ببخشید دیر شد😐😄
ا.ت و تهیونگ میرن تو اتاق،تهیونگ ا.ت رو میزاره رو تخت بعد کمکش میکنه لباس عروسو دراره، تهیونگ میره بیرون ا.ت لباس میپوشه تهیونگ میاد تو اتاق اونم لباسشو عوض میکنه ا.ت میشینه رو تخت و آرایششو پاک میکنه موهاشو میبافه تهیونگ هم داره لباسشو چوبکاری میزنه که یهو در میزنن. تهیونگ:کیه. خانم کیم:منم پسرم. تهیونگ:آآآ بیا تو. خانم کیم میره تو اتاق ا.ت بلند میشه و تعظیم کوچیکی میکنه. تهیونگ:کاری داشتی مامان! خانم کیم: آره پسرم چیزه میگم امشب چیز نکن همون چیز دیگه.( منحرفا فهمیدن) تهیونگ: عجب فکر خوبی کردی مامان. تهیونگ ا.ت رو محکم میکوبونه رو دیوار و لباشو وحشیانه م*ی*ب*و*س*ه بعد پرتش میکنه رو تخت و خودشو میندازه روش و دوباره م*ی*ب*و*س*ت*ش در عین حال داشت دکمه های لباس خودشو بار میکرد وقتی باز کردن دکمه های لباسش تموم شد داشت دکمه های لباس ا.ت رو باز میکرد که تلفنش زنگ خورد. تهیونگ:تف به این شانس مگه اینا نمیدونستن امشب،شب عروسمیه! تهیونگ:بله! یوجونگ:سلام آقا خسته نباشید شبتون بخیر،مواد هایی که از ایتالیا اومدن رسید. تهیونگ:خب الان چرا به من میگی،من دوتا داداش دارم نامجون و جین این وسط هویجن! خب به اونا بگو.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
عزیزم این پارت رو خیلی دیر گذاشتی نمیشه پارت بعد رو زود بزاری؟
چشم😊💕
خیلی خوب بود👌🏻🙂🖤💖
به داستان منم سر بزنید💛🖤💫
ممنون
حتما