ممنونم از ابجی پارمیدا😇❤:(
بازم این حراست دانشگاه دیوار ی کوتاه تر از من پیدا نکرد و بین این همه آدم طبق معمول همیشه من و گیر انداخت و حالا در خدمت برادران گرامی بودم .
آقای رابینسون سر دستشون که با اون ابروها ی پیوند ی و خال رو دماغش به اندازه کافی
خوفناک بود،با اخمی که باعث میشد ابروهاش بره تو چشماش زل زد بهم:
_چند بار بگم این طرز لباس پوشیدن شما درست نیست!
همکار بداخالق تر از خودش از رو صندلی بلند شد و اومد سمتم:
_بااین طرز لباس پوشیدن جوونای مملکت و تحریک میکنید،امیدوارم متوجه باشید!
نمیدونستم بخندم یا بزنم تو سرم اما از جایی که خشم برادرا بی کران بود مقنعم و جلوتر کشیدم و کل پیشونیم و پوشوندم،حال بماند که موهای بلندم و ول کرده بودم
رو شونه هام و هر چی از جلو پوشونده بودم از عقب در حال جبران بودم.
آقای رابینسون در ادامه حرف همکارش سری به نشونه تاسف واسه من تکون داد و گفت:
_کارت دانشجویی تو بده،دست من بمونه بهتره شما که داری هرروز اعمال زشتت و تکرار میکنی دیگه به زحمت نیفتی هر دقیقه کارت بدی به ما ؛ میدونستم بداخلاقه،جدیه یا هر کوفت دیگه ا ی اما هرچی که نبود من از دخترای پسر کش این دانشگاه بودم و از جایی که میدونستم تموم مردها قابلیت گول خوردنو دارن
دلبرانه لبخندی بهش زدم:
_آقا رابینسون ،فقط همین یه بار!
و اشاره ای به مقنعه جلو کشیدم کردم:
_قول میدم دیگه همینطور ی بیام و برم
آقای رابینسون داشت نرم می شد که اون هیوال چرخی دورم زد و با پوزخند گفت:
_مثل همیشه باشی سبب تحریک کمتری میشی تا الان!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی بود
ممنون
محشر 🥺✌
ارام😐😂یعنی اینقدر خوبه😯😉
فوق العاده
عالی 🌻
عالی بود کیوتم 🧃💙
عالی بود پارت بعد
تنکو💃😎