دو راهی میراکلس ۱۲

ادرین ... _اه چرا انقدر فکر میکنی . تو الان هر چیزیو که میخوای داری _راست نیگی من الان همه چیزو دارم. بالاخره همه چیزو دارم. ولی باورش خیلی سخته _انقدر به خودت فشار نیار . بیا کمببر بخوریم _نه ممنون پلگ _باشه اصلا همشون برا خودمهههه . عشقای من😍😍😍

خندم گرفته بود. این واقعا بی خیال ترین موجود عالمه. واقعا بی خیالترینهههه😂😂😂کاشکی منم مثل این بودم . ولی هیچ جوره نمیشه. مگه این دانشگاه و بابام و طرفدارا و از همه مهمتر لیدی ، میذاره😑😑😑 اه یه هو یاد دانشگاه افتادم

اونجا پدرمون رو در میوردن، کمتر از دوهفته مونده که دوباره برگردم نیویرک. اونم تنها با یه بادیگارد . خدار و شکر حتی اونجا وقت نکردم یه دوست پیدا کنم😑😑😑 چرا بابام فکر میکنه همه چیو میتونه با پول بخره😑خونه ی درن دشت تو نیو یرک میخوام چی کار اونم تنها؟😑 چرا عی میرم تو فکر بابام اخه🤦‍♂️🤦‍♂️🤦‍♂️

این بشر درست بشو نیست. شاید باید باهاش حرف بزنم . یه نگا به ساعت کردم یاده و خرده ایی بود ، زمان زود میگذره

مرینت... _ تیکی میخوام اعتراف کنم کت گیرایی ذهنیه بالایی داره _به شدت فرصت طلب هم هست _اونو که اره. اگه نبود الان نمیشستیم از گیرایی بالاش صحبت کنیم😂 _😂😂😂 _گشنم شد _بابا ساعت ۱۱ و خرده ایه . ول کننننن. بگیر بخواب _خوابم نمیاد. بعدشم مگه گشنگی ساعت میشناسه؟؟؟🤨🤨🤨 _باشه برو گشنه😒 از پله ها خیلی شادو شنگول پایین رفتم _مرینت چی شده ؟؟؟خیلی شادی😄😅 _دلیل نداره پدر من . مگه بده؟؟؟ _نه خیلیم خوبه

سرم رو تو یخچال کردم ولی چیزی گیر نیوردم . رفتم نشستم رو مبل و بی اختیار بعد ۵ دقیقه دوباره بلند شدم سرمو کردم تو یخچال. انگار قرار بود جادو شه 😂😂😂

۵ روز بعد ساعت ۵ بعد از ظهر مرینت... کت زنگ زد و برا شب قرار گذاشت گفتش که واجبه. وقتی رفتم سر قرار کت نبود یه دو دیقه وایسادم، دیدم با دو تا کیسه پر خوراکی ، سلانه سلانه و بسیار شنگول تشیف اورد. ذوقققققققققققققققق (ادمین به طور نامحسوس داره به پسرا یاد میده با خوراکی مخه دخترارو بزنن😂😂😂 بعدا بیاین بگید ما بلد نیستیم چه طوری مخ بزنیم بی عرضگی از خودتونه🙄😂😒)

ادرین ... لیدی طبق انتظارم بشدت ذوق کرده بود . راه ورود به قلب با موفقیت پیدا شد😁😄😃😀😂😂 لیدی با عجله اومد و دو تا کیسه رو گرفت. عجب!!!! این حجم از ذوق طبیعی نیست😂😂😂

مرینت... ایووولللللل... خوراکی .... کت یه قهرمانههههههه (ادمین منفجر میشود😂😂😂) ادرین... _لیدی به جز خوراکی نگاهی به منم بنداز😂😂😂 _باشه نگاهت میکنم خیالت راحت _لیدی میگم یه خبر خوب دارم یه خبر بد. اول کودمو بگم؟؟؟ _بد ... نه خوبو بگو

_خبر خوب اینه که رفتم دو تا سیمکارت خریدم که باهم توش حرف بزنیم ، بدونه لو رفتن هویت😁😁😁ببین یه واتساپ روی این خط نصب کن بعد منم همین کارو میکنم . بعد پروف هم نمیذاریم بعد با هم اومجا چت میکنیم _اوه خبر خوبت که خیلی خوب بود. حالا خبر بدت چیه؟؟؟ _اینکه یه مدت پاریس نیستم . بخاطر همین هم این سیمکارتارو خریدم. ببیت شاید یه سالی بشه ولی هر موقع اکوما اومد یه تماس بگیری میام _عه قبول نیس میخوای بذاری بری😒🙄🤧 _خیالت راحت بازم همو میبینیم ولی کمتر دیگه

مرینت.. اوه اوه یه ۳ ۴ روز دیگه دانشگاهم شروع میشه اونوقت که مدام مراقب جعبه میراکلس باشه؟؟؟؟ _کت یه مشکلی هس _چیشده _من از ۳ ۴ روز دیگه درگیرم و نمیتونم مراقب تمام وقته جعبه ی میراکلس ها باشم _ اشکال نداره من مواظبشونم _هوراااااا . وایسا تا برم بیارمشون _باشه منتظرتم جعبه رو به کت دادم و خداحافظی کردم . دلم براش تنگ میشه😪

یه هفته بعد ساعت ۱۰ صبح ادرین.... چمدونمو جمع کردم . کلا یه چمدون بود. همه چی اونجا بود از لباس اینا گرفته تا جزئی ترین چیزا. این چمدونم محض رضای خدا بسته بودم که حس مسافرت کمی بهم منتقل شه😂

امیدوارم خوشتون اومده باشه . نظر فراموش نشهههه . گزینه ها رم خنده دار کردم چون تو یکی از نظرا کسی گف که اینطوری بهتر میشه