
شیلام من اومدم با پارت جدید ببخشید طول کشید چون زساد حمایت نشد نمیدونم ادامه بذم یا نه ؟؟😓💔♥ و البته بگم این پارت بیشتر نوشتم😏
سوفیا رفت تا لباساشو عوض کنه که وسط راه سرش پایین بود و پاش گیر گرد به گوشه صندلی (مثل اینک انگشت کوچیکمون به مبل گیر میکنه 😐🔪)داشت می افتاد زمین کوک پشت سرش بود و میخواست با سوفیا حرف بزنه ولی وقتی دید سوفیا دار میفته سریع دوید سمتش + حواسم نبود داشتم میفتادم که یهو دیدم یکی از پشت دستاشو دور کمرم حلقه کرد (نکته:شاید براتون سوال شده باشه اگه سوفیا از جلو افتاده باشه کوک چجوری از پشت گرفتتش.....سوفیا از پشت افتاد)©سوفیا داشت میفتاد سریع دویدم سمتش و گرفتمش و گر نه میفتاد و معلوم نبود چی بشه .. +😓😅😅😅مغز سوفیا : آخخ الان من چیکار کنم چی بگم 😓©حالت خوبه؟😄+آ.......آره مرسی 😅یه پلاستیک دست کوک بود که برای سوفیا لباس خریده بود ©بیا اینا مال توعه 😅+اینا چیه ؟؟😓©واست لباس خریدم امیدوارم اندازت باشه 😃+چ....چی😨!!!مال منه 😲©آمممم آره 😃 + (در اوج خجالت و خوشحالی) دستت درد نکنه مرسی😅 رفتم تو اتاق لباسامو عوض کردم خیلی اندازم بود و خیلی خوشگل وقتی اومدم بیرون کوک دهنش وا موند بود 😓 ©وای 😲 چقد خوشگل شدی خیلی بهت میاد 😍+مرسی 😄 با هم تا دم در بیمارستان رفتن و هیچ حرفی نزدن ...
©ماشین داری ؟؟🙂+نه تاکسی میگیرم 😄©نمیخواد خودم میرسونمت 😊+ولی...نذاشت حرف بزنه ©ولی نداره بشین میرسونمت 😊+خب ... باشه☺ رفتن جای ماشین کوک درو واس سوفیا باز کرد و نشستن تو ماشین ©خب کجا برم ؟+ آدرس هتل : ....... تو این موقه هیچ حرفی نزدن که نزدیک هتل بودن و کوک سکوت رو شکست ©میگم ...آمممم دوستپسر داری ؟😅+نه... چطور ؟؟😓©هیچی فقط میخواستم بدونم ☺رسیدن هتل © خب رسیدیم ...پارک میکنه +نمیخواد پارک کنی پیاده میشم😄©نه نمیتونی با این وعض درست راه بری منم کمکت میکنم 🙂+نه نمیخواد خودم میتونم برم😅مغز سوفیا : وااییییی آبرو ریزی میشه که احتمالا کوثر تا حالا اتاقو پر عکسای تهیونگ کرده 😓©خب پیاده شو 🙂پیاده که شدن کوک دست سوفیا رو گرفت که نیفته بعد با هم رفتن تا دم در هتل +خیلی ممنون دیگه بقیشو .... ©نه نمیشه خودم می برمت😊 + مرسی 😅بین راه تا دم آسانسور سوفیا داشت میفتاد که کوک گرفتتش + داشتم میفتادم که یهو دیدم دستای کوک دور کمرم حلقه شده و حس عجیبی بهم دست داد و خیلی شوک شد بود و هم خوشحال هم ناراحت 😕©حالت خوبه چیزیت که نشد ؟؟😧 + نه خوبم مرسی 😅 دیگه رسیدیم جای آسانسور میخواستم....
میخواستم حرف بزنم که کوک گفت : دختر دندون رو جیگر بزار الان می رسیم 😐+باش 😅دیگه رفتیم رسیدیم دم در بودیم که +خب تو برو دیگه خودم میرم ...😅مغز سوفیا : اوه الان من اگ درو وا کنم آبروریزی میشه بعد چی بگم کوثر مرگ مغزی میشه 😓©منتظر چی هستی درو وا کن 😐+باش 😅کلید انداختم و اسلامو علیکم😓(بقیشو خودتون بخونید)کوک دهنش وا مونده بود کوثر کل اتاقو پر از عکسای تهیونگ کرده بود😓 (کوثر حموم بود)+کار کوثره ؟😐★آری 😐 همون موقه از حمام اومد بیرونو هنو کوکو ندیده بود با به به چه چه نزدیک من شد و شترق 😐..روشو اونوری کرد تا مثلا کوک نبینتش 😓 من و پانیسا زدیم زیر خنده کوثر برگشت =س......سلام😅 © 😂😂😂😂😂 +مرسی تا اینجا باهام اومدی 😄©خواهش فعلا خدافظ من میرم 😆+خدافظ😃 من رفتم تو رو تخت ولووو شدم که کوثر گفت =چرا نگفتی اونم میاد ؟؟؟😨©وقت نکردم 😂😂😂هممون از خنده قش کرده بودیم ★شنیدم فردا واست بلیط کنسرت گرفته 🙄 + جدیدا منحرف شدیا 😓=حالا یه سوال متوجه نشدی چه خبره ؟؟😁★هنوز نشدی ولی به زودی اعتراف میکنه 😂......

من خیلی گشنمه چی بخوریم ؟؟😕 ★دیروز که داشتیم بر میگشتیم یه رستوران دیدیم غذا هاش خیلی خوب بودن میخوای از اونجا سفارش بدیم ؟؟🙃 غذا خوردیمو من خوابیدم ...... ★سوفیااااااا....الوووو😐=سوفییییییییییییی بیدار شووووو 😑 بیدار شدم عههههههه ساعت چهار بعد از ظهره ینی من یک روز خوابیدمممممم ؟؟؟😨★چه عجب 😂 =😂😂+وجب 😐 حاظر شین ساعت ۸ باید بریممممم 😩 =شما اول به خودت سر و سامون بده ما حاظریم 😁★ خب 🙄 +خب به جمالت 😒 دیگه همینجوری گذروندیم که ساعت شد هفت و منم استرس داشتم که چی بپوشم ......یه چیز خوشگل پوشیدم (عکس لباس) تاکسی گرفتیم .... وقتی رسیدیم انقد شلوغ بود نمیتونستی رد شی بلاخره رسیدیم به جاهامون ردیف اول نشستیم چند دقیقه بعد که کنسرت دیگه تقریبا داشت شروع میشد دیدم پرده داره تکون می خور و از وسط پرده یه کله زد بیرون 😂 کوک بود که اینور اونورو نگاه نیکرد انگار دنبال کسی بود .. که چشش افتاد به من و واسم دست تکون داد ناخداگاه یه لبخند زدم و اونم از اون لبخند خرگوشیاش زد ☺💜 دیگه کنسرت شروع شده داشتم مثل بقیه آرمیا جیغ میزدم و شادی میکردم که چشم به پانیسا و کوثر خورد 🤔...

دیدم دارن پچ پچ می کنن که یکی از حرفای پانیسا رو شنیدم که داشت رو به کوثر میگفت ★ بنظرت چجوری اعتراف میکنه 😁 = خیلی به هم میان 😂+چیه باذ با هم پچ پچ میکنین چی شده کی اعتراف میکنه کی به کی میاد؟؟؟؟؟ 😑=فعلا گفته بهت چیزی نگیم 😂😂😂 ★به زودی اعتراف میکنه 😂+ایشالااااااا 😒😓 دیگه داشتن آهنگ آخر رو اجرا میکردن که یه نگاه به کوک انداختم دیدم یه لبخند خرگوشی زده و به من نگاه می کنه 😃 منم بهش لبخند زدم دندونام افتاد بیرون ...دیگه کنسرت تموم شده بود و همه داشتن میرفتن منم بلند شدم که خانومه اومد جلو ( علامت خانومه : ∞ ) ∞ خانوم ...خانومممم + بله با منید ؟∞ آقای جونگ کوک کارتون دارن + جونگ کوک .....؟؟؟؟؟ باشه الان میام 😲 ینی چیکارم داره ؟؟😵رفتم جلو با خانومه رفتم که رسیدم یه پشت در یه اتاق خانومه در رو باز کرد گفت برم تو رفتم تو ( عکس اتاق ) دیدمش+ س....س....سلام😅©سلام 😃 + بله چیشده ؟؟😅©چیزی نشده فقط میخواستم بگم .... میشه فردا با هم قرار بزاریم ؟😅+ا....البته چرا که نه 😃 مغز سوفیا : جانمممممممممم؟؟؟؟😱 .....
من فردا ساعت ۶ میام دنبالت😄+باش فقط کجا میریم ؟؟😆©فردا میفهمی😊دستشو کشید تو موهاش+ب.... نزاشت حرف بزنم و یهو اومد جلو من هم یکمی رفتم عقب یهو دستشو گذاشت دور کمرم کشید سمت خودش و ب**غ**ل**م کرد و منم سیخ واستاده بودم و دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم منم ب**غ**ل**ش کردم(خودتون تصور کنید 😂)بعد ۲۰ ثانیه ولم کرد گفت © میرسونمت ☺😅 که یهو در باز شد و پانیسا و کوثر پشت در بودن © بیاین دنبالم 🙂 رفتیم دنبالش یکمی عقب تر بودیم ازش که کوثر گفت = نگفتم 😂★ ولش کن بیچاره هنوز خودش تو شوکه 😂+ چی میگی داداش ؟؟😐★ فعلا بریم بعدا خودت میفهمی 😁 =😂😂😂 + 😒 دیگه رسیده بودیم به یه ماشین سیاه و خوشگل ©سوار شین ☺ سوار شدیم راه افتاد .... سکوت بود ©میگم شما ها رشتتون تو دانشگاه چی بوده ؟=ما نقاشی خوندیم ولی به پای سوفیا نمیرسیم 😁 © تا حالا چهره کشیدین؟؟😅★ نه خب ما تا حالا چهره نکشیدیم ولی سوفیا خیلی بوم های زیادی کشیده احتمالا کشیده +خب راستش من فقط یه بار چهره کشیدم که همونم نتونستم خوب بکشمش © میشه منم بکشی ؟؟☺ + آره حتما 😅© رسیدیم = خیلی ممنون تا اینجا رسوندیمون 😊 © خواهش 🙂+★= خدافظ 🙋©خدافظ 🙆......
#لعنت_بر_اسلاید_اضافه _😐✊
دقت کردین این پارت زیاد نوشتم 😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی عالی بود 😘ببین داستانت عالیه خب و من دوس دارم ولی مثلا یک اتفاق غیر منتظره داستان رو خیلی باحال تر میکنه داستان پناه گاه یک قاتل رو آگه بخونی متوجه منظورم میشی من همین سبکی رو که داری مینویسی دوس دارم ولی برای جذب طرفدار بیشتر برای یک داستان آگه چند تا اتفاق غیر منتظره بی افته بهتره💓💓خواستم بگم شاید کمکی باشه😙😙