سلام 💙😍 لایک و کامنت فراموش نشه
هنوز چند قدمی از در فاصله داشتم که یهویی یکی منو صدا زد ( آ ... آدرین ).... صدا .... صدای فرشتم بود زندگیم چشماشو باز کرده اشک شوق از چشمام جاری شد ..... با چند قدم بلند به کنار تختش رسیدم دستاشو توی دستام گرفتم و بوسه ای روی دستش کاشتم .... سکوت بینمون حکم فرما شده بود و توی چشمای هم غرق بودیم ..... که پرستارا به همراه دکتر وارد اتاق شدن ..... منو از اتاق بیرون بردن .... لباسای بیمارستان رو در آوردم با همون چشمای اشکی به سمت خروجی حرکت کردم ....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
میگما این جرمی اسمش جرمی هست پس یعنی باید جرش بدیم اسمش اصلا روشه
بیشتر بنویس گرچه منم میدونم خیلی مینویسی دستت اصیت میشه داستانات رو عاشقشونم من از پارت ۳ میخونم داستان رو خیلی قشنگه میدونم فکر میکنی زیاد نوشتی بعد خواندنش ۳ دقیقه میشه نوشتن ۳۰ سال طول میکشه بعد خواندنش ۲ دقیقه
باشع ممنونم دفعه بعد بیشتر مینویسم 😁
سلام آجی
بعدی پلیز
باشع آجی امروز یا فردا میزارمش
خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییی عالی بود آجی زود تر پارت بعد را بزار😘😘😘😘😘😘😻😻😻😻😻😻😻
میسی آجی 😽💜🦋
آجی ۲۰۰ تایی شدنت مبارک💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖 ایشالا ۱۰۰۰ تایی بشی💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
عالییییییییییییی
میسی💛🦋
عالی بود اجی منتظر پارت بعد میمونم
میسی عزیزم💙
عالی بود
میسی💜