
سلام بچه ها من آمدم با پارت جدید . ممنونم از لایک و کامنت های که برام گذاشتید ❤️ اگه این داستان را دوست داشتتید لایک کنید من از همین لایک های شما انرژی می گیرم🌹تا آخر تست انجام بدهید تا ثبت بشه ممنونم عزیزان ❤️
لوکا: به به دو تا خواهر چه کردید مرینت: داداش برو دست و صورتت را بشور من و کاگامی هم میز شام را میچینیم لوکا: باشه.لوکا آمد و نشستن شام خوردن و بعد ظرف ها را شستن و رفتن خوابیدن😴😴😴 صبح لوکا: کاگامی بلند شو باید بریم قرار را که یادت نرفته.کاگامی: باشه.( بلند شدن و آماده شدن یک چیزی سر پایی خوردن و ظرف ها را جمع کردن بعد آرام و بی سرو صدا رفتن ، همه بچه ها به آن آدرس آمده بودن و منتظر آدرین بودن بعد پنج دقیقه آدرین آمد و همه رفتند داخل ) آلیا: به به چه قدر قشنگ تزیین کردی 😍😍😍😍 آدرین: ما اینیم دیگه😂 خب بچه ها من گفتم زود تر بیاید تا بقیه کار ها را انجام بدیم آلیا : باشه بچه ها زود باشید بیاید یه دستی به روی این خانه بکشیم بچه ها مشغول تمیز کردن خانه شدن (بعد از دو ساعت )خانه کاملا برق می زد. آدرین: ممنونم بچه ها 😄 از زبان مرینت: از خواب بیدار شدم رفتم دست و صورتم را شستم
و رفتم داخل آشپز خانه صبحانه خوردم. آدرین: نینو و لوکا بیاید با شما کار دارم .نینو لوکا آمدن. آدرین: لوکا چیزی که به مرینت نگفتی🤔🤔 لوکا: نه آدرین: خوبه من یک نقشه دارم یک سیم کارت خریدم و هنوز فعالش نکردم موافقید با اون سیم کارت به مرینت پیام و بکشونمش اینجا ؟؟؟؟ لوکا: اره من موافقم نینو تو نظری نداری؟؟؟؟؟ نینو: منم موافقم. آدرین: پس برید به بچه ها بگید که اگه مرینت زنگ زد جواب ندن لوکا و نینو: باشه ولی می خواهی چی کار کنی آدرین: هیچی فقط می خواهم بترسه لوکا و نینو: فکر خوبیه . رفتن پیش بچه ها آدرین اون سیمکارت را فعال کرد و به مرینت پیام دارد.متن پیام: سلام الان احتمالا متوجه شدی که نه خواهر و برادرت نه عشقت پیشت نیستن و نه دوستات پس برای آزاد کردن آنها باید ساعت ۶:۳۰ به این آدرس بیای که بعداً برای تو می فرستم . و برای مرینت ارسال کرد.از زبان مرینت: نشسته بودم و خیلی ریلکس داشتم صبحانه ام را می خوردم که صدای آلارم گوشی را شنیدم رفتم ببینم کی پیام داده دیدم ناشناس است رفتم داخل پیام و دیدم که نوشته
سلام الان احتمالا متوجه شدی که نه خواهر و برادرت پیشت نیستن و نه دوستات و نه حتی عشقت پس برای آزاد کردن آنها باید ساعت ۶:۳۰ به این آدرس بیای که بعداً برای تو می فرستم . رفتم داخل اتاق دیدم راستی راستی نیستن . به الیا،رز،جولیکا، میلن، آدرین دیدم هیچ کدام جواب نمی دهند رفتم بیرون همه جا را گشتم ولی هیچ کدام را نتوانستم پیدا کنم نگاه به ساعت کردم دیدم ساعت ۵:۳۰ است رفتم خانه از ترس هیچی از گلوم پایین نمی رفت نشستم و فکر کردم تیکی: مرینت پاشو یک چیزی بخور رنگ به رو نداری رفت و یک کوکی آورد و به زور به من داد من هم چاره ای نداشتم پس کوکی را گرفتم و خوردم در فکر فرو رفته بودم . آدرین خب بچه ها برید خانه ولی ساعت ۶ اینجا باشید. همه رفتن خانه .( میریم به ساعت ۶) همه بچه ها آمدن خانه آدرین .آدرین: خب بچهها آماده باشید مرینت ۳۰ دقیقه دیگه میاد نینو رفت تا موزیک را درست کنه من هم رفتم و با گوشیم به مرینت پیام دادم . از زبان مرینت: تو فکر بودم
که صدای آلارم گوشی را شنیدم دیدم نوشته ناشناس رفتم داخل پیام و دیدم آدرس را زده رفتم بالا لباس هام را عوض کردم مو های به هم ریخته ام را درست کردم و از خانه رفتم به سمت آدرس دل تو دلم نبود تند تند رفتم و رسیدم زنگ را زدم. از زبان آدرین: به مرینت پیام دادم و رفتم پیشه بچه ها بعد از بیست دقیقه زنگ خانه به صدا در آمد گفتم : خودشه لامپ ها را خاموش کنید من هم میرم در را باز کنم و رفتم در را باز کردم. مرینت: در باز شد با ترس رفتم داخل در ورودی باز بود رفتم داخل دیدم همه جا تاریک است گوشیم را در آوردم می خواستم که چراغ قوه گوشیم را روشن کنم که یهو یک صدای آهنگ و صدای بچه ها آمد و چراغ ها روشن شد. بچه ها شروع کردن به خواندن آهنگ تولد( همه اینا تو یک لحظه اتفاق می افته) از زبان آدرین: از پشت داشتم بهش نزدیک می شدم دستم را گذاشتم رو کتفش و در گوشش گفتم عشقم نفسم زندگیم تولدت مبارک و یک بوس رو گونش کاشتم مرینت: ممنونم عزیزم که یهو از حال رفت آدرین: فکنم از هیجان بوده🤣🤣🤣 بغلش کردم و بردم داخل اتاق آلیا هم برایش آب قند آورد
و صداش زدیم مرینت مرینت ولی انگار نه انگار به آلیا گفتم بره بیرون من پیش مرینت هستم آلیا هم رفت صدای تیکی زدم و تیکی از کیف مرینت آمد بیرون و گفتم تیکی این از کی چیزی نخورده؟؟؟🤣🤣تیکی خواستم حرف بزنم که مرینت چشماشو باز کرد . گفت: از وقتی که یه بیشعوری پیام داد و گفت خواهر و برادرت و عشقت و......... را گرفتم. آدرین: که بیشعور اره و بعد شروع کردم به قلقلک دادن مرینت کردم . مرینت: نکن 😆😆😆😆 آدرین: آنقدر قلقلک می دم تا بگی ببخشید . مرینت: باشه بابا ببخشید ، دفعه بعدی لطفاً آدم را اینجوری قافلگیر نکن . آدرین: باشه حالا بیا بریم پایین . دو تایی رفتن پایین آلیا: مرینت خوبی ؟؟؟ مرینت: اره یهو دیدم آدرین دستمو گرفت و کشید وسط سالن و گفت خب خانم افتخار رقص می دهید من هم گفتم البته☺️☺️ با هم رقصیدن و آهنگ تمام شد و آدرین و مرینت هم دیگر را💏💏💏 همه بچه ها وای چه صحنه رمانتیکی آلیا هم از آدرین و مرینت عکس گرفت.
بعد از یک دقیقه از هم جدا شدن . رز: خب نمی خواهی کادو ها را باز کنی مرینت؟؟؟؟ مرینت: البته و رفتن سراغ میز کادو ها آدرین هم کنارش وایساده به طور اتفاقی مرینت می رود سراغ کادو آدرین .مرینت: کادو. را باز کردم دیدم که یک ساعت هوشمند با رنگ مورد علاقه ام است نگاه کردم به آدرین و گفتم ممنونم عزیزم و بعد بقیه کادو ها را باز کردم بعد کیک را آوردن دیدم زیر کیک نوشته عشقم تولدت مبارک خیلی ذوق کردم بعد کاگامی شمع ها را روشن کرد و از ده معکوس شماردن بعد من آرزو کردم و شمع ها را فوت کردم کیک را برش دادن و بین بچه ها تقسیم کردم بعد هم رفتم کنار آدرین نشستم و مشغول خوردن کیک شدم.( میریم به نیمه های شب یعنی همه دارن میرن خانه) از زبان مرینت: با لوکا
و کاگامی به خانه رفتیم من که آنقدر خسته بودم رفتم خوابیدم . لوکا و کاگامی هم همینطور😴😴😴😴 از زبان آدرین: مهمانی تمام شد همه رفتن خانه منم که خیلی خسته بودم خانه را به همان حال رها کردم و رفتم خانه به چند تا از خدمتکار ها گفتم که فردا بروند و آنجا را تمیز کنن خودمم که خسته بودم رفتم خوابیدم😴😴😴😴.از زبان مرینت: ساعت ۶:۳۰ بود نشسته بودم و فکر می کردم🤔🤔🤔 یک فکری به سرم آمد رفتم آرام و بی سرو صدا دست و صورتم را شستم و بعد هم رفتم بیرون داخل پارک قدم زدم همین طور که داشتم قدم می زدم یک گل رز سرخ دیدم بعد یکم فکر کردم و گفتم آره و گل را چیدم و رفتم خانه چون امروز مدرسه تعطیل بود کار خواستی نداشتم برای همین نگاه به ساعت کردم و بعد صدای تیکی زدم تیکی: بله مرینت مرینت: تیکی بلند شو باید یه چیزی بهت بگم. تیکی: باشه فقط یک ماکارون بده بخورم مرینت: بیا اینم ماکارون تیکی صبح که بیدار شدم یک نقشه کشیدم که آدرین را قافلگیر کنم تیکی : چه نقشه ای ؟؟؟؟ مرینت: #######( نقشش را نمیگم بعدا خودتان می فهمید☺️)
حالا که تا اینجا آمدی لایک و کامنت فراموش نشه ❤️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام عالی بود بعدی چرا نمیاد
عالی بود
عالی بود
مممنونم
فوق العاده بود😍😍😍
ممنونم عزیزم
عالی
ممنونم