
سلام سلام دوست جونا اینم پارت 16 تقدیم به شما
خب بچه ها میریم به ۴ ماه بعد تو این چند وقت اتفاقی نمی افته مدرسه آدرینا و مارین و مرینت و آدرین تموم شده فقط همین ) بریم سراغ داستان از زبان آدرین : با مرینت داشتیم سعی میکردیم کتاب معجزه آسا ها رو رمز گشایی کنیم که پدرم منو مرینت رو صدا کرد رفتیم دیدیم که خانواده مرینت و من نشستن ما هم نشستیم ( مرینت و آدرین و مارین و آدرینا ) که پدرم گفت بچه ها شما باید تا ۳ هفته دیگه برید دانشگاه و فکر کنم همتون یک رشته رو دوست دارین درسته ؟ ما هم گفتیم اره طراحی و مدلینگ پدرم گفت ما ( خانواده مرینت و آدرین ) تصمیم داریم شما رو به مدرسه نیویورک بفرستیم که به صورت فشرده درس ها رو بهتون بده و طی ۲ سال کل دانشگاه رو تموم کنید ما هم گفتیم حتما مادرم گفت ما براتون تو نیویورک خونه خریدیم که چهار تا تون با هم دیگه درس بخونین ما هم خوش حال شدیم و بعد یکم حرف قرار شد تا ۴ روز دیگه بریم نیویورک ( بدون پدر مادراشون )
( فردا ) از زبان آدرین : بیدار شدم رفتم از اتاق بیرون ( آدرین رفته خونشون و مرینت پیشش نیست ) دیدم پدر و مادرم بیدارن رفتم گفتم مامان بابا یه لحظه می شه با هاتون حرف بزنم گفتن باشه و گفتم مامان بابا شما میدونید که من ع.ا.ش.ق مرینت هستم اگه اجازه بدید می خام یه مهمونی ترتیب بدم و همه دوستامون دعوت کنم و از مرینت خ.و.ا.س.ت.گ.ا.ر.ی اونا گفتن اگه واقعا مرینت رو دوست داری چرا که نه رفتم بغلشون کردم و گفتم ممنون ممنون و با آدرینا رفتیم به دوستامون زنگ زدیم ولی به هیچ کدوم نگفتیم که من می خوام از مرینت خواستگاری کنم همرو دعوت کردیم و شب شد و فردا روز مهمونی بود به مرینت زنگ زدم ( مرینت # آدرین @ ) @ سلام ملکه من # سلام پادشاه من کاری داشتی @ مگه آدم حتما باید کاری داشته باشه تا بتونه با عشقش حرف بزنه # ای پیشی شیطون چی کار داری @ من فردا یک مهمونی به مناسبت پایان مدرسمون گرفتم فردا ساعت ۶ آدرینا میاد دنبالت که بیای خونه ما # باشه حتما فعلا @ بای عشقم
فردا از زبان مرینت : ساعت ۵ داشتم حاظر میشدم که مارین اومد تو اتاقم گفت خواهر خشگلم چطوره گفتم خوبم تو چطوری گفت عالی گفتم لباسم خوب شده گفت عالیه خواهر جون گفتم ممنون داداشی تو هم خیلی خوشتیپ شدی ولی نه به اندازه آدرین گفت که اینطور اومد شروع کرد به قلقلک دادن من بعد ۱۰ دقیقه ولم کرد منم آرایش کردم و موهامو درست کردم ساعت رو نگاه کردم که دیدم ساعت ۶ هست رفتم پایین منتظر آدرینا که دیدم رسیده و با آدرینا و مارین رفتیم به مهمونی که دیدم آدرین دم در منتظر من هست وقتی منو دید چشماش برق زد و گفت واییی بانوی من خیلی خوشگل شدی گفتم ممنون تو هم عالی شدی عزیزم و با هم رفتیم داخل یکم با دوستامون حرف زدیم که یهو یه آهنگ رمانتیک گذاشتن و همه شروع کردن به رقص و یهو آدرین دستمو بوسید و گفت به من افتخار میدی ملکه قلبم گفتم حتما پادشاه من و با هم رقصیدیم آهنگ تموم شد یهو آدرین جلوم زانو زود و گفت مرینت میدونی که چقدر دوست دارم و میدونم که تو هم دوستم داری آیا حاضری تا ابد ملکه قلبم و بانوی خودم باشی بامن ا.ز.د.و.ا.ج می کنی ؟ من که شکه شده بودم به خودم اومدم و گفتم بله و آدرین حلقه رو تو دستم کرد و آروم به هم نزدیک شدیم و همو 💏 وقتی از هم جدا شدیم همه برامون دست زدن و بعد مهمونی آدرین گفت بانوی من میای امششب رو با هم بریم بیرون و شام بخوریم منو تو گفتم حتما عزیزم
از زبان آدرین : اون شب بهترین بهترین شب زندگیم بود تا شب با مرینت خوش گزروندیم مرینت : امشب بهترین شب زندگیم بود به آدرین گفتم آدرین ممنون امشب بهترین شب زندگیم بود آدرین : گفتم برای منم همینطور عشقم و بهش گفتم مرینت الان منو تو تا ابد با همیم و همو ب.غ.ل. کردیم و بهش گفتم مرینت لطفا امشب بیا خونه ما بخواب دوست دارم امشب تو بغل بانوم بخوابم و چشمامو براش لوس کردم و گفت من که نمی تونم به اون چشما بگم نه باشه میام گفتم مرسی عزیزم و با هم رفتیم خونه ما داشتیم با مرینت از در وارد میشدیم که چشممون افتاد به تلویزیون که می گفت : امروز روز بدی برای دختر های پاریسی و فرانسوی بود و ما شاهد خواستگاری آدرین آگراست از مرینت دوپن چنگ بودیم ... با مرینت رفتیم تو تخت دراز کشیدیم من رومو کردم به مرینت و گفتم عاشقتم و آروم همو 💏 تو همون حالت خوابمون برد .... ( بریم پیش تینا ) از زبان تینا : داشتم تلویزیون میدیدم که دیدم نادیا داره میگه آدرین از مرینت خواستگاری کرده من خیلی عصبانی شدم گفتم من باید یه فکری بکنم الان کارم سخت تر شد ولی خوبیش اینه که دارن میرن نیویورک چون من اونجا دوست های زیادی دارم و کار های بیشتری می تونم بکنم
ممنون از اینکه خوندی لطفا کامنت و لایک بده که منم امید برای نوشتن ادامه داستان داشته باشم ... و دوستان تازه داستان داره هیجانی میشه اشتباه نکنید و بیشتر ماجرا در نیویورک هست
ناظر عزیز میدونم کمی اشکال داره ولی اگه بعضی ها رو حذف کنم داستان خوب در نمیاد ... لطفا منتشرش کن 🌷🌷🌷🌷
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی 👌
راستی ميگم میشه بری داخل تست ادیتم و ببینیش آخه کسی نظر نداده نمی دونم خوبه یا نه 😞
باشه نگاه می کنم
عالی بود منتظر پارت بعدیم🌺
عابی بود صدرا جون
سلام عالی
ممنون