سلام سلاممممم من اومدم با پارت ۱۵ ممنون از همه ک منتظر بودید مخصوصا :zahra (zs) و cat noir😍🤩 خو دیگه کم کم داستان داره به جاهای حساس میرسه
۱ ماه بعد
ادرین
کارامون خیلی خوب پیش میرفت . کم کم هممون راه افتاده بودیم، مدام دوره های اموزشی میدیدیم. تو این اوضاع خیلی نمیتونستیم به کسی اعتماد کنیم . خیلی سخت کار میکردیم ولی خب نکته خوبش اینه که کار خیلی خوب پیش میرفت و قرار بود خیلی سریع به نتیجه برسیم😏
تو این مدت یه دو باری رفتم پاریس ولی این حملات کم حاکماث، خیلی ترسناک بود. خیلی عجیبه ، یعنی اون از کارش پشیمون شده ؟؟ اخه اگرم پشیمون شده چی تونسته پشیمونش کنه ؟؟؟ اخه اون ادمی نبود که پشیمون بشه از کارش . شایدم داره برا یه نقشه ی بزرگتر خودشو اماده میکنه. هم کارش یه جورایی به نفعمون بود و هم به ضررمون ، هم باعث میشد از لحاظ جسمی استراحت کنیم هم باعث میشد از لحاظ فکری درگیر باشیم که ناخود آگاه جسممون رو هم درگیر میکرد
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
بعدی رو زود بزار دیگه لازم به ذکر نیس😂
اینقدر من بد بخت رو پیر نکن ✊🤣🕴🏃♀️
منتظرم ها😁
دیش دیرین دادان دان 💃🕺🏃♀️
من اومدم🏃♀️😂 ببینم چه کردی نویسنده عزیز😁🕴
قسمت بعدی رئ زود بزار
سلام داستانت واقعا عالیه خیلی خوب بود فقط اگه میشه من چند تا درخواست دارم ۱ هیجانیش کن ، ۲ خیلی خیلی بیشتر بنویس، ۳ زود تر بزار ( البته اگه ممکنه این کارا رو بکن و ببخشید دیگه درخواست زیاد کردم) در کل خیلی خوب بود 🧡👍
عالیه واقعا
ادامه بده