7 اسلاید صحیح/غلط توسط: 💙 IU 💙 انتشار: 3 سال پیش 37 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام من برگشتم و بگم این داستان پایان خوبی ندارد
اول اون بالا بخونین 👆
از متور پیاده شدم کسانی که سوار ون بودن بردیم داخل که... نایا:(اونیییی)... امد پیشم بغلش کردم... شوگا:(واووو ا/ت مادر بودن خیلی بهت میاد 😍😍)... ا/ت:(خفه 😑).. جیمین:(😂😂)... ا/ت:(خب نایا فکر کنم گفته بودم اینجا نیایی)... نایا:(اونیییی اونجا نگاه)... با دستش به سمت در اشاره کرد برگشتم سمت در چند نفر بودن داشتن طرف در میدویدو... نیانگ:(ا/ت دستور)... نایا دادم دست شوگا... ا/ت:(برین طرف در..)... جک:(اون کوک)... دوربین ازش گرفتم نگاه کردم اره اون کوک بقیه اعضا بودن... دوربین سریع دادم جک رفتم طرف در.. در باز کردم اسنایپر اماده کردم جک نیانگم امدن تویه دوربین داشتم نگاه میکردم چند تا زامبی اونجا بودن اعضا داشتن از دستشون فرار میکردن... ا/ت :(به موقع نمیرسن).. دویدم سمت ون.. جک:(ما پوششت میدیم).. ا/ت:(جکسون سوجون بپرید بالا).. سوار ون شدم رفتم طرف در از در رد شدم تقریبا 10 متر با اعضا فاصله داشتم پامو محکم تر روی گاز فشار دادم از اون طرفم.
جک و نیانگ به زامبی ها شلیک میکردن.. رسیدم بهشون دور زدم و دنده عقبی رانندگی کردم جکسون در ون باز کرد اعضا سوار کردن یک دفعه یک زامبی پرید جلوی شیش... جکسون :(ا/تتت مراقب باش).. فوری ماشین چرخ خوندم که نیانگ بهش شلیک کرد.. ا/ت:(مرسی نیانگ(با خودش) ) .. ا/ت:(همه سوار شدن).. سوجون:(اره گازشو بگیر)..ا/ت:(پس کمر بندا بسته😏).. جین :( اههه این جا کمر بند که نداره😨).. ته:(ا/ت😧) ا/ت:(برای تفریح گفتم 😎).. و به سمت پایگاه گاز دادم.. اریرپاد روشن کردم.. ا/ت:(جک صدارم داری)... جک:(بگو دارم)... ا/ت:(وقتی به 1متری تون رسیدم در ببندین تمام)... جک:(در یافت شد تمام).. دوباره گاز دادم... ا/ت:(5 متر)... ا/ت:(3متر)... محکم تر گاز دادم... ا/ت:(1متر حالا)... جک درو زد و قبل از اینکه در بسته بشه از در رد شدیم... کوک:(ا/ت ترمز کننننن)... پامو گزاشتم روی ترمز و ماشین وایستاد اعضا چپ شدن کف ماشين... (ا/ت.. جکسون.. سوجون:(یهووووووو🎉🎉)... جکسون:(وایی خیلی وقت بود دلم برای این جور خفن بودنات تنگ شده بود🎊)... ا/ت:(خودم همین طور😂)... برگشتم سمت اعضا که با قیافشون زدم زیر خنده😂😂😂 همشون روی هم چپ کرده بودن😂😂..
جین:(بلند شین از روم صورت هندسام له کردین😱).. بلند شدم رفتم کمکشون دست کوک گرفتم از روی جین بلندش کردم به بلافاصله بقلم کرد موهامو هم نوازش کرد هم بوسشون... کوک:(خیلی خیلی دلم برات تنگ شده بود😭🥀)... نامجون هم امد بقلم کرد... ته:(همون دلمون تنگ شده بود) که همه باهم امدن بقلم کردن...30 ثانیه بعد... ا/ت:(خفم کردین بسه.. جیمین شوگا همین جان)... با حرفم از م جدا شدن از ون امدن بیرون از ون امدن بیرون که نایا از بقل شوگا فوری امد بقلم بقلش کردم خودشو توی بقلم جاکرد.. نایا:(اونی حالت خوبه)... گونشو بوس کردم.. ا/ت:(اره خوبم).. لبخند زد.... (عکس نایا👆😍)
برو بعدی 😴
پرش زمان.... الان 2ساعتی هست که اعضا این جا هستن بلند شدم رفتم تویه اتاق یک نگاهی تویه آینه به خودم کردم کلا یادم رفت لباس عوض کنم رفتم از تویه کمد یک لباس برداشتم پوشیدم.. (لباس بالا👆😎) که یک دفعه در اتاق باز شد برگشتم طرف در کوک بود... بدون موطلی پریدم بقلش اونم بقلم کرد تویه هوا چرخوند... کوک:(گربه من چطور هم).. ا/ت:(اره خوبم)...[{اینا فقط باهم صمیمی هستن هنوز به هم اطراف نکردن} ]...از بقلش امدم بیرون...
خدانگهدار
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
چرا پایان خوشی نداره؟ 😐
چون نویسنده خر است
خدانکنه
سلام میشه بزاری پارت بعدو
عالی بود عیزم
ممنون این پارتو گذاشتی
منتشرش کردوم🙂🌷