
اگه یادت باشه هنوز جنگ شروع نشده بود . پس برو جنگ رو باش😍😍😍😍
من :( آاااااا ....... چطور شروع کنیم؟؟) کاراکترا:(🤦🏻♂🤦🏻♀) هینا :( اول من شروع میکنم) همه :( نانییییییییییییییییییی!!!!!!) هینا خیلی خانمانه و آرام به طرف دشمن حرکت میکرد . تقریبا سه متر با اجرال هک تمه و اون نوچه های باکاش فاصله داشت که ..................................................... چشماش قرمز شد برق خیلی ترسناکی زد و فریاد پرقدرتی زد و با اسلحه بزرگش حمله ور شد :( شینهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه😠) همه ما :( آااااااااااااااااااااااااا😱)باکوگو :( بدک نبود 🙂) شوتو :( تو بهش یاد دادی؟؟؟؟) باکوگو :( 👍🏻) هینا جان چناااااااان داشت میجنگید که یاد بروسلی خدابیامرز افتادم 😐 مسخره هم خودتونین😑 ها؟ وایسا ببینم .... چرا ما نمیجنگیم !؟ من :( اوتاکو ها به پییییییییییییییییییییییش) حملهههههههههههههههه ما هم سلاح هامون رو در آوردیم رفتیم کمک هینا👍🏻🙂 همینطور داشتیم با نوچه های اجرال هک در میوفتادیم که یهو اجرال هک خودش وارد میدون شد . با یه حرکت همه ما رو خوابوند رو زمین . بدنمون درد گرفت . ولی بلند شدیم . معلوم بودکه اجرال هک از دیدن سرسختی ما هم تعجب کرده و هم عصبانی شده 🙂 یه لبخند مرموزی زد . از لبخندش متنفرم 😠💢 اجرال هک:( خیلی سرسختین ، مثلا برای چی ؟) آکی :( چون میخوایم انیمه رو نجات بدیم ) اجرال هک :( انیمه ها همشون یه مشت نقاشین ) هممون ساکت شدیم نمیدونستیم چی جواب بدیم . تا اینکه هینا با قدرت سلاحش وارد عمل شد و سکوت رو شکست :( اوروساااااااااای . تمهههههههههههههههه) هممون جرعت گرفتیم و با تمام قدرت سلاحمون حمله کردیم . البته نه همشون چون باید صرف جویی میکردیم 😁
اجرال هک خیلی خوب جا خالی میداد 🙂 بخاطر همین کاراکتر ها هم وارد عمل شدن و اومدن کمک . شوتو با یخش هر از گاهی سرعتش رو کم میکرد و باکوگو و لیوای بعد کم شدن سرعت بلافاصله حمله میکردن . اینطوری ساساکه و ناروتو میتونستن بزننش زمین . وقتی بلند میشد هینا با آتشش اونو پرت میکرد اونور و آکی و ماری اونو زمین میزدن و منو دازای و گوجو با قدرتمون لهش میکردیم و کانکی اونو برمیداشت و به دیوار میچسبوند 😉 😏 به این میگن کار گروهی 😌 ولی معلوم بود از تمام قدرتش استفاده نمیکنه . همینطور ادامه دادیم . تا اینکه دیگه نتونستیم سرعتش رو کم کنیم . خنده های شیطانیش هممون رو کلافه کرده بود 😠 داشتیم نفس نفس میزدیم که یهو قدرتش به طور عجیبی زیاد شد و ما رو زمین گیر کرد . داشت میرفت سراغ نوبو :( تو پس هکرشونی خیلی باهوشی ) نوبو :( خ.....خفه شو) داشت نزدیکش میشد . نوبو ترسیده بود . با زور بلند شدم و رفتم طرفش . اجرال هک میخواست یه ضربه محکم به نوبو بزنه که من قدرت لباسی رو فعال کردم . نمیتونستم نگهش دارم . ضربع های بدی میزد . انگاری انگشتام داشتن میشکستن . من :( نوبو برو اونور ) نوبو :( ولی تو—) من :( بدووووو) نوبو یکم عقب رفت . مجبور شدم با یه دست قدرتم رو نگه دارم . چون میخواستم سلاحم رو بیرون بیارم . یهویی ماری و هینا اومدن و کمکم کردن .
دیدگاه هینا : باورم نمیشه عقلش از سرش پریده . کم مونده بود دستش بشکنه 😠 رفتم طرفش و محکم یه سیلی بهش زدم . شااااااااااااپ ( در این حد صدا داشت 😐) من:( ببینم دیوونه شدی دستات بشکنن کی باید جواب مامانتو بده 😠) کوشینا :( به بردنمون که می ارزه ) یقشو گرفتم و داد زدم :( اسکل به فکر خودت هم باش فقط به فکر بقیع ای ) بووووووووووووووووووم یه نگاهی انداختیم به بقیه . اجرال هک با ضربع ای که باکوگو بهش زد هم چیزیش نشد 😶 باکوگو:( یعنی چی !!)غیب شد 🤯 یهو از پشت سر دازای بیرون اومد یه ضربه محکم بهش زد . بعد هم بال در آورد و با پر هاش به ما حمله کرد . شوتو و باکوگو با تعجب به هم نگاه کردن . باکوگو :( مگه کوسه اون قهرمانه ....) شوتو :( چطوری؟؟؟!!!!!) راست میگفتن !!! اون قدرت همون قهرمانی بود با سخت بنیاد کار میکرد 🤯 چطوری دست اینه ؟!!؟!؟!؟!؟!؟ اجرال هک شروع کرد به قهقهه زدن :( وقتی یکی از شخصیت ها از انیمه خارج بشه .... انیمه وایمیسته و قدرتاشون راحت میتونن بیان دست من هر چی باشع هکری مثل من پیدا نمیشه) چه مغرور و خودخواه 😠 دلم میخواد گاچ گاچش کنم😠💢💢 .......................... دیدگاه نوبو : راست میگه کارش عالیه . ولی ..... به پای من نمیرسه . قدرتم رو فعال کردم شروع کردم به پر کردن قدرت ها . یه جورایی الان یه ساعته داریم میجنگیم . قدرت لباسی کوشینا داغ کرده مجبورم فعلا شارژش نکنم. من :( کوشینا از قدرت لباست استفاده نکن ) کوشینا :( باشه ) من :( هینا ، ماری قدرت بینهایت شما رو آزاد کردم میتونین کنترلش کنین ؟) هینا :( البته😏) ماری :(شک نکن😉) من :( آکی دفاعیه اسلحت بینهایت شده میتونی استفاده کنی ) آکی :( ممنون ) منم کم نمیارم اجرال هک 😌 ...... از دیدگاه خودم 😅( کوشینا): کارمون خیلی خوبه 😍 عالی داریم پیش میریم 👍🏻
اجرال هک به من نگاه میکرد 😶 به من چرا نگاه میکنه💢 باید چشاش رو از تو کاسه در بیارم 💢💢 اجرال هک :( اسمت نرجسه و دوستات کوشینا صدات میکنن ) همگی گارد گرفتیم اجرال هک :( یه ساله که پدرت مرده درسته ؟) سیخ شدم ...... اون....چرا؟ .......... از دیدگاه آکی : لعنتی نقطه ضعف کوشینا رو فهمید . من :( چرا همچین حرفی میزنی؟) اجرال هک :( هیچی فقط باید بخوابه) کوشینا بیهوش شد 😱😱 گوجو :( این قدرت ....) هینا :( لعنتی چطوری باید بهوشش بیاریم ) ...... همون لحظه از دیدگاه خودم: اجرال هک:( هیچی فقط باید بخوابه ) احساس سنگینی کردم و افتادم رو زمین .
خیلی تاریکه ..... ترسناکه.... نمیتونم حرکت کنم...... یه جای عجیبیه .... شناورم .... هیچی حس نمیکنم.... این ... این چه صداییه؟ ( بابا برمیگرده ؟) نه !! ( چرا باید همچین اتفاقی برات میفتاد) ن...نه!! ( یعنی سرطانش شدید بوده؟ آره ) نمیخوام !!!!......( اون بابا نداره. واقعا. آره) نمیخوام!!...... ( بهتره درستو بزاری کنار کار کنی چون که خرج مامان و خواهراتو بدی) حرف نزنین !!..... ( آخی « خندیدن») ت....تمومش کنین!! ( پس یعنی چیزی ندارین بخرین «خندیدن» ) ب...بسهههههه!!!..... تمومششششش کنییییییییییییییین .............. ای...این چه صداییه ؟؟ چ...چقدر قشنگه ...... ی...یه نور آبی میبینم ( من نمیزارم کسی ازیت بشی ) این ..... این هیناست!!!......( هر چی باشه تو دوستمی) آ.....آکی!!!.....( چی به چیه دنیا دو روزه دیگه ) .... م.....ماری!!!!.....( که اینطور به کسی نمیگم) نوبو!!!!...... ( من به عنوان یه برادر پیشت میمونم ) بچه ها.... ( شعرات فوق الادن)( تو خیلی خوب میتونی یه گوینده بشی )( امتحانات عالی بودن کارت محشره ) ( امید داشته باش دخترم تو خیلی قوی هستی ) نوره داره بزرگ تر میشه ........ من....... من...... تمام تلاشم رو میکنم ..... تو نمیتونی جلوم رو بگیرییییییییییییییی. ......................... دیدگاه ماری: داشتیم با سختی میجنگیدیم که یهو .......( تو نمیتونییی جلومو بگیرییییییییییییییییییییییییی) کوشینا تونست تلسم رو بشکنه😍 اجرال هک :( چطوری؟!) کوشینا :( من شکست ناپذیرم .... اوتاکو ها شکست ناپذیرن !!!!!!) یه امید بزرگی تو دل هممون جرقه زد 💙 هینا :( درسته) آکی:( آره ) نوبو :( 👍🏻) من :(😉) باکوگو:(😌) لیوای :( هه) ناروتو:(😁) ساساکه:( آفرین به جدیت) کانکی :(☺) گوجو:( ایول ) دازای:(😋) شوتو :(😏) نوچه های باکا:(😦)
خب تمام😂😂😂😂 بیشعور یا هر چیز دیگه ای هم خودتونین😂 داره تموم میشه ☹️ تو نظرسنجیم هم شرکت کنین ببینم چه غلتی کنم بعد این فیک 😅 مرسی خداحافظ✋🏻🤣
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
معرکه بود 😍😂
☺
واییییییی عالی بود آجییییییی ❤❤❤❤❤ عاشق داستانتممم ❤❤❤ فقط میدونی .....
خیلی ناراحت شدم که اخر داستانت اونطوری شد .... واقعا بقیه اینا رو بهت گفتن ؟ .... 💔
ولی خیلی خوشحالم که دوستات بهت دلداری دادن ^^
سعی کن همیشه خوشحال باشی و به خودت انرژی بدی ^^ و داستانت هم واقعا واقعااااا عالیه خیلی دوستش دارممممممم 😁😁😁😁😁
و حتما تو نظرسنجیت شرکت میکنم ^^❤
فقط آجی یه چیزی یادت نره تو تنها نیستی و منو دوستات کنارتیم ^^❤❤❤❤❤❤
مرسی عزیزم 💙💙💙💙💙💙
خب دوباره اومدم اون موقع نخونده بودم 😅
عالییییی بببوووددد 😚👏
باش الان میرم نظر سنجی رو میخونم :)
مرسی گلی💙
عالیییی عزیزم 💋
💙💙💙💙
آخجونننن پارت 10 😍
دقیقا همین امروز گفتم پارت بعدش کی میاد 😐😂💔
😂💙💙