♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️
رفتم خونه از دیدن مامان بابام خیلی خوشحال شدم درمورد این سال ازم پرسیدن منم گفتم همچیو البته با سانسور های به شدت زیاد بابا و مامانم روزنامه های دنیای جادوگری رو دنبال میکردن پس از خیلی چیزا خبر داشتن نگران میشدن ولی من هر دفعه میگفتم اوضاع خوبه خوب واقعا ام بود فقط یه چن باری تو ۱۴ سالگی داشتم میمردم همین:/
اولین کاری که کردم این بود رفتم تو تخت باورم نمیشد سه ماه دیکه میرفتم تو ۱۶ سالگی خیلی زود گذشت گوشیمو برداشتم کلی تو نت گشت زدم دلم برای همچی تنگ شده بود یه نامه از رونا اومد:
اون کارتو فراموش نکردما خانم پارکر باید جبرانش کنی تازه با هرماینی و رونو هری کلی پشت سرتون حرف زدیم😂
منم یه نامه دادم به تاتیانا ببره براش الان به اسمش توجه میکنم تاتیانا اون قدرام که اون موقع فک میکردم ناز نیس البته هنوزم به نظرم قشنگه ولی نه مثله اون موقع نامه من:
الان یه خبر میدم بهت که جبران شه
قضیه پانسی با تک تک جزئیات
راستی دستگیره کوپه رم جدا کرد😂
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
عالی بود💚👌🏻
♥️🌈
عاولیییی من داستانت رو خیلی میدوستم😍😍💚💚💚💚
🥺🌈
عالی بود پارت بعد لطفاً♥️❤🙏🙏
تو بررسیه🙂🌈🌈
بی نظیر بود 💚💚💚💚💚
مررسی♥️🌈
اوه اوه دراکو😂💚
عاولی💚
😂😂