
سلام دوستان اینم پارت 3 من به خاطر شما خیلی طولانیش کردم پس لطفا لطفا نظر بدید اگه نظرات کم باشه ادامش نمیدم
تو فکر بودم که یهو همون دختر رو دیدم که نشسته بود و بازم داشت گریه میکرد خواستم برم کنارش که یهو گوشیش زنگ خورد ... از زبون رها = کل دیروز رو داشتم گریه میکردم و خودم رو سرنش میکردم با خودم گفتم بهتره برم همون پارک دیروزی و یکم هوا بخورم شاید حالم بهتر بشه ولی تا رسیدم زدم زیر گریه که یهو گوشیم زنگ خورد اون یئون بود ( یئون صمیمی ترین دوست منه که تو کره زندگی میکنه اون دورگه هست مادرش ایرانی و پدرش کره ایه ولی اصلا بلد نیست فارسی حرف بزنه اون آرمی هم هست و تهیونگ رو دوست داره ) + سلام دختر خیلی بی معرفتی اومدی کره و به من نگفتی از یکی از بچه ها شنیدم. واا چرا رنگت پریده؟؟! چرا چشمان قرمزه؟!! ( با هم تماس تصویری گرفتن) _ سلام یئون ببخشید به خاطر اتفاقی که دیروز افتاد نتونستم بهت زنگ بزنم + مگه چی شده؟؟!! _ راستش دیروز.... منم کل ماجرا رو براش تعریف کردم اون اولش تعجب کرد اما بعدش گفت حتما داشتی کابوس میدیدی و بعد خندید!!!
با عصبانیت گفتم یئون اولش خودمم فکر میکردم کابوسه ولی نبود من واقعا زدم تو گوش جیمین میفهمییییی!!!!؟؟ ( با داد اینو گفت) اون اول یکم مکث کرد بعدش گفت اگه واقعی بوده که گند زدی منم زدم زیر گریه و گوشی رو قطع کردم از زبان تهیونگ = از حرفایی که شنیدم شاخ در آوردم ( گفتم که بخاطر اینکه یئون فارسی بلد نیست داشتن کره ای حرف میزدن) پس بگو چرا دیروز داشت گریه میکرد!!! اون بازم داشت گریه میکرد منم چون عاشقش بودم طاقت نیوردم و رفتم کنارش نشستم ولی چون داشت گریه میکرد نفهمید من اومدم کنارش. دستم رو گذاشتم رو شونش و ماسکم رو در آوردم
اون یهو خشکش زد و گفت چ چچیییی؟؟!!!! تهیونگ 😳😳😳 لبخند زدم و گفتم سلام خوشحالم که دوباره میبینمت گفت س.. سلام دو.. دوباره!!؟؟؟ گفتم یادته دیروز یه نفر بهت گفت صدات خیلی زیباست گفت ار.. آره گفتم اون من بودم قیافه اون = 😶😳😳😳 قیافه من = 😉😊😊 اون دباره با لکنت گفت با.. باور.. باورم نمی.. نمیشه منم چون میخواستم جیمین با اون آشتی کنه گفتم من یه پیشنهاد دارم گفت چه پیشنهادی؟!
گفتم چون صدات خیلی زیباست و کمپانی تصمیم گرفته کار آموز دختر بگیره تو بیا ادیش بده مطمئنم قبول میشی قیافه اون = 😶😳😳 قیافه من = 😉😊😁 اون گفت من؟؟ آدیش؟؟!! چطوری؟! منم گفتم کاری نداره دو روز دیگه کمپانی آدیش میگیره منم میام دنبالت و میریم و تو آدیش میدی و بعد آدرس خونش رو خواستم اون اول قبول نکرد ولی من گفتم مطمئنم قبول میشی و با اصرار من آدرس خونش رو داد منم دستش رو بوسیدم و گفتم تا دو روز دیگه بای اونم گفت خداحافظ داشتم تو دلم از خنده میمردم چون وقتی دستش رو بوسیدم عین گوجه قرمز شد 🤣🤣🍅 وقتی داشتم میرفتم گفتم راستی اسمت چیه اون گفت رها هستم گفتم واو چه اسم قشنگی خب فعلا بای
از زبون رها = وقتی تهیونگ رفت هنوز تو شک بودم اول از اینکه دستم رو بوسید و دوم از اینکه گفت بیا ادیش بده و آدرس خونم رو گرفت وقتی دستم رو بوسید عین گوجه قرمز شدم 🍅 اونم معلوم بود داره از خنده منفجر میشه ولی خیلی خوشحال بودم.. زنگ زدم به یئون و ماجرا رو گفتم اونم بعد کلی قسم خوردن باور کرد و گفت موفق باشی و قطع کرد 😐😐😐 فک کنم چون گفتم تهیونگ دستم رو بوسید ناراحت شد چون اون تهیونگ لاور بود... واقعا خوشحال بودم ولی یهو یاد جیمین افتادم و خوشحالیم از بین رفت یا خودم گفتم حالا چجوری با جیمین رو به رو بشم رفتم خونه و خودم رو انداختم رو تخت و تو فکر بودم که یهو خوابم برد
دو روز بعد از زبان تهیونگ = تو این دو روز فقط به رها فکر میکردم... وقتی از خواب بیدار شدم رو ساعت نگاه کردم : وای الان دیر میشه سریع آماده شدم و رفتم دنبال رها... از زبان رها : تو این دو روز فقط به جیمین فکر میکردم واییی الان تهیونگ میاد و من هنوز آماده نشدم سریع یه لباس نسبتا رسمی پوشیدم و آرایش ملایمی کردم و منتظر موندم تا تهیونگ بیاد یهو صدای زنگ در اومد در رو باز کردم تهیونگ بود وای چقدر خوشتیپ شده بود 🤩 گفت سلام چه خوشگل شدی سرخ شدم و گفتم ممنون تو هم همینطور ☺️ یهو ناراحت شدم از زبان تهیونگ : دیدم یهو چهرش غمگین شد گفتم به خاطر اینه که اون روز زدی تو گوش جیمین گفت تـ تو ا.. از کجاا می... میدونی ؟!! گفتم جیمین ماجرا رو برام تعریف کرد و اون روزم تو پارک حرفات رو شنیدم
با بغض گفت من اون روز واقعا عصبی شدم نمیدونستم دارم چکار میکنم دست خودم نبود من نمیدونستم اون جیمینه من بغ*لش کردم و گفتم نگران نباش از دلش در میاری... از زبون رها
وقتی تهیونگ بغ*لم کرد یکم آروم شدم بعد یه دقیقه به خودم اومدم و از بغ*لش اومدم بیرون گفتم مرسی که آرومم کردی 🙂
و بعد رفتیم به طرف کمپانی وقتی رسیدیم جیمین تا منو دید خشکش زد منم سرم رو انداختم پایین وقتی ادیش دادم همه دهنشون باز مونده بود به غیر از تهیونگ چون قبلا صدام رو شنیده بود بعد بهم گفتن...
خب امیدوارم خوشتون اومده باشه نظر بدید ❤️ نظرات به 10 تا برسه بعدی رو میزارم فعلا بای 👋🏻👋🏻👋🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدی اومد چرا کسی نمیره انجام بده 🙁🙁😐 اینجوری باشه ادامه نمیدم ☹️☹️
سلام. پارت بعدی رو زودتر بزار
سلام عزیز من پارت بعدی رو 6 روز پیش گذاشتم تستچی دیر تایید میکنه😟😭
دوستان من منصرف شدم کسی حق نداره داستان منو ادامه بده یا از روش کپی کنه خودم ادامش رو میزارم
از همتون خیییییلی ممنونم 💜💜💜💜❤
سلام دوستان امیدوارم درک کنید چون حتما شما هم همین مشکل رو دارید من به خاطر پدر و مادرم مجبور شدم هر چی از بی تی اس تو گوشیم داشتم پاک کنم حتی مجبورم از تستچی هم خارج بشم پارت بعدی که منتشر شد بخونید و ازش لذت ببرید و هر کی خواست میتونه ادامش رو بنویسه دوستون دارم خداحافظ 😔😔😔😔😞😞😞😞😭😭😭😢💔💔💔💔
سلام یه خبر خوب 😆 پارت بعدی دیروز گذاشتم 🤩🤩🤗 حالا ببینیم تستچی کی تایید میکنه 😞😔 تستچی خواهش میکنم زود تر قسمت بعدی رو تایید کن 🙏🙏🙏🙏🙏
چرا در افق محو بشی برو در رویا غرق بشو 🤣🤣🤣
سلام خوشحالم که خوشتون اومده 💜💜💜 من پارت بعدی رو یکم دیر میزارم چون حجم درسام یکم زیاده 😓😓😓
وااایییی عالی مینویسی لطفا ادامه بده منتظر پارت بعدی هستم❤❤❤❤
بعدی خواهش پلیز لطفا
وای عالیه هر چی زود تر پارت های بعدی رو بذار