
سلام بچه ها من آمدم با پارت جدید 😉 لطفا تا آخر تست انجام بدید تا ثبت بکنه لایک و کامنت هم فراموش نشه ممنونم ❤️😊😉 خب بریم سراغ داستان
که یهو مرینت: آدرین اتفاقی افتاده؟؟؟؟؟ آدرین :نه چطور ؟؟؟؟؟ امیلی : به نظر میاد که شما می خواهید با هم صحبت کنید من دیگه میرم بیرون و شما رو تنها می گذارم.امیلی رفت بیرون. مرینت: آدرین من می دانم که تو داری یه چیزی را مخفی می کنی؟؟؟؟ آدرین: من چیزی را مخفی نمی کنم مرینت: آدرین شرط های من را یادت رفته اگه دروغ بگی .......... الان هم از قیافت معلوم است که یک چیزی را داری مخفی می کنی 😠 آدرین: مرینت خب راستش راستش مرینت: راستش چی آدرین: کاگامی را آوردن بیمارستان. دیدم مرینت با شنیدن این حرف گفت: چی و بیهوش شد گفتم نه مرینت مرینت . رفتم دنبال دکتر و دکتر آمد و سریع معاینه اش کرد و گفت چیزی نیست باید استراحت کنن آدرین: ممنونم دکتر. دکتر رفت من هم خواستم برم بیرون که احساس کردم یه چیزی دستم را گرفت برگشتم دیدم مرینت دستم را گرفته گفت: آدرین کاگامی حالش خوبه ؟؟؟؟؟ آدرین: آره فقط الان باید استراحت کنی الان می روم به لوکا و کاگامی می گویم بیایند پیشت و رفتم
از زبان مرینت: منتظر لوکا و کاگامی بودم که در باز شد و لوکا ، کاگامی و آدرین آمدن داخل. کاگامی: مرینت خوبی؟؟؟؟ مرینت: آره خوبم. که دیدم کاگامی آمد سمتم و بغلم کرد که یهو جیغ زدم آییییییی 😮😮😮 آدرین با ترس می پرسه مرینت چی شد؟؟؟؟ مرینت: آییییییی دستم....... خیلی........ درد میکنه🥺🥺 آدرین خب من میرم پیش دکتر و رفتم و با دکتر برگشتم دکتر: الان یک آمپول مسکن کی زنیم بهش ولی دیگه باید استراحت کنن همه برید بیرون . پرستار آمد داخل اتاق و آمپول را داخل سِرم زد و گفت دیگه باید استراحت کنن و رفت . از زبان مرینت: دستم خیلی درد می کرد دکتر آمد و به پرستار گفت یک آمپول مسکن بزنه داخل سرم و پرستار هم انجام داد و رفت بیرون پلک هام کمکم سنگین شدن و خوابم برد😴😴😴 از زبان آدرین: پشت شیشه وایسادم دیدم مرینت خوابش برد من هم رفتم و روی یک صندلی خوابیدم.
صبح روز بعد، با صدای پرستار بیدار شدم دیدم ساعت ۹ است رفتم نزدیک شیشه دیدم مرینت بیدار شده رفتم سوپری نزدیک بیمارستان کمپوت و آبمیوه خریدم و رفتم پیش مرینت آدرین: سلام عزیزم خوبی؟؟؟؟ مرینت: سلام عزیزم ممنونم🙂 آدرین: خب خدا را شکر . مرینت: من گشنمه چی خریدی😫😫 آدرین: بفرمایید. مرینت با دیدن کمپوت و آبمیوه می خواست بشینه که آدرین: نباید به دستت فشار بیاری وایسا الان درستش می کنم رفتم میله پایین تخت را چرخاندم و تخت را آوردم بالا الان خوبه مرینت؟؟؟؟؟ مرینت: اره. از زبان آدرین: رفتم پیشش کمپوت را باز کردم و می گذاشتم دهنش تا کمپوت تمام شد دکتر آمد. دکتر: می بینم که حالتون خوبه خب ، می توانید مرخص بشین آدرین: ممنونم آقای دکتر و دکتر رفت .خب مرینت خانم من می روم کارای ترخیص شما را انجام بدم به کاگامی هم می گویم بیاد کمکت .مرینت : باشه . آدرین رفت و بعد از دو دقیقه کاگامی آمد گفت
و کمکم کرد تا آماده بشم آماده شدم و رفتیم بیرون آدرین : من می روم ماشین را بیارم و رفتم ماشین را آوردم.( خب بچه ها میریم به یک ماه بعد مرینت خوب شده ) آدرین: پلگ فردا تولد مرینت است چی کار کنم🤔🤔🤔🤔 پلگ: نمی دانم هر کاری که می خوای بکن کممبر های عزیزم کجایین آدرین: تو هم که همش گرسنه ای😫😫😫😫 اهان فهمیدم من یک خانه در نزدیکی برج ایفل دارم که پارسال بابام برام خرید پلگ من این دفعه یک ایده خفن دارم . الو نینو سلام. نینو: سلام داداش چطوری؟؟؟؟. آدرین: ممنون فردا تولد مرینت است با آلیا و بقیه بچه ها هماهنگ کن که فردا بیان به این آدرسی که برات می فرستم فقط مرینت نفهمه. نینو : باشه تا شب با همه هماهنگ می کنم. آدرین: ممنونم.

پلگ قایم شو باید بریم خرید رفتم پایین امیلی: کجا میری پسرم؟؟؟؟؟ آدرین: مامان فردا تولد 17 سالگی مرینت است به نظرت چی برایش بخرم🤔🤔🤔🤔 امیلی:ام ....... به نظر من ....... یک ساعت بخر . آدرین: باشه ممنونم مامان خداحافظ. رفتم سوار ماشین شدم رفتم وسایل مورد نیاز را برای تولد خریدم بعد رفتم شیرینی فروشی و یک کیک سفارش دادم و گفتم که زیرش بنویسند تولدت مبارک عزیزم بعد رفتم که کادو را بخرم یک ساعت فروشی می شناختم که خیلی معروف بود پس رفتم آنجا چند تا ساعت نشانم داد یکی از آن ها خیلی قشنگ بود گفتم این ساعت چنده؟؟؟؟؟ ساعت فروشه: این ساعت هوشمند است قیمتش هم ۹۰یورو است . ( عکس این اسلاید ساعتی است که آدرین انتخاب کرده) آدرین: همین را بر می دارم داخل یه جعبه قشنگ بگذاریدش ممنونم. ساعت را خریدم و رفتم سمت خانه ای که بابام پارسال برام خریده بود
پیاده شدم رفتم وسایل را گذاشتم داخل به راننده شخصیم گفتم که بره و دو ساعت دیگه بیاد دنبالم رفتم داخل و دست به کار شدم و همه جا را تزیین کردم ساعت ۵ بود که کار آنجا تمام شد آدرس را برای نینو فرستادم کادو را برداشتم می خواستم برم بیرون سوار ماشین بشم که گوشیم زنگ خورد دیدم مرینت است.مرینت: سلام آدرین کجایی؟؟؟؟ آدرین: سلام عزیزم من خانه هستم مرینت: خب بیا دنبالم خیلی وقته که باهم نرفتیم بستنی بخوریم . آدرین: باشه من الان راه می افتم مرینت: پس منتظرت هستم آدرین: فعلا به راننده شخصیم گفتم من را برسونه خانه رفتم داخل خانه کادو را گذاشتم رو میز و بعد رفتم سوار ماشین شدم و پیش به سوی خانه مرینت. از زبان مرینت: بعد از حرف زدن با آدرین رفتم و آماده شدم مو هام را بالا بستم کیفم را برداشتم دیدم در می زنن رفتم پایین در را باز کردم دیدم آدرینه سلام کردم آدرین: سلام مرینت بریم مرینت: بریم. سوار ماشین شدیم و رفتیم این دفعه آندره رو به رو موزه لوور بود آدرین: مرینت بیا بریم
آندره: به به مرینت و آدرین چهره معروف پاریس این دفع طعم مخصوص براتون می گذارم سبز نعنایی به رنگ چشم ها صورتی هم رنگ مورد علاقه شما بفرمایید آدرین: ممنونم آندره. و رفتیم نشستیم و بستنی خوردیم مرینت: ممنونم آدرین آدرین خواهش میکنم گوشیم زنگ خورد مامانم بود پس گوشیم را جواب دادم. امیلی: سلام پسرم کجایی ؟؟؟ آدرین: سلام مامان پیش مرینتم امیلی: اگه می توانی زود تر بیا خانه آدرین : باشه مامان فعلا . مرینت ببخشید من باید برم مرینت: باشه عزیزم پس خداحافظ . آدرین : می خواهی برسانمت؟؟؟؟؟ مرینت: نه عزیزم برو به سلامت🙂🙂 خب بریم پیاده به سمت خانه .از زبان آدرین: از مرینت خداحافظی کردم و رفتم سوار ماشین شدم دیدم نینو نوشت هماهنگ شد . رسیدم خانه رفتم پیش مامان و بابام باهم صحبت کردیم و بعد هم رفتیم فیلم دیدیم تا ساعت ۸ شد شام خوردیم و چون می خواستم فردا سر حال باشم رفتم خوابیدم.😴😴😴 از زبان مرینت: رفتم خانه کاگامی داخل خانه تنها بود گفتم: کاگامی بیا با هم کروسان درست کنیم رفتیم و دست به کار شدیم ساعت ۷:۳۰ بود که لوکا آمد کروسان ها هم داشت آماده می شد
ممنونم یک لطف کوچکی بکن بزن بعد لایک و کامنت فراموش نشه 😉❤️ ناظر عزیز لطفاً منتشر کن ❤️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدی کی میاد؟
گذاشتم منتشر نشده
عالی بود
عالی بود
ممنونم 😊
خیلی عالی بود
ممنونم
عالی بود
ممنونم
عالی بود پارت بعدی را زود تر بگذار
باشه چشم ❤️
عالی بود
ممنونم عزیزم