..........بچه ها اینم از سال چهارم😐💚............
بعد کلاس گیاه شناسی رفتم سمت خوابگاه هافلپاف و رفتم پیش سدریک وقتی رفتم تو اتاقش حتی نگاهم بهم نکرد 🥺💔اروم رفتم نزدیکش و گفتم:اممم سدریک......راستش ببین من رو لطفاً ببخش ولی باید بدونی که ما شاید به درد هم نخوریم ......سدریک سرش رو اورد بالا و یه نگاه به من کرد و گفت:میفهمی وقتی قلبت توسط یه نفر دزدیده بشه چقدر حس بدی داره؟💔گفتم:اره میفهمم ولی قلب منم اون دزدیده🥺💔خواستم برم که گفت:مغزتو مالفوی سشتشو داده من تو رو خیلی دوست دارم 💔بعد یکم مکث کردن گفت:حق نداری بری پیش اون مالفوی تو جزٔ مال و اموال می منم مال و اموالم رو بزر و بخشش نمیکنم 💔گفتم:ولی من اونو دوست دارم این همه مدت من فقط پیش خودت بودم ولی توجه چندانی به من نمیکردی و همش با خانم چو بودی خب تو هم قلب منو شکوندی انتظار داری تا اخر عمرم ببینم تو با اون دختره ای؟🥺💔سدریک اومد نزدیکم میخواست بغلم کنه ولی من حلش دادم و از اونجا دور شدم و رفتم کنار دریاچه و زیر یه درخت نشستم 💔از عصبانیتم سنگ پرت میکردم به دریاچه و گریه میکردم ولی دیگه انتخابم رو کرده بودم انتخابم ...........دراکو بود.
دیدم یه نفر داره از اون بالا میاد دراکو بود با یه خودی مشکی اصلا متوجه اومدنش نشدم وقتی دعوای من با سنگا تموم شد نشستم و گریه میکردم . 💔دراکو اومد کنارم نشست و بغلم کرد و گفت:بیب چرا داری گریه میکنی؟ همه چی رو براش توضیح دادم گفت:هومن ولی انتخاب بجایی کردی ملک ی من 😉💚تو بغل دراکو احساس ارامش و امنیت میکردم بادستاش اشکامو پاک کرد و با هم رفتیم به خوابگاه اسلایترین چون دیگه شب بود و وقت خواب رفتم تو اتاقم بارون شدیدی گرفته بود گرفتم خوابیدم تو خواب غرق شده بودم که یهو صدای رعد و برق وحشتناکی من رو از وای بیدار کرد خیلی برام ترسناک بود . از جام پاشدم و رفتم اتاق دراکو خیلی اروم رفتم تو اتاقش خیلی کیوت خوابیده بود رفتم کنار تختش چشماش رو باز کرد یه رعد و برق دیگه زد از ترس پریدم تو بغل دراکو و گفتم:دراکو میشه من اینجا بمونم ؟
گفت:ملکه ی من از رعد و برق میترسه؟،اره بمون. کنارش دراز کشیدم. دراکو موهامو نوازش میکرد همونجوری خوابم برد .از زبان دراکو:خیلی کیوت خوابیده بود تو بغلم مچاله شده بود . امیدوارم هر شب طوفانی باشه🥺💔.صبح از خواب پاشدم هنوز سارا خواب بود و محکم چسبیده بود به من 💚🥺از زبان سارا:چشمامو باز کردم دیدم تو بغل دراکو هم از جام پاشدم اونم پاشد و گفت:حالاچرا اینقدر زود پاشدی ؟ گفتم:اقای فرصت طلب الان کلاس داریم و چند دقیقه بعد هم دامبلدور سخنرانی میخواد بکنه😑😐😂مثل فنر از جاش پاشد و گفت:اوه اوه بدوووو الان ازمون امتیاز کم میشه😂😂ردامون رو پوشیدیم و پیش به سوی کلاس پیشگویی واییی سر درد گرفتم چقدر این زنه حرف میزنه🤦🏻♀️زود فرار کردیم از اونجا و رفتیم سر سرا سخنرانی دامبلدور:خب امیدوارم تو این سال بهتون خوش گذشته باشه میخوام چند تا مدرسه رو بهتون معرفی کنم قراره اینجا مسابقه بر گذار بشه وقتی اون ها اومدن شما وسایلتون رو جمع میکنین و پسر ها از دختر ها خواهش میکنم که باهاشون به پیک نیک توی جنگل ممنوعه بیان.......💚داشتم غذا میخوردم که پانسی اومد و چسبید به دراکو و از دراکو در خواست کرد که باهاش به پیک نیک بیاد ولی پسرها باید از دختر ها درخواست کنن شنیدم دراکو بهش گف:نه پانسی من قراره با یکمی دیگ بیام لطفاً مزاحم غذا خوردن نشو😐😂
اینو که گفت پانسی با بغ از اونجا دور شد دلم خنک شد😌😂بعد سخنرانی اومدن مدرسه ها رفتم دیگه یکم کتاب بخونم یهو دیدم یه گل رز مشکی تو صورتمه گل رو گرفتم اونور دیدم کسی نیست😐😑باز مشغول کتاب خواندن شدم که دیدم یکی چشمامو گرفته😑انگار یکی کتک دلش میخواد😑😂ی صدا از پشت سرم اومد:حدس بزن من کیم؟ گفتم:معلومه دیگه جز دراکوی عزیز کسی بلد نیس سر کار بزاره😑😂دستاشو برداشت و نشست کنارم و گفت:از کجا فهمیدی منم؟گفتم:پیشگویی کردم زهنتان را باز کنین و به دور دست ها بنگرید😐😂😂یه پوز هند زد و گفت:حالا ولش کن با من میای جنگل ممنوعه؟ گفتم:حتما میام😌😉💚گفت:اوک باش فقط خواهش میکنم چیزی همراه خودت نیار همه چیز رو خودم میارم😌😂💚و بعد دوید سمت اتاقش😂😑کنم رفتم تو اتاقم و یه لباس انتخابیدم و پوشیدم کلاه افتابیم رو گذاشتم رو سرم کرم زد افتاب زدم و یه رژ سبز تیره کم رنگ زدم و اماده ی رفتن شدم دیدم دراکو با یه کیسه و یه هودی که ارم اسلایترین روش بود اومد و دستم رو گرفت و تو گوشم گفت:زیادی خوشگل نکردی ملکه ، میترسم پسر ها تو رو ازم بدزدند😂😑گفتم:نچ نترس😑😂🤦🏻♀️😐
همه رفتیم به جنگل ممنوعه و من و دراکو رفتیم یه جا یه گوشه برا خودمون و دراکو از تو کیسش یه بطری با طعم شیرین بیان و تمشک و کولوچه ی فندوقی با یه رمان در اورد 😑💚😋کتاب رو داد دست من و با لحن بچگونه گفت:میشه اینو برام بخونی 👀ازش گرفتمش سرش رو گذاشت رو پاهام و براش کتاب رو خوندم نا خود آگاه دستم رو بردم لای موهاش خیلی موهاش نرم بودن موهاشو نوازش کردم خیلی کیوت خوابید🥺💚
خب خب این پارت هم مثل همیشه تموم شد لایک و کامنت یادتون نره 💚🥺😑باییییی👋👋👋👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود آجی
تو خیلی استعداد داری
هر کسی بهت بی احترامی کرد، به من بگو تا گزارشش کنم تا بفهمه با کی طرفه
مرسی داداشی🥺💚😗
ممنون💝💝
تو بهترین داداش دنیایی😗😗💝💝💚💚
خواهش میکنم عزیزم
خیلی ب . ی . ش . ع .وره که گذارش کرد من پارت شش میخوام🥺🥺🥺🥺🥺
اره خیلی 🤬🤬هست😂مگه نخوندیش ؟😐💔
من چرا میخام بخندم از خوشحالی 😐😂😂😂😂😂😂عالی بوددددددددددددددددددددددددددددددددردددددد
هورااااااااااااا به دراکو رسیدددددددددددددد هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووددددددددددددد کگ3نتقتقتقت😐😹😹😹😹😹😹
ممنان💚💚
😐😂بله موفق شدین😂😂
اگه پارت شیش رو نخوندم متاسفم چون یه نفر گزارشش کرد🥺☹️💔
*نخوندی
دیدم نبود😐انگار کرم دارن
😐💔🥺
فوق العادهههههه آجی قشنگم😍😍😍😍
وایییییییی مرسیییی عاجو🤤💚💚😘😍
محشررررر بود 💚💚💚💚💚💚
فنکیو 😍😍😍😍😍😍😍💚💚💚💚💚💚💚💚😘😘😘😘😘😘
مرسییییییی عاجییییی بی نظیر بود😍😍😍
خواهش میکنم عاجی😘😘😘😘💚💚💚💚😍😍😍😍😍
خیلی با حال بود
تنکیو 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘💚💚💚💚💚
عالی بود💚💚
مرسیییییی😍💚💚💚