستان میشن تا اینکه میرن دانشگاه. درسته هر دوشون بهم ی حسایی داشتن ولی دوستیشون محکم تر از اون حس بوده:)، بلاخره رسیدن دم در دبیرستان کنار دروازه ی بزرگ مدرسه میشینن، ا/ت زانوهاشو تو خودش جمع میکنه، ی نفس عمیق میکشه اما در جعبه رو باز نمیکنه، &چرا بازش نمیکنی؟ ♧عاا این مال من نیس، جعبه رو میده به شوگا
♧ پس تو باید بازش کنی &من؟ اکی و بعد دره جعبه رو باز میکنه، &توش ی نامس ♧این همه راهو برای ی نامه رفتیمممم؟ &صبر کن، شوگا نامه رو باز کرد، &کسی که این جعبه به دستت رسیده مطمئنم ی نفر کنارته، حالا تنها کاری که باید بکنی اینه که بشینی روبه روی طرف حالا... وایسا ببینم ♧چیه؟ &اینجا گفته حلقه ی داخل جعبه رو بگیر سمتش و بگو: با من ازدواج میکنی؟ ♧هان؟؟ اسکول شدی؟ &نه نشدم:| ♧این همه بگرد آخرش فق ی حلقه برسه بهت-_- منو بگو کلی تلاش کردم واسش، از خوابمممم زدم بخاطر این حالا ببین چی تحویلم میده:\ &جوابمو ندادی؟ ♧چی؟ &گفتم با من ازدواج میکنی؟ ♧شوخی میکنی؟ &نه کاملا جدیم:| ♧تو میدونستی آخرش به این میرسیم؟ &باور کن نمیدونستم ♧من هنو بچم:| باید فکرم بکنم:|،بعدش کلاه هودی شوگارو میکشه رو سرش و میدوه

یاح یاح اسلاید آخرو گذاشتم تو نتیجه😔🤝 اسلاید آخر خیلی پرفکته ها کاره نوگا خانومه😔🤌

...........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عیحححح:)
خیلی پرفکت بود ಥ⌣ಥ
هوی ا/ت عبضی بگو بله:/
مرسی اه:/♡
بله رو گف😹
مرسیی
خو خدا رو شکر :|
اهههههههههههههههههه گلبممممم
خوشالم دوسش داشتی کیوووووووت(o゜▽゜)o☆
♡:>