
های•-•💕☁️ اینم پارت 3•-•💕☁️ گایز لطفا فیکو معرفی کنین و حتماا لایک کنین•-•💕☁️ برای آپ پارت بعد باید حداقل لایکا ۱۵ تا باشن•-•☁️💕 اگرم نشد که میدونم نمیشه خودم بعد از ۲ روز آپ میکنم•-•☁️💕ایندفعه یکم طولانی تر نوشتم•-•💕☁️ و برای اولین بار تو نتیجه چالش کذاشتم🥲💖
خب اینجا بودیم که چن نفر امیلی رو بیهوش میکنن, بریم ادامش از زبان امیلی:::::: بیهوش شدم و هیچی ندیدم....! ___فردا صبح____ )جیمین( ÷پسرم امروز روز عروسیه و عروس گم شده ، این فاجعه س +میدونم پدربزرگ اما من اون دخترو خیلی دوست داشتممممم !! ¥¥¥¥فلش بک)روز قبل مهمونی( +پس فهمیدین باید چیکار کنین؟؟؟ %بله قربان +یه بار تکرار کن %ما میریم طبق لوکیشنی که میدید داخل پارتی دختره رو میدزدیم. +افرین ، فقط اگر یه مو از سرش کم شه به حسابتون میرسم .! %چشم اقا خیالتون راحت. [ خب خب :) میبینم که فهمیدید دزدی امیلی کار جیمین خان بودههه:)😐😹 من دیع مزاحم نمیشم بریم سراغ ادامه فیک😐😹]پایان فلش بک ) روز بعد مهمونی( ___جیمین____ انگار اونا کارشونو درست انجام دادن:)! رفتم پایین کت چرممو پوشیدم و سوییچ ماشینو برداشتم و سوار ماشین شدم و راه افتادم . »1 ساعت بعد« رسیدم به انبار ) امیلی ( چشمامو باز کردم ، همه جا تار بود و تاریک ، حتما مامانو بابام پیدام میکنن اما ای کاش امروز نتونن ، امروز روز عروسیه ، خداروشکر که من اینجام:/! در باز شد و یکی اومد تو اتاق ، توی نور صورتشو دیدم ، جیمین بود!!!! _ت ..... تو اینجا چیکار میکنی ؟ +خودتو به اون ورا نزن من دیشب تو رو میشناختم ، من نمیخوام باهات ازدواج کنمم ، من عاشق یکی دیگم! _هه نه اینکه من عاشق چشم و ابروتم:| +خب پس چه راحت به نتیجه رسیدیم ، دستاتو باز میکنم غذا هم برات میارن، امروز اینجا بمون تا این وصلت انجام نشه .اومد دستامو باز کرد. موهای صورتمو کنار زد و رفت( رمانتیک شددد🥲💔 ولی امیلی وحشی تر از این حرفاس:/😐😹) _در رو باز بذار.
+هوم ؟ _گفتم میخوام بیام دنبالت! +همین چند دیقه پیش بات صحبت کردم:|||!_خب😐 ؟ +خب اینکه نمتونی بیای!_ببین من دیشب گفتم که از پسر خوشم نمیاد ولی نگفتم اگر قلدر باشه میزنمش ، من میام سوار ماشینت میشیم میرم از خونه یواشکی ماشین و کارتمو برمیدارم میام. +امر دیگه ؟_فقط تا خونه منو برسون+اوکی اما اگه دیدم سر و کلت تو مراسم پیدا شد.... _فک کنم گفته بودم عاشق چشم و ابروت نیستم! تنه زدم بش و از کنارش رد شدم و پوزخند زدم رفتم سوار ماشینش شدم[ گفتم پرو و وحشیه نگفتم😐😹؟💔] )جیمین( م... من الان جلوی این کم اوردم ؟ چه جالب:|!سوار ماشین شدم و روشنش کردم.دستاشو گذاشت روی ظبط و صداشو تا ته سر داد:/داشبورد رو باز کرد و عینکمو زد به چشماش:/ از کاراش خندم میگرفت . _نمیخوای راه بیوفتی ؟ +امممم چرا فقط تعجب کردم ، امر ، امر شماست بانو ._ممنون ....... ا.ین دیگه کیه ؟ رسما اگه باش ازدواج میکردم سر اونکارم من بف#ا#ک میرفتم? )امیلی( راه افتاد. بعد چند ساعت رسیدیم خونه ، از توی حیاط به پشت خونه رفتم ، کفشامو در اوردم که صدا ندن و یواشکی راه افتادم ، از خدمتکارا رد شدم و رسیدم به اتاقم ، یه لباس اسپرت خوشگل و یه ساک لباس اماده کردم ، عینکمو برداشتم ، کارتمو توی کیفم گذاشتم و سوییچمو توی دستم گرفتم ، کفشامو توی اون یکی دستم گرفدم و از اتاق بیرون زدم و به حیاط پشتی رسیدم و رفتم سمت ماشینم و روشنش کردم و با بالاترین سرعت گاز دادم عینک جیمین هم براش پرت کردم و پوزخند زدم و رفتم ....
)جیمین( حالا ک فک میکنم چقد گنگش بالاس این دختره ، پشت ماشینش راه افتادم. سمت یه خونه بزرگ میرفت... .ماشینم دقیقا پشت سرش بود. +امیلیییی [با داد] _بله؟ +اینجا کجاست ؟ _خونه اون دوستم ک همه موضوع رو میدونه و تنها تو خونش زندگی میکنه و کمکم میکنه دیگه ریختتو نبینم :] +هعی درست حرف بزنااا _تو باید درست حرف بزنی ، تو منو بازپرسی میکنی اقا :| ___امیلی___ بی محل بهش رفتم توی خونه سورین اونم راهشو کشید و رفت . در رو زدم که یکی در رو باز کرد، توی خونه پیدا بود ، مامان بابام اونجا بودن....... ! ◉ ✿ ◉ ✿ ◉ ✿ ◉ ✿ ◉ ✿ ◉ ✿ ◉
وای خدا حالا چیکار کنممممم:|....دست خدمتکاره رو کشیدم بیاد تو حیاط ..! _ببین خانم من بهت هر چقدر بخوای بعدا پول میدم اما به مامان بابام نگو من اینجام و بعدش فقط به سورین بگو €چشم خانم ... سوار ماشینم شدم و رفتم هتل ، لباسامو در اوردم و رفتم یه دوش بگیرم ، توی وان دراز کشیدم خیلی ارامش میداد صدای گوشیم اومد از بیرون ، از اب در اومدم حولمو پوشیدم و گوشیو جواب دادم ،شمارش ناشناس بود +الو امیلی ؟ _تو شمارمو ع کجا اوردییی +اینو ول کن الان کجایی ؟ _به تو چه +به دوستت زنگ زدم اونجا نرفتیییی _چرا رفتم ، یه خدمتکار درو باز کرد بعد تو خونه مامان بابام بودن ، خدمتکاره رو دهنشو بستم و اومدم هتل +کدوم هتل _اینش به تو ربط نداره +نیازی نیست بگی شمارتو ردیابی کردم تو راهم _بابا راحتم بزار میخوام یه دوش بگیرم اه +تو کارتو بکن من دیر میرسم:] [😹😹😹💔]تلفنو قطع کرد ، پسره ی ... چه پر روئه :||| رفتم حموم خودمو شستم.. اومد .در رو باز کردم در ساکمو باز کردم رژمو برداشتمو ارایش کردم ، لباسامم پوشیدم و مشغول خشک کردن موهام شدم که صدای در اومد. درو باز کردم. بم زل زده بود _چیشده ؟ +هیچی _راستشو بگو +خدمتکاره لوت داده _چیییییییی؟ +همین که شنیدی پدر بزرگم و بقیه پایین منتظرن باید بریم _برو بهشون بگو امیلی موهاشو درست نکرده :! در رو از روی جیمین بستم
_____جیمین_____میخواستم به روم نیارم اما قرار بود زندگیم از این به بعد بدون لیندا باشه ، اخه چرا من خودم نمیتونم برای زندگیم تصمیم بگیرم ؟؟ امیلی اومد بیرون خیلی خوشگل شده بود !!! _اومدم هق:)💔 دستشو گرفتم بردمش سوار ماشین شدیم ..÷عروس خوشگلم. لباس عروسی خیلی بهت میاد ( این بابابزرگ جیمینه هاا😐💔😹 ی بار دیگه یادآوری میکنم علامت جیمین + علامت امیلی _) امیلی خیلی ناراحت بود ، دلم براش سوخت ... رسیدیم به تالار ، امیلیو بردن توی اتاق عروس منم رفتم تو اتاق پرو مردونه لباس دامادی خیلی شیکمو پوشیدم از اتاق رفتم بیرون که چشمم به امیلی خورد !!! مثل پرنسس ها شده بود!! +خیلییییییی خوشگل شدی! _ممنون ... دستمو جلوش دراز کردم ، دستشو گرفتم ، دستاش خیلی نرم بوددد 🥲ಥ‿ಥ به سمت تالار اصلی رفتیم که کلی مهمون دعوت بودن...
___امیلی___رفتیم توی تالار همه داشتن دست میزدن و میخندیدن اما فقط سورین میون اون جمعیت درکم میکرد :)! عاقد : خانم ..... امیلی شما آقای پارک جیمین رو به همسری تا اخر عمر میپذیرید ؟ [ گایز فامیلی امیلی اون چند تا نقطس ... نمینویسم چون دلیل دارم و فامیلیش و نسبتش با یکی ... خیلی پشم ریزونه که تو پارتای جلو تر میگمشಥ‿ಥ وگرنه برای امیلی فامیلی در نظر گرفته بودم😐💔😹] جیمین بهم نگاهی کرد... _ب ..... بله عاقد : اقای پارک جیمین شما خانم ...امیلی رو به همسری تا عمر دارید میپذیرید ؟ +بله ### بعد از ساعت های طاقت فرسا عروسی چندش تموم شد :| این دفعه سوار ماشین جیمین شدم و اونم سوار شد :| از توی داشبورد عینکشو به چشمام زدم. اهنگو روشن کردم و صداشو تا ته بالا بردم. +کار همیشگیته نه ؟ باید عادت کنم _اره حواسم باید باشه عینکمو بزارم اینجا ... +هوم:) گاز داد به سمت خونه..... یه عمارت خیلی بزرگگگگگ رسیدیم از خونه خودمونم بزرگتر بود🥲 _خونمون اینجاس ؟ +ارح🙂 رفتیم توی خونه از پله ها بالا رفتیم و رسیدیم به اتاق مشترکمون ( یححح🥲 میخوام جای حساس کات کنم ولی دلم نمیاد:/ هنوز ب جای اسماتش نرسیدیم برسیمم نگران نباشید تو نماشا میذارم🙂😐😹💖 ) _میشه زیپ لباسمو کمکم باز کنی ؟ { توجه! این قسمت هیچ صحنه خواصی ندارع😐😹💕 وگرنه تو تستچی نمیذاشتم😐💕😹😹😹} +امم باشه.. اومد و اروم زیپ لباسمو باز کرد ، یدفعه با برخورد دستش به بدنم لرزیدم :/ +ببخشید _اشکالی نداره رفتم توی سرویس و لباسرو در اوردم ، خیلی گنده بود ، لباس راحتی پوشیدم و بیرون {😹نمد چرا ولی خندم میگیره و هی دلم میخواد این وسط نویز بندازم و حرصتون بدم😹😹} اومدم و روی تخت دراز کشیدم... +میشه منم پیشت بخوابم؟ _ام فک کنم اره... کنارم دراز کشید، چشم توی چشم بودیم +امیلی... _هوم +خب ببین این زمانهایی که با هم بودیم خب احساس بدی نداشتم ، یجورایی خیلی جالبه ک من دیشب وقتی تو رو دیدم لیندا از ذهنم پاک شد و کاتش باهام یادم رفت ، خب میخواستم بگم که شاید این زندگی بتونه ادامه پیدا کنه و ما اونقدرام عذاب نکشیم ، شاید الان زن و شوهر باشیم اما میتونیم بین خودمون یه دوستی ساده رو قرار بدیم و ... _جیمین حرفت درسته اما خب بعدش میخوای پدربزرگت رو چیکار کنی ؟ م...من امادگیشو ندارم( منظورش بچه دار شدنه😐⛓️😂 ) +فک نمیکنم اونقدرام بیشعور باشه! _شاید باشه..._به نظرم بیا به علایق هم احترام بزاریم و اوقات خوبی رو سپری کنیم حداقل بهتر از افسردگیه... +موافقم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیی🥲💜
خب گایز در رابطه با فیک اسمات🩸❤️
ببینید اول بگم که باید وارد نماشا بشین. اگه نمیدونین چجوری کافیه توی قسمت سرچ گوگل سرچ کنین«نماشا» و بعدم وارد سایت بشین. بعد سرچ سایت، باید اسم فیک رو سرچ کنین ( الان نه عااا:|😹💔 فردا صبح که میشه پنجشنبه😹🖤🎼) با نام [Froced to love] و حتما حواستون باشه از ♡~[M_S]~♡ باشه ( اسم اکانتم تو نماشا) من به این شکل اپ میکنم که یه ویدیو-کلیپ میذارم و بعد تو قسمت نظرات فیک رو تایپ میکنم. 🩸❤️
وای عالی بیددددد😐🥺🤌💞
راستی پارتای اسمات رو تو کدوم ویدیوت میزاری و کی میزاریشون؟💞
خیلی تورو دوست اجو🥺🍇💗
مرسییی🥺🖤🎼
ایشالله فردا😹💔 الان یه کامنت میذارمو کامل توضیح میدم🥺🖤🎼
الهی فدات شم منم دوست دارم آجو🥺🩸❤️
خوشم امد :|
لایکاتو بع 100برسونم2 پارت مزاریا :|
منم فیکمو ادامع نمیدم در عوضش تو ادامه بده :]
میای آجی ؟
گلسا 29
نامی صدام کن :)
تنکس :)
مرسی🥲🌈🤝🏻💜
اگه برسونی که همه ی پارتا رو در جا باهم میذاشتم 🥲🥺😹💔
چرا نیام🥺💜؟
مین سو ¹³🥺💕🍻
فدا :)
میگم یه شزط بین امیلی و جیمین بزار
مثلا شرط این باشه که توی یه خونه زندگی کنن اما کاری به کار هم نداشته باشن بعد روزی از روزا امیلی با دوستش برن پاساژ برای خرید جواب تلفن های جیمین نده و دیر موقع بیاد خونه بعدشم یه سیلی قشنگی بخاره😂
خیلی از این صحنه ها خوشم میاد
خب وقتی ازدواج زوریه نمیشه روز اول زندگی عاشق هم بشن که یا ماه اولی
باید باهم اولاش سرد برخورد کنن بعد کم کم به هم علاقه پیدا کنن
فکنم فامیلی امیلی کیم باشه
موافقم😂
فیک از قبل نوشته شده 🥺🍓
ولییییی....
کاملاااا عین چیزی ک تو میگی🥺🥲😂😂😂
یعنی امیلی ی کار بدی میکنه که بعدا میگم و بعد به جای سیلی جیمین خان چیز میکنن🥲😂💔 البته امیلی ک گفتم بسیااارررر کرم داره فقط یه بار دست از پا خطا نمیکنه 🥲😂! حداقل ی ۴_۵ باری کرم میرییزه🥲😂💔
عاممم...نمیتونم بگم غلط گفتی :| نمیتونمم بگم درست گفتی:|! چون لو میره جواب:|!