
رمان کوتاه
سلام لطفا برای اینکه داستان رو متوجه بشین پارت ۱ و ۲ رو بخونین
پارت سوم" با صدای باز شدن در چشمامو باز کردم. میرا: جیمین؟ جیمین: بله؟ میرا : به من بگو من کیم من کجا کار میکردم مادروپدرمون کجان چه اتفاقی برام افتاده چرا حافظم از دست دادم؟ جیمین : مادر و پدرمون مارو رها کردن ، تو میرا هستی و توی گروه مافیا به همراه هوسوک کاری میکردی تا اینکه یه روز یکی بهمون خبر داد که خودتو از پنجره پرت کردی پایین
برو بعدی👌🏻💞
میرا : پنجره ی کجا؟ جیمین : خونت میرا : خونم کجاست ؟ میشه بریم ببینیمش؟ جیمین : نه میرا : چرا؟ جیمین : چون آتیشش زدن میرا : چی؟ چرا؟ جیمین : هیچکی نمیدونه ، درست سه روز بعد از این اتفاقی که برات افتاد خونت توی اتیش سوخت
میرا : من برم یکم بخوابم جیمین : نمیخوای بپرسی چرا مادروپدرمون رهامجون کردن؟ میرا : اصلا برام مهم نیست ، حتما لیاقتمونو نداشتن جیمین : بخاطر تو کشته شدن میرا : چی؟🥺 جیمین بلند شدو رفت توی اتاقش ، از طرفی ناراحت بودم از طرفی هم کنجکاو ، پتویی که روی مبل بودو برداشتم انداختم روی خودمو چشمامو بستم . پریشون از خواب بیدار شدم که جیمین اومد کنارمو گفت : چیشده اجی سرمو توی دستام گرفتمو گفتم : فقط یه کابوس بود . جیمین : برام تعریف کن شروع کردم به من من کردن
که سرمو بلند کردو گفت : آروم باش ، میرا، برام تعریف کن شاید یچیزی از گذشته باشه و بتونه بهت کمک کنه . میرا : من یه دختر کوچولوی ۵،۶ ساله بودم تو ام بودی و حدودا ۱۰ سالت بود و با یه مردوزن که حدس میزنم پدرومادرمون بودن دور یه میز نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیمو میخندیدیم و شاد بودیم که تلفن آلفرد (بابائه) زنگ خوردو اونم جواب داد و حالت چهرش ناراحت شد و گوشیو پرت کردو مارو برد از خونه بیرون اوردو به منوتو گفت هر چقدر میتونیم از اونجا دور بشیم ؛ من نمیخواستم ولی تو بزور بغلم کردی و بردیم بعدش صدای یه انفجار اومد ، تو افتادی و پات زخمی شد و بزور میتونستی راه بیای تا اینکه یکی از افسرای پلیس پیدامون کردو بردمونو گفت پدرومادرتون هیچوقت برنمیگردن ..) جیمین بلندشدو سمت پنجره رفت میرا: جیمین خواهش میکنم حرف بزن جیمین : اونایی که تو تعریف کردی هیچکدوم خواب نیستن ، تمامش واقعیته بچگیمونه نمیدونستم الان بخندم یا گریه کنم مغزم از کار افتاده بود. پایان پارت سوم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییه لطفا ادامشو بزار😍😍❤️
باشه حتما🥺😂🤞🏻
لطفا لطفا لطفا بزار تا صبح خوابم نمیبره😫😫😫pls pls❤