11 اسلاید صحیح/غلط توسط: najmeh انتشار: 3 سال پیش 148 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلامممم من اومدم حمایت کنید لطفا بعدش هر کی تست های من و اکانت من را گزارش میکنه ترسو تباشه بیاد بگه مشکلش چیه از چی میترسه خاب بریم سراغ داستان
سلاممم چطوریننن خوبید
بچه ها من ازتون میخوام که درباره ی داستانم خاب تئوری بگین یا هر فکری که میکنید واقعا خیلی خوشحال میشم پارت ها زود زود میزارم چون داستان های دیگه هم براتون اوک بریم شروععع کنیم حمایت کنید و فک میکردم که داستانم حتی یه لایک هم نخوره ممنونم
زیاد حرف زدم ببخشید بریم سراغ داستان
بهتون بگم اینا مال قبلته ها 😅
سفری به گذشته
+ تولدت مبارک ات
_ ممنون بچه ها که تو این ۱۵ سال زندگیم همیشه کنارم بودید
.................................................
میگن باید با گذشته ات آشتی کنی تا زمان حالت را خراب نکنی
از گذشته درس بگیر
حال را یک هدیه بدون
آینده را یک راز بدون
بعضیا فقط مینویسن یا این حرف ها را به زبونشون میارن اما هیچ کس این کار را انجام نمیده تغییر از خود ما شروع میشه
تو این دنیا هزاران ادم وجود داره اما جالب اینجاست از بین این میلیارد نفر تو یکیش را میخوایی
و اون نفر یا چشماش مال توه و یا چشماش مال تو نیست
نوشتن نوشتن شاید زبانی باشه برای من که چیز های را که نمیتونم به زبان بیارم را اینجا به زبان بیارم
همینجوری داشتم این ها را تو دفتر مینوشتم شاید این تنها راه بود
به صفحه ی اول نگاه کردم
واسه امروز کافیه
رفتم پایین اممم خیلی خلوت بود که یه صدایی از پشت در وروی خونه اومد
طبق معمول به سمت اون صدا رفتم
جانگ کوک و جیمین وایساده بودن و پدربزرگ جانگ کوک را داشتن سوار ماشین میگردن
ات ( اینجا چه خبره ؟ اقای جئون را کجا میبیرید ؟ )
جیمبن( قراره اتفاقات جالبی بیوفته )
ات ( چه اتفاقاتی ؟ )
که یک دفعه سه نفر از همون ماشین پیاده شدن وایسا چه قیافشون اشناست
جانگ کوک ( پدر بزرگم را به شما سپرده ام مراقبش باشید )
یکی از همون پسر ها ( باشه حالا هر کی ندونه فک میکنه خیلی خوبه یادت رفته چه بلایی سرمون اورد )
جیمین ( بهتر ساکت شی شوگا )
ات ( شوگا ؟ )
شوگا ( بله من شوگا هستم شما یادتون نمیاد اما ما دوست های خیلی خوبی واسه هم بودیم )
یکی دیگه شون هم ( بسه شوگا خود شیرینی نکن منم نامجونم از دیدنت خوشبختم ات خوشحال بعد از این همه سال میبینمت مگه نه جهیوپ )
جیهوپ ( امم اره اره )
که همون پسره جیهوپ اومد نزدیکم و بغلم کرد
جیهوپ ( خیلی دلم برات تنگ شده بود )
منم فهمیدم خیلی احساساتی شده منم متقابل بغلش کردم
جیمین ( خاب احساساتی نشید کار های مهمی داریم )
جانگ کوک ( بیان تو )
به سمت دفتر جانگ کوک قدم برداشتیم یه میز بزرگ اونجا بود ههمون نشستیم
جانگ کوک ( خاب همونطور که می دونید پدر بزرگ ات یعنی آقای لی بزرگترین مافیاست اما ثروتی که داره مال ات هست باید ازش پس بگیرم ؟ )
نامجون ( وایسا یعنی فقط واسه ثروت انتقام چیز دیگه نیست ؟ )
جانگ کوک ( انتقام پدر و مادرم هم هست )
نامجون ( اون چی اون انتقام ؟ )
جانگ کوک ( میذاری نقشم را بگم )
نامجون ( بگو )
جانگ کوک ( خاب همونطور که میدونید پدر و مادر ات قبل مرگ شون به نامه گذاشتن و به وکیلشون دادن که همه ی اموال به دست ات برسه )
ات ( پس میدونستن که قراره بمیرن اینو نگفته بودید )
شوگا ( واوو مثل همیشه لیدی ات باهوش تشریف دارن خوشم اومد ایول )
یه پوزخندی به حرف شوگا زدم
جانگ کوک ( ات قرارمون چی بود ؟ )
ات ( باشه باشه رئیس من چیزی نمیگم )
جانگ کوک ( اون مدرک تو عمارت و یا شرکت آقای لی هستش قراره به صورت مخفیانه وارد بشیم و اون مدرک را پیدا کنیم و بعد مجبورش کنیم که اموال را پس بگیره )
جیهوپ ( مجبوریش کنیم خیلی با مزه بود اون وقت جطوریی )
جانگ کوک ( درسته اما یادتون رفت ما کی را اینجا داریم )
که یک دقعه همه به من نگاه کرد
ات ( چتونه ؟ وایسید وایسید یعنی من انگار من اینجا اسباب بازیم )
جانگ کوک ( خاب هستی )
ات ( اونوقت تو چی هستی ح*یونی یا انسان ؟ )
که همه زدن زیر خنده به جز جانگ کوک که عصبانی داشت به من نگاه میکرد
جانگ کوک ( ساکت رو نقشه تمرکز کنید )
جانگ کوک ( اصلا برید بیرون بعدا درموردش حرف میزنیم )
داشتیم همه با هم میرفتیم بیرون که
جانگ کوک ( ات ، تو بمون )
شوگا ( اوهههه یعنی با این بیبی چی کار داره )
ات ( بهتر حرف نزنی )
همه رفتن بیرون من موندم و جانگ کوک
از رو صندلی پاشد و به طرف من اومد
دوباره ترس وجود من را فرا گرفته بود که یک دفعه من را چسبوند به دیوار
ات ( آخخخخ اروم )
جانگ کوک ( چی شد ها درد داشت وقتی اینجوری حرف میزنی به عاقبتش فک کن )
جانگ کوک ( میخوایی برات زبونت را کوتاه کنم ها میخواییی ؟ )
ات ( ولم کن )
به چشماش نگاه کردم درد ، عصبانیت ، سرد توش موج میزد
پس عشق کو هیچ خبری از عشق نیست تو انتقامش غرق شده یا شاید تظاهر میکرد که غرق شده
یا شاید ............
مگه تو گذشتش چه اتفاقی افتاده بود که انقدر سرد و بی روح هست
همینجوری به چشماشش زل زده بودم
جانگ کوک ( به جی زل زدی ها ؟ جواب ندادی میخوایی زبونت را برات کوتاه کنم ؟ )
صداش تو ذهنم اکو میشد و فقط یه چیزی را میشنیدم صدای چشماش
انگار داشتن با من حرف میزدن
به خودم اومدم
ات ( جدیییی ؟ کوتاه کن ببینم چطوری میخوایی کوتاه کنی )
که دو تا دستم را بالا سرم گرفت و صورتش را بهم نزدیک کرد
و به ل&ب&م ( به خدا هیچی نداره ناظر گرامی جون خودت منتشر کن )
نگاه کرد و لبش را گاز گرفت
میخواستم کنارش بزنم بره اونور
ولی زودتر کار خودش را کرد
یه ل*ب&م را گاز گرفت که صدای ازم در اومد هر چقدر به سینه اش زدم فایده نداشت که بعد چن دقیقه ولم کرد
جانگ کوک ( حالت جا اومد ؟ اگه یه بار دیگه از این کار ها کنی کار به جای باریک میرسه )
از اتاق رفت بیرون
ناخداگاه اشک هام سرایز شد
نمیتونستم متوفقش کنم چرا چرا پام را تو این خونه گذاشتم کاشکی هیچ وقت به اینجا نمیومدم
مگه چی کار کردم که انقدر ازم متنفره
که جیهوپ وارد اتاق شد
جیهوپ ( چی شده ات ؟
جیهوپ ( بهم بگو چی شده ؟ اون باهات چی کار کرد بگو )
جیهوپ ( با داد جانگ کوکککککککککککککک )
و رفت دنبالش نرفتم من یه دختر قوایم نه نه من باید بلند شم
وقتی که اموال پدر و مادرم را گرفتم بهشون نشون میدم اره
از اتاق بیرون رفتم اما صدایه دعوا میمود
+ اون دختر کم زجر نکشیده چی کارش داری ؟ خودت که میدونی
_ جیهوپ حواست باشه چی میگی
بی اختیار رفتم تو اتاقم در را بستم و به پناهگاه همیشگیم پناه بردم و اروم گریه کردم تا خوابم برد
چشمام نیمه باز بود
+ فک نکنم بتونه یادش بره
_ همه جیز به گذشته ی ات بستگی داره
+ نباید بذاریم دستش به ات برسه ممکنه همه چی را بهش بگه
اینا صدایی کی بود چی داشتن میگفتن از روی تخت بلند شدم ساعت ۲ ظهر بود ....
خاب اینم از پارت ۱۱ پارت ۱۲ هم میاد نگران نباشیددددد چون تو پارت ۱۲ یک اتفاق خفن قراره بیوفته
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
56 لایک
و یکی هم اجی میشه زود بنویسی 🥺😭
اون ۱۵ و .... نوشته حالا الان اصلی مال کیه ؟
فقط یه سوال اخه یه نفر دیگه هم داره مینویسه
👌😌
عالی بود بینظیر
خسته نباشیییی💜
ممنون تو عم همینطور
عالی بود آجی 😘😘
ممنون آجی
عالی بود😘😘 تا فکر نکنم شب خوابم ببره از فکر و خیال😁😁😁😁😂😂
😅😅 پارت ۱۲ اومد آجی
عالیی
فدات
واووووووووووووو
😚