8 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♡~[M_S]~♡ انتشار: 3 سال پیش 490 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
حالم خوب نیست:)ببخشید این پارت دیر اومد:) برای آپ پارت بعد. باید ۱۸ لایک و ۳۰ کامنت :»
___امیلی___ای کاش میکشتمش.(لیندا رو میگه) _الو جیمین
+بله بیب
_بیب؟
+امم چیزه از ...ر..روی عادت گفتم
_بگذریم
+اره بگذریم
یه دفعه یه ماشینه با سرعت از ببغلم رد شد که فحشش دادم ، جیمینم پشت خط بود
:/!_فا**یوووووو.+ هن؟
_اممم چیزه منم از روی عادت گفتم چیزه این ماشینه از کنارم رد شد بعد ترسیدم فحشش
دادم
+اهان ، اصن چیکارم داشتی چرا زنگ زدی ، الان غذام میسوزه ها
_زیر غذاروخاموش کن تیپ بزن بریم بیرون ناهار بخوریم ، باید یه چیزیو بهت بگم ،
خیلی مهمه
+ع صب تا حالا منو علاف کردی ، خو من اینهمه زحمت کشیدم
_ب زحمتات شب نمره میدم
+هن ؟
_نه اقای منحرف، منظورم اینه که شب غذای تو رو میخوریم حالا میری بپوشی یا نه
+رفتم رفتم...
گوشیو قطع کردم
نمیدونستم چطور بهش بگم
/1ساعت بعد/
رسیدم به عمارت.
خیلی خوشتیپ شده بوددددد ، سوار ماشین شد.
عینکشو زد ک بام ست کرده باشه
_س..سالم
+سلامممم
_راه ب..بیوفتم
+چیزی شده ؟ خو معلومه باید راه بیوفتی دیگه._اها اره
فرمون ماشینو چرخوندمو از عمارت خارج شدیم
+خب چی میخواستی بگی
_برسیم بت میگم
+اوکی
..رسیدیم دم رستوران
پیاده شد و دستشو حلقه کرد ، دستم توی دستش گذاشتم و داخل شدیم
رفتیم سر یه میز دو نفره
+حالا ک رسیدیم بگو دیگ
_امممم چیزه
+چیه
نمیتونستم بهش بگم کسی ک انقدر دوسش داره دشمنشه ، خیلی مشکستتت
_اینه .... چیزه ..... خب ........ م......... من
+تو چی ؟
_ع*ا*شقتم یعنی
نزاشت حرفمو تموم کنم
+خب منم عا*شقت*م عشقم ، فک میکردم فهمیدی(گایز زنو شوهرن:/ بخاطر این تایید نشه هاااا:/)
_خب نفهمیده بودم
»»»»خاک تو سرم کننننننن البته خوب شد چون منم خیلی دوسش داشتم حداقل این موضوع بسته
شد اما خب هنوز نمیدونستم چجوری اون موضوع رو بهش بگم.+از بس ک نفهمی
_یااا خودتی
+من نفهمم ؟ والا اره من نفهمم ک عاش*ق ت شدم
_یاااا تو غلط کردی نفهم باشی
+پ چی باشم ؟
_ی معشوق😎😂
+بودم ی چی جدید بگو
_امممم ی ... یه هندسام😎😂
+نبودم 🥲؟
_چرا بودی ، اهع اصن نمیدونم چی باشی
:|
+میشم کسی ک همیشه قراره دوسش داشته باشی
:)
قند تو دلم اب شد ، رفته بودم تو حس ک ی دفعه ب خودم اومدم
_اممم چیزه خوبه اره همین باش
گارسون منو رو اورد
¤خانم و آقا چی میل دارید ؟
.منو رو داد دستمون.
_ اممم من گوشت خوک
+منم گوشت خوک ، بعد لطفا یه ظرف جرعت حقیقت
¤چشم آقا
غذا رو اوردن
مشغول غذا خوردن شدم
)جیمین(
خیلییی کیوت بود وقتی غذا می خورد
لپاش پر بود ک نگام کرد.
_چ چیشده ؟
+هیچی خیلی کیوت غذا میخوری
_یااااا نگام نکن خجالت میکشم
+اوکی
مشغول خوردن غذام شدم اما همزمان بعش ریز نگاهی میکردم🥺🍓غذامونو خوردیم
.
یه ظرف خوراکی جرعت حقیقت برامون اوردن
.
[ گایز ظرف جرعت حقیقت ، توش کلی خوراکیه ، یکیشو بر میدار میخوری ، بعد توی
هر کدوم یه کاغذه ک میگه باید چیکار کنی ، مثال ی دفعه میگ بلند شو برو ی عکس
افتضاح از خودت رو به کسی ک روبروت نشسته نشون بده]
در بطری ( مثلا بطری چیزه:/ همونی ک امیدوارم بدونید:/)رو باز کردم و هر دو جام رو پر کردم
.
امیلی پیک اول رو خورد و اولین خوراکی جرعت حقیقت رو خورد.....
◉ ✿ ◉ ✿ ◉
امیلی
کاغذه رو باز کردم روش نوشته بود [باکسی ک جلوت نشسته 11 تا ***** ( یه نوع نوشیدنی چیزی:/ نفهمیدی
بگی تو کامنتا بگم:/)ببنوشید]ب...برگام
اما هر وقت ***** میخورم عقل از سرم میپره
!
+چیه ، توش چیه ، بگو دیگه
_اممم چیزه
کاغذو از دستم قاپید و گفت.
+خب گفتم حالا چیه با اینکه خیلی سیرم اما قبوله بیا بریم .پاشدم رفتم دنبالش
پیک اول رو خوردیم
.سرم ب شدت گیج میرفت...پیک دوم رو آوردن
...
بدون اینکه فکر کنم اونم کامل خوردم...
)جیمین(
پیک دهم رو اوردن.
حال امیلی اصلا خوب نبود
پیک دهم رو بدون فکر سر کشید منم خوردم اما خب من عادت داشتم و فقط کمی م*س*/ت بودم.
+اوکی امیلی بسه دیگه از ظهر تا الان ک هوا تقریبا تاریک اینجاییم.
_اوکی بریم بد بوی😎
انگار نمی فهمید داره چی میگه!
براید استایل بلندش کردم و گذاشتمش توی ماشین خوابش برد.
خودم روی صندلی راننده نشستم و راه افتادم
.
بعد حدودا نیم ساعت رسیدیم عمارت
بلندش کردم و بردمش تو عمارت
بیدار شد و یقمو گرفت:|!
_ب*ب*و*س*م[افسرده تر از چیزیم که برام مهم باشه و بگم لطفاااا گزارش نکنین. پس نمیگم.]
+چی؟!
_میگم منو ب*ب**و*س
نزدیک اتاق شدیم خواستم بزارمش رو تخت
.
_نکن ، گفتم منو ب*ب*و*س
خیلی آروم شروع کردم...کمی ادامه دادیم و بعد (بیشتر از این بگم گزارش میشه:|!هرچند برام مهم نیست:|!)گذاشتمش روی تخت
لباسمو گرفت و منم انداخت روی تخت
میدونستم چی میخواد اما این امیلی نبود ، اون. مسته اگر اینکارو یکردم ، مطمئنا دیگه حتی
توی چشامم نگاه نمی کرد
(میدونم چقدررر دلتون میخواست این صحنه ها رو بخونید😔😎😂ولی اینجا و الان اتفاق نمیوفته 😔😂)
رفتم کنارش و خوابیدم
وقتی مطمئن شدم خوابش برده ، رفتم پایین یکم اب خوردم ک گوشی امیلی از توی کیفش شروع به صدا کردن کرد
شمارش ناشناس بود...
باید ۶ اسلاید میذاشتم:/ برو بعدی :/💔 چون میخوام جای حساس کات کنم:/
تا اومدم جواب بدم قطع شد
پیام اومد
کنجکاو شدم و رفتم خوندم که....که دیدم نوشته:
[[سلام ب*ی*ب*ی
من بنجامینم همونی که سه سال پیش بهت درخواست ازدواج داد ، برگشتم کره
فردا شب مهمونی دارم
تو هم بیا
خیلی وقته ندیدمت:)!
منتظرتم ع/ش/ق اول و آخرم]]
از عصبانیت سرخ شده بودم ، الان قابلیت به *** دادن امیلی و همزمان کشتن اون پسره رو
یکجا داشتم.
..گرمم شده بود
دکمه های لباسم رو باز کردم به سمت روشویی رفتم و سر و صورتمو شستم.
تو آینه به خودم نگاه کردم ، تا حالا اینطوری عصبی نبودم ، سرم درد گرفت رفتم تو اتاق
مشترکمون کنار امیلی درواز کشیدم
..
+چاگیا فردا باید حساب پس بدی!!
میخواستم بخوابم اما خوابم نمی برد...
) فردا صبح(
___امیلی___
از خواب بیدار شدم ، هیچی از دیشب یادم نمیومد!
سرم رو برگردوندم.
جیمینو دیدم ، چشماش سرخ بود و بهم زل زده بود.
_چ چیشده چرا عصبانی ب نظر میرسی
خواستم دستمو روی موهاش بکشم اما دستمو گرفت و کشید پایین
+اون کیه
_کی کیه ؟
+برو گوشیتو چک کن تا بفهمی کیو میگم ، بخاطر حرفایی که زده بود از دیشب خوابم نبرد و سرم درد میکرد!!_اوه اوه وایسا چک کنم
...
آب دهنم رو با صدا قورت دادم
یا خدا ای ...... این بنجامین بود
م..من حالا چی بگم!!
خواستم از روی تخت بلند شم و فرار کنم
دستمو گرفت و منو به طرف خودش کشید که افتادم تو بقلش
.
+اگ نگی همین الان کاری میکنم تا 1 ماه نتونی رو پاهات وایسی ، حالا بگو
....
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
48 لایک
لطفا داستان های بیشتری مثل این درست کن 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜خیلی عالیه داستانت💗
وااااو
بسی خفن..😂((
اجی عالی بابا یه فکری به ذهن منحرف منم بکن اخههههه🤧🤧💖
منحرفیت در این فیک بد نیستಥ‿ಥ😐😂🤝🏻❤️
عررررررر عالی بود عاججججج😺🍒🥨
من همون لیلا بیدما این اک دومه😐🚬
چ: علم غیب ندارم نویصنده تویی😐😹🚬
برم با اک اصلیمم بلایکم که پارت بدی😹🚬
الن تو جواب ذهن منحرف من تو اصلاید آخرو میدی😐🚬؟
مرسیی🥺🍓💕
آها😹💔
الهی 😐😹💔😭اعصاب ندریاا😹💔
بلع میدم 😔😎🖤🎼حالا وایسینننن 😔💔😹 پارت 7 و 8 ی اسماتیه ک میترسم حتی تو نماشا هم آپ نشهه😔😹💔
عـــــــــح
چ جای حصاثی کات کردی
تنکس، لطفا پارت بعدیو زودی بزا ممنون اونی
مرسی قشنگم🥺💕🍻گذاشتم تو بررسیه🥺🍓
همگی اماده بشید حملع ور شیم به لایک ها که 38بشن
حملعهعهههههههههههه 😹
عالی اجو:)
😹💔
مرسی آجی🥺💕🍻
خواهش فرزندم :)
#خداوند_در_خماری_گزارندگان_را_دوست_ندارد🥲✊🏻😈💦
پارت بعد تو بررسیه😹💔💕