
لایککک پلیز
+چی شده ؟؟؟؟؟ یعنی چی ک درحال بازسازیه؟؟؟ خب الان من کجا برم؟؟ کی درست میشه؟ فهمیدم فهمیدم بدترین اتفاقی ک اونروز میتونست بیفته افتاد روزی ک من تازه بورسیه شدم و اومدم کره دقیقا تو همون روز باید خوابگاه را بازسازی کنند و منی ک جایی برای رفتن ندارم تو ی محله خیلی دور از داشگاه ی هفته بمونم تنهام و هیچ دوستی هم ندارم هیچکس هم منو دوست نداره چون معمولا دختر ساکت و عجیبی ام منم ب اونا نیاز ندارم اشک تو چشمامبود ک بلند شدم و ب سمت جایی ک باید میرفتم حرکت کردم
توضیحات: اسم رونا سن 21 بورسیه شده رشته تجربی لطفا بخونید و لایک کنید فالو کنید پیج اصلیمV^_^
محله ساکت و ارومی بود و خونه من افتضاح تر از همه خونه ها بود گچ دیوارا ترکای گنده داشت و سوسک مرده هم تو خونه فراوون بود پنجره شکسته بود و کابینتاش داغون بود و لی دری ک رو ب بیرون بود خیلی محکم بود و ب خاطر همون خیالم یکم راحت شد وسیله هامو گذاشتم زمین و رفتم جارو و دستمال اوردم و وایسادم تمیز کردن وقتی ک خونه تمیز شد و ب خودم اومدم دیدن نزدیکای غروبه فرش را بردم تو راهرو و با چوب بهش ضربه زدم و گردو خاکاش رفت پهنش کردم تو خونه دراز کشیدم خوشحال بودم و این متعجبم میکرد
گوشیم زنگ خورد رفتم سراغش مامانم بود بهش گفتم همه چی خوبه و الان تو خوابگاهم و جام عالیه نگران نباش بعد کمی حرف زدیم و قطع کردم بعد رفتم سراغ یخچال پرنده پر نمیزد خالی خالی بود هوفففف سریع پالتومو برداشتم و کیفم هم برداشتم و رفتم مغازه تن ماهی و کنسرو و نوشیدنی و کیک و بیسکوییت و چیپس و پفک برداشتم و رفتم حساب کردم شب شده بود و محله ساکت بود قدم زنان رفتم ب سمت خونه بدبختی های زیادی کشیدم ولی خوشحال بودم ب سرکوچه رسیدم ک...
سر و صدای خیلی زیادی را شنیدم ایست ایستتتتتتت شلیک کنیدددددد و بعد صدای تفنگ و شلیک گلوله اومد یهو سکوت مرگباری حکمفرما شد من از ترس میلرزیدم پلاستیکا و کیفمو محکم فشار دادم و رفتم در خونه را باز کنم بعد فهمیدم ک سرکوچه دو تا چشم بهم زل زده از چشماش درماندگی میبارید و خون از دستش میومد زیر نور قهوه ای لامپ ب من زل زده بود و وقتی ب خودم اومدم صدای قدم چن نفر ک فک کنم پلیس بودن را شنیدم در را سریع باز کردم و با سر بهش فهموندم بیادتو شوکه شده بود ولی سریع اومد تو وبلافاصله چراغ قوه ی پلیسا تو کوچه چرخید سریع در را بست و دستش و گذاشت رو دماغش ب{ سکوت} بعد سریع رفت تو خونه چند دقیقه بعد پلیسا در زدن....
اسپویل پارت بعد: چ کار داری میکنی؟؟؟/ تووو همش تقصیر توعه نخیر من چیزی ندیدم ولش کنیددددد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بو عاجووو
دیگه نمیری دیگه؟
مرسی
فعلا هسم