
سلام اینم پارت جدید 😁😁😁 ببخشید که دیر گذاشتم و سعی میکنم سریع پارت ها رو بزارم تا قبل از مهر ❤❤❤
لیا : بهتره منم برم خرید کنم ، لباس و مواد غذایی بگیرم 😊 آدرین: باشه ☺ پچه ها لیا میدونست باید بره بیرون آخه بعد از این همه مدت آدرین و مرینت بهم رسیدند 😂 و همانطور شد که خودتون میدونید نمیتونم بنویسم آخه اونجوری عدم تایید میخوره ولی با ایموجی میگم ❤💑💏💋 و بعد از این کار ها هر دوتاشون خوابیدند 😂😂
وقتی لیا اومد بیدار شدن 😐 مرینت : من خیلی تشنه هستم خ . و . ن میخوام 😣 آدرین : لیا گرفتی ؟ لیا : آره 😉 بیا مری بخوری 😊 مرینت : لیا تو هم خ.و.ن.آ.ش.ا.م.ی ؟؟؟؟ لیا : آره 😶آدرین هم دستش رو برد دور گردن لیا و گفت : امیدوارم شما دو تا دوست های خوبی برای هم بشید ، فقط غیبت نکنید هاا ، میخوام برم بیرون 😂😁 مری : کجا؟😞 آدرین : بیرون دیگه 😉 و رفت مری هم فهمید که نه نمیخواد آدرین بگه کجا بره و قبل رفتن دستش دور گردن لیا بود ولی از مری یک خداحافظی کوچیک کرد ناراحت بود 💔 لیا : خوشبحالت که آدرین دوست داره ☺💔 مرینت : تو چی؟؟ تو آدرین رو دوس داری ؟؟؟ 😯 لیا : خوب راستش نه ، فقط دلم از این میسوزه که هیچ کسی نیست که من رو دوست داشته باشه ، هیچ عشقی ندارم💔😢 مرینت : اشکال ندارع ، ببین من فکر کنم تو و ناتالین با هم خوش باشین ، نظرت چیه ؟ 😉 (ای کلک داری پسر مردم رو قالب میکنی برای این 😐 خجالت بکش 😐 ) لیا : یعنی ناتالین دوسم داره ؟ 😞 مرینت : الان که نه ولی اگه پیشش باشی عاشقت میشه 😁 لیا : باشه پس 😀
یک ساعت بعد در خونه رو زدند . مرینت : چه عجب آدرین اومد 😐 لیا : مری تو در و باز کن من دارم ظرف میشورم . مری : باش 😊 وقتی مری رفت در رو باز کرد خشکش زد و با من من گفت : ت ..... تو .....ای....این..اینجا چیکار .....میکنی ....نی.....نینو 😵😨 نینو : هیچی اومد معذرت خواهی از تو 😒 مری : از .... از من ...چرااا 😟 نینو : چون ترسوندمت تو بیمارستان و اذییت کردم 😐 معذرت میخوام 😥 مری : ا....اشکالی ندارع . که آدرین اومد . آدرین : تو اینجا چه غ.ل.ط.ی میکنی 😠😠 مرینت : آروم باش آدرین فقط اومده بود برای معذرت خواهی 😊 نینو : ولی ببین من بمیرم از تو معذرت نمیخوام آدرین خان 😡 آدرین : پس معذرت خواهیت به درد عمت میخوره 😬 (آدرین گیر دادی به عمه ها 😂😂) نینو : عمه ندارم 😏 مرینت : اوفف بس کنید دیگه آدرین بیا گ.م.ش.و تو ببینم تو هم برو دیگه اهه😡 آدرین : باشه پرنسس 😅 نینو : خدافظ مری ، فقط ..... ناتالین هم پشیمون بود و گفت بگم
نینو : گفت بگم که ...... منتظر کارت دعوت عروسیتون هس 😞 با این حرفش مرینت خوشکش زد و قطره اشکی از گوشه چشمش مخفیانه ریخت 💔 آدرین خم ناراحت شد ، آخه با اینکه بین عشق مرینت و آدرین بود درست ، اما واقعا عاشق مرینت بود و براش هر کاری میکرد و الان هم تسلیم شده ، منتظر عروسی عشقش هس 🔫💔 وقتی نینو داشت میرفت اونم سرش رو انداخته بود پایین ، همه برای ناتالین ناراحت بودن چون بیشترین ضربه رو اون دید 💘 وقتی که آدرین دلش برای مرینت تنگ شده بود و در به در دنبال اون اکسیر میگشت باز هم لیا پیشش بود ولی از همون اول کسی پیش ناتالین نبود 💔
آدرین : مرسنت میدونم الان عصبانی میشی و فکر میکنی فرصت طلب هستم اما واقعا دسگه نمیخوام از دستت بدم بیا بریم ره خانواده هامون بگیم زنده هستیم و از.دو.اج کنیم 😞 مرینت : باشه 😟 و آدرین لبخندی زد و دست مری رو گرفت و راهی شدند به سمت خونه مری 😁 کل جریان رو برای ارورا و ادوارد گفتند 😀 ارورا که اصلا مرینت رو از بغلش جدا نمیکرد و آدرین هم رفت تا به خانواده خودش بگه 😁
وقتی آدرین تمام ماجرا و گفت بلا از سر خوشحالی گریه کرد و جیک هم محکم آدرین رو بغل کرد و آدرین گفت : بابا ، مامان ، من میخوام ..... با مرینت عروسی کنم ، میشه امشب بریم خونه اونا و جریان رو بگیم 😀 جیک : معلومه پسرم ، بهت تبریک میگم 😉 بلا : ای وای همین امشب ؟؟ خوب اگه اینجوری هست من میرم خرید لباس بگیرم 😅 آدرین : باشه مامان 😂
یادتون مری گفت که لیا بره پیش ناتالین ، ولی لیا نرفت ، آخه دوست نداشتم چسب زخم باشه ، برای همین تو تنهایی خودش موند و فقط حسرت عاشق ها رو میخورد و گریه میکرد 😭😭😭😭😭 کاگامی هم یکی رو پیدا کرده و با اکن هست . نینو هم با آلیا هست و به خاطر آلیا خلافکار بودن و آدم . ک.ش. بودن رو کنار گذاشته 💋 همه دارند خوشبخت میشن به جز لیا و ناتالین . پس اگه بخواند هر کاری بکنند حق دارند 💔 لیا تصمیم به خودکشی کرده 🔫 و ناتالین هم میخواد شب عروسی مرینت و آدرین خودکشی کنه 🔫💔
دو ماه بعد * الان یک و ماه نیم از مرگ لیا میگذره و مرینت خیلی ناراحت هست و نینو و آلیا هم از کشور رفتند و ناتالین هم شده شاگرد مادرش و داره دفاع با شمشیر و از اینجور کار ها یاد میگیره تا مثل مادرش بشه 😊 یک هفته دیگه هم عروسی داریم و آدرین تو پست خودش نمیگنجه و یک شب در میون میاد و از مرینت سر میزنه 😂 دیگه مرینت داره از دستش کلافه میشه 😂😂
خوب لایک و کامنت یادتون نره 😁 و ۲ قسمت دیگه داستان تموم میشه 😹😈 تا آخر برید که چالش داریم 😀
اسلاید اضافی😐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ناتالین کاری میکنه بعید ازش نیست
عالی بود آجی 💙🌌
مرسی آجی😁💖
عالی بود
مرسی گلم 💖
عالی ترو خدا مرینت و ادرین و به هم برسون و گر نه اشهد تو بخون ،😡😡 شوخی کردم ولی خواهشاً اینا به هم برسن
باشه 😅