
سلاممممم من امدم حمایت کنید فالو کنید
خاب خاب خاب بلاخره پارت ۱۲ میدونم ببخشید منتظرش بودید معذرت و میدوتید چرا من از تستچی نرفتم واسه اینکه دو بار اکانتم پرید چون به این کار علاقه دارم خاب بریم سراغ داستاننننن حمایت کنید یادتون نره انشالله این سریع تر منتشر شع ناظر گرامی هیچی نداره ممنون میشم منتشر کنی ممنون اوک بریم خیلی وقته راه خودم را گم کردم سردرگم نه مقصدی دارم نه هدفی فقط علامت ها را دنبال میکنم من خودمو گم کردم مقصدم را هدفم را اون من نیستی اونی که تو میبنی من نیستم اون کسی هست که تو از من ساختی و گرنه من گم شدم خیلی وقته گم شدم انگار تو جنگلیم که اونا درخت هاش را واسم کاشتن درخت های بزرگ که نمیزارن راهم را ببینم اره من گم شدم خیلی وقته ................. +تو توانی واسه ادامه دادن نداری ولی تو از پسش بری میایی برو جلو _اما من ....... نمیدونم به کدوم گوش کنم اینکار یه جنگ نابرابر بینشونه من نمیتونم تونستن فقط تو قصه هاست من اون آدم ضعیفه هستم :) + من درکت میکنم ( اون گفت درکم میکنه اما رفت :)
مهم نیست نگاهش به کی باشه من همیشه نگاهم به اونه و هر ثانیه نگاهش میکنم به خدا اشک خودم در اومد 😂😂🥲 بچه ها یه بار دیگه هم میگم اینا کلاااا به داستان مربوطن ولسه درک بهتر شخصیت ها اینو میگم ظهر بود پاشدم ساعت ۲ هنوز ناهار نخورده بودم خیلی گشنم بود تو آینه به خودم نگاه کردم انگار یه دختری که شکست خورده نا امید اما نه من قوی پامیشم بعد گرفتن ارث های مادر و پدرم بزرگترین مافیا میشم سریع از اتاق بیرون اومدم از پله داشتم به سمت پایین حرکت میکردم که شوگا را دیدم نمیدونم چرا حس غرور بهم هجوم اورد چرا آخه آها حتما واسه پله ها بود اخه همیشه مثل یه پرنسس ازشون پایین میرفتم به سناریو الکی که تو ذهنم داشتم خنده ای کردم شوگا ( درست مثل بچگی هات از پله اومدی پایین یادته اون موقع چقدر بازی میکردیم من شوالیه بودم تو پرنسس ) ات ( بچگی ؟ ) شوگا ( اهوم هیییی چه رویایی داشتیم ) که یک دفعه یه نفر سومی اومد و وارد بحث شد همیشه یه نفر سومی هست جیمین ( ات بیا رئیس کارت داره ) ات ( اوففف باشه ) دنبال جیمین راه افتادم جیمین ( ببین جانگ کوک اعصاب نداره لطفا رو مخش راه نرو ) ات ( حتی اگه میگفتی هم میدونستم ) جیمین ( لجباز تر از تو ندیدم و نخواهم هم دید انگار زبون نفهمی ) ات ( ببخشیدا ولی قدرت جادویی ندارم که زبون هر حیوانی را بلد باشم ) جیمین خنده ای ریزی کرد ( خوشم اومد برو داخل ) در را باز کرد که برم داخل اما خودش نیومد چه عجب جانگ کوکی که داشت رو میزیش با اسلحش
بازی میکرد به من نگاه کرد جانگ کوک ( بیا بیشین ) دروغ چرا بگم ازش میترسیدم ترسناک بود اخه میترسیدم یه بلایی سرم بیاره جانگ کوک ( تا بچه ها برنامه ی نقشه را میریزن بیا یکم تمرین کن ) ات ( تمرین چی مگه منم تو ماموریتم ؟ ) جانگ کوک ( تو در ماموریت نیستی تو خوده ماموریتی نگران نباش قراره خیلی ها را سوپرایز کنیم ) ات ( پس باید مهارت های رزمی یاد بگیرم اهوم ؟ ) جانگ کوک ( درسته همچنین جاسوسی نامجون بهت یاد میده تو که نمیترسی ؟ ) ات ( من ترس ؟ نه )
که نامجون وارد اتاق شد جانگ کوک( بهت یاد ندادن در بزنی ؟) نامجون ( یک خودت گفتی بیام دو چرا باید در بزنم مگه داشتین چی کار میکردین ؟ ) و خنده ای کرد جانگ کوک ( ببند اونو ) نامجون ( ات تو خودت اینکاری تو دختر بهترین مافیا شهر بودی خیلی تو این کار ها خوب بودی حالا بازم من یادت میدم بیا بریم ) همراه نامجون رفتم با نامجون رفتیم سمت باشگاهی که تو عمارت بود خیلی بزرگ همه چی داشت وسایل رزمی تیر کمان ووو........ نامجون ( خاب ات بیا ببینم چقدر میتونی ) نامجون سمتم یه چاقو پرت کرد که جای خال دادم
نامجون ( واووو دیدی گفتم حافظه ات یاری میکنه ) ات ( اما من چطور ممکنه ؟ ) نامجون ( خودت میفهمی ) که یک دفعه شوگا و جیهوپ و جیمین و جانگ کوک ( همشون کلا ) اومدن جیهوپ ( ات بگیریش ) طرفم یه تیر کمان پرت کرد چه خوشگل بود یک تیر کمان که روش حکاکی شده بود for ever ( برای همیشع ) شوگا ( این تیر کمان تو هست همیشه باهاش تمرین میکردی تشون گیرت خرف نداره یه تیر برداشتم و به سمت اون اسمشون را نمیدونم اره همونا ( ببخشید ) پرت کردم و به هدف کرد زدم وسطش پوزخند ی زدم جیمین ( یه بارم با این کله ای منو نشونه گرفته بودی ) که همه با هام خنده ای کردن البته به جز دیگه خودتون میدوتید اصلا تا حالا خندیده میدونه خوشحالی یعنی چی ات ( واقعا ببخشید جیمین ولی فک کنم حق بود ) شوگا ( واییی راست میگه زدی تو هدف ) به تیر کمان تو دستم نگاه کردم از چون ساخته شده بود با رنگ مشکلی چه جمله ای باحالی حکای کرده بودن روش for ever ات ( for ever یعنی برای همیشه اما برای همیشه چی ) نامجون ( چیزه ..... ) جانگ کوک ( اینو بهترین دوستت هانا واست خرید خواهر یونا دختر عموت و منظورش برای همیشه بهترین دوستتم )
ات ( جدیییییی واقعا کجاست میخوام ببینمش ) به امید اینکه جیهوپ جوابم را بده بهش نگاه کردم جیهوپ ( م... مرده من متاسفم ) ات ( چ ...چییی چراا ؟) جانگ کوک ( به تو مربوط نیست ) با اینکه تا حالا ندیده بودمش خیلی ناراحت شدم ات ( وایسا یونا بهم گفت تو قاتلیی نکنه من قاتل هانام اون دو تا دختر عموم و خواهر هم دیگن من قاتل هانام ) جانگ کوک ( تو قاتل هیچ کس نیستی هیچ کس تمومش کن ) و با عصبانیت به سمت در رفت
ات ( وایساااااااا رئیس) جیمین ( ات نرو بهت چی گفتم ) رفتم سمت جانگ کوک همه دنبالم اومدن به جانگ کوک رسیدم دستش را گرفتم برگشت من را نگاه کرد جانگ کوک ( ولم کن ) ات ( نه نه لطفا بگو بهم هر چقدر هم بد باشه میخوام بدون من قاتلم ؟ ) جانگ کوک ( تو فقط میتونی قاتل خودت باشی قاتل خودت ) ات ( نه من قاتل خودم نیستم گذشته قاتل منه قاتل تو هم هست ) جانگ کوک ( تو نمیتونی گذشته را تغییر بدی دختر کوچولو ) ات ( اما آینده به دست خودم ساخته میشه ) جانگ کوک ( هر چقدر بری جلو فقط بدتر میشه تمایلی واسه دونستن گذشته نکن چون گذشته چیزی حز قبرستون دل های تکیه شده نیست ) دستش را از دستم کشید بیرون من فقط میخواستم خودم را خالی کنم با دادی که زدم احساساتم خالی شد مغزم یه نفس راحت کشید ات ( چراااا درک نمیکنیییییی چراااا نمیتونی بفهمی میدونی دلم چی میخواد دلم بارونی میخواد که زیرش باشم دلم بارونی میخواد که من را از این باتلاقی که توش بکشه بیرون دلم بارونی میخواد که با رنگین کمانش راه رو بهم نشون بده اره من این را میخوام ) جانگ کوک با شنیدن این حرف ها مثل یه ربات راهش را کشید و رفت نامجون ( ات حالت خوبه ؟ )
ات ( میخوام تنها باشم ) سریع از اونجا رفتم بیرون تو حیاط قدم میزدم به آسمون نگاه کردم هر وقت بهش نگاه میکنم غمم بیشتر میشه هیییی رفتم داخل به سمت اتاقم قدم برداشتم که صدایی من و جلب خودش کرد صدایی بارون چه صداییی داشت ( امیدوارم بوی خاک بارون خورده را تو نوشته هام حس کنید ) آسمون میبارید تا من تنها نباشم از پنجره به بیرون نگاه کردم با خودم فک کردم بیا همون بارونی که میخواستم که البته یه نفر اومد و حسم را خراب کرد جیمین ( ات برو آماده شو قراره بریم جایی )ات ( کجا ؟ ) جیمین ( یه مهمونی حالا خودت میفهمی ) رفتم تو اتاقم یه لباس خیلی خوشگل رو تختم بود اوههه چه خوشگله حتما مهمونیع باکلاسیه

اما خب چرا مشکی اینم سوال واسه اینکه یه مهمونی مافیایی هست لباسم را پوشیدم موهای حالت دارم بلندم را دورم انداختم و رفتم سمت میز اوههه لوازم آرایشی را ببین اینا دیگه از کجا اومدن بیخیال من آرایش کردن را از اینترنت بلدم بهتر انجامش بدم آرایش را کردم و رژ قرمز رنگی به لبام کشیدم که با لباس مشکلی خیلی جور در میاد رفتم پایین که شوگا جیهوپ را دیدم اون هام اماده شده بودن شوگا ( واووو لیدی ات افتخار میدید ) جیهوپ ( اوههههه) و منی که س غرور گرفته بودتم ات ( لازم نکرده بقیه کجان ؟) شوگا ( ببخشید حواسم نبود بد گرلید الانست که بیان ) درسته من الان دیگه یه بد گرلم من دیگه اون اتی که چن ساعت پیش به رئیس التماس میگیرد گذشته را بدونم نیستم جانگ کوک و جیمین و نامجون هم اومدن البته جانگ کوک خس غروری که مت داشتم در برابر حس غرور جانگ کوک هیچ بود اما عیب نداره ازش میگرمش اون حس را نامجون ( خانم پارک مثل همیشه زیبا ) ات ( تو تازه دو روزه منو دیدی ) نامجون ( قبلا هم دیده بودمت ولی یادت نمیاد ) جانگ کوک ( ببینم هنوز میخوایی ازم سوال بپرسی درباره گذشته ؟) ات ( نه معلومه که نه ) جانگ کوک ( خوبه ) ات ( منظورم این بود برای دونستن گذشته از تو سوال نمیپرسم خودم میفهمم آقای جئون ) این را گفتم و با حس خیلی خاصی به سمت در خروجی رفتم تو سال چیزی حز صدای تق تق کفاشم وجود نداشت اره آقای رئیس حال نوبت منه
خاب خابببب چالش : چی میشه چی شده تئوری بگید ببینم ۱۲ تا پارت گذاشتم باید بگیدددد 😅😚 فعلاااااا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا میگی خاب بگو خوب
چرا هنوز پارت بعد نیومده !!؟
گذاشتم کیوتم
آجی از دیروز تا حالا هی سه چهار دقیقه ای یه بار میام تستچی ببینم گذاشتی یا نه که میبینم هنوز نیومده صدای مامان بابامم دیگه در اومده میگن به جای اینکه صبح تا شب سرت توی گوشی باشه برو یکم ویولن تمرین کن🥲💔😂😂😂
آخیییی آجی جونم به خدا گذاشتم بررسی نمیشه
تو ویلون میزنی ؟ آفریننن په خوب خاب برو تمرین کن قشنگم تا شب میاد نگرا نباش واقعا ببخشید من گذاشتم اما بررسی نمیشه هر وقت شد میاد
آره آجی ویولن میزنم یه دو سه ماهی دیگه میشه یک سال که دارم میرم کلاس🥲🤝🏻
نه آجی جونم تو چرا معذرت خواهی میکنی تو که مقصر نیستی🥲🤝🏻
کاش میتونستم ناظر بشم همه داستان هات و خودم تایید میکردم ولی خب هنوز یک ماه دیگه مونده که بتونم ناظر بشم🥲🤝🏻💔😂
ممنون آجی جونم واسه اینکه داستانم را دیروز منتشر کردم اما نشد بیردن بود افریننن خیلی خوبه من بلد نیستم هیچ سازی کاشوی عیب نداره حالا ناظر ها دیگه منتشر میکنن
عالی بود پارت بعدی راستی برای اینکه داستانت بیشتر طرفدار داشته باشه برای پرفایلت عکس بزار البته میل خودت
ممنون قشنگم اره راست پارا بعد در خال بررسی عست میگی حتما عکس میزارم
واییییییییییی خیلی خوب بود معرکه بود حرف نداشت
خیلی مشتاقم ببینم که زندگی گذشته ات چطوری بوده
خسته نباشی 💕
ممنون قشنگم اوههههه خیلی پر پیج و خمه
پارت بعدی کی میاد
امروز
آجی جانم پارت بعد و کی میزاری؟🥲💔🤝🏻
آحی کیوتم فردا نوشتمش اما فردا میزارم که زودتر بیاد
عالی بود اجی😘😘منتظر پارت بعد هستیم😘😘جواب چالش=نمیدونم😐😐😂😁
پارت بعدی هم میا عیب نداره مشخص میشه
پارت بعد کی میاد !!؟
یک روز شد
قشنگم فردا میزارمش 😚
عالیییییییی بعدییییییییییییی
ممنونم حتما