
ببخشید یکم کم مینویسم. ولی شما هم باید لایک کنین. که من بتونم بیشتر بنویسم😂🥺💝
4:🅆🄰🄽🅃 🄼🄴 جونگ کوک به سختی خنده اش رو کنترل کرد...نمیدونست چرا اما میخواست اعتماد اون پسر جوان رو جلب کنه و بهش نزدیک تر بشه...شاید به خاطر این بود که جونگ کوک تو کل عمرش جز برادر کوچولوش هیچ دوستی نداشت و کسی پیشش نبود که بهش اعتماد کنه. دستش رو دور شونه ی جیمین انداخت و با لحن وسوسه انگیزی گفت:ببینم اگر من کاری کنم که نه تنها ازش عکس بگیری بلکه حتی باهاش مصاحبه هم کنی چه کاری برام انجام میدی؟ جیمین پوزخندی زد:احتمالا باهات ازدواج کنم! جونگ کوک زد زیر خنده:هی پسر من رو جدی میگم...این کار رو برات میکنم و اونوقت تو هم مجبور میشی باهام ازدواج کنیا! جیمین با چشم های گرد و درشت شده از تعجب به صورت جونگ کوک در چند سانتیش بود نگاه کرد...باورش نمیشد انگار خدا خواسته ش رو شنیده بود و فرشته ی نجاتش رو فرستاد بود...بهت زده لب زد:دروغ میگی نه؟ جونگ کوک لبخند معناداری زد و کمی از جیمین فاصله گرفت.دست تو جیبش کرد و پارچه ی مربعی شکلی رو درآورد و به دست جیمین داد:این نشانو حتما دیدی...این مال دار و دسته ی رابین هوده و جز خودش و افرادش هیچ کس اونو نداره. جیمین کمی ترسیده بود و به خاطر همین ترسش بی اختیار از جونگ کوک فاصله گرفت:یعنی تو جزو افراد رابین هودی؟ جونگ کوک با صدای بلند خندید:ازم ترسیدی؟نگران نباش من جزو افرادی نیستم...رابین هود از بچگی دوستمه و میشناسمش برای همین گفتم میتونم ترتیب به ملاقات رو بدم. اما نباید به کسی بگی که باهاش ملاقات میکنی. حالا که جونگ کوک نمی تونست چهره اش رو ببینه لبخند تلخی زد...بعد از برادر کوچولوش چقدر به یه دوست مهربون و شاد مثل جیمین نیاز داشت. دستش رو به آرامی بالا آورد و چند ضربه ی کوتاه به شونه ی جیمین زد:اما تو هم باید یه کاری برام انجام بدی. جیمین از جونگ کوک جدا شد و به سرعت گفت:هرچی باشه انجام میدم قسم میخورم!
جونگ کوک دست جیمین رو گرفت و با لحن نیازمندی گفت:میشه بهترین دوستم باشی؟تاحالا دوستی نداشتم و تو خیلی باهام خوب بودی...میشه همیشه پیشم باشی و هیچ وقت ترکم نکنی؟ جیمین لبخند پهنی به لب آوردو با دو تا دستش دست جونگ کوک رو فشرد:قسم میخورم همیشه پیشت باشم جونگ کوک و هیچ وقت ترکت نکنم. جونگ کوک با خوشحالی لبخندی زد...اون لحظه بیشتر به خاطر این بود که هیچ کدوم از افرادش اونجا نبودن تا رئیس قوی و سنگدلشون رو در اون وضعیت ببینن! ............ جیمین با پاش لگدی به در زد و جیغی بلند کشید:آرههههه،اینهههه! وارد خونه شد و کوله پشتیش رو به یه سمت و ژاکتش رو به سمت دیگه پرتاب کرد. تهیونگ که تو نشیمن مشغول کتاب خوندن بود با شنیدن صدای جیمین گفت:ببینم چیشده که امروز اینقدر خوشحالی؟بالاخره رئیست عکساتو قبول کرد؟ جیمین به سمت نشیمن دوید د خودش رو روی مبل کنار تهیونگ پرت کرد:نه بهتر از اون. تهیونگ کتاب رو پایین آورد و با کنجکاوی پرسید:پرسید بهتر از اون چی میتونه باشه که تو اینقدر خوشحال کرده؟ جیمین با صدای بلند خندید و یه گلابی از توی جامیوه ایِ روی عسلی برداشت و گاز بزرگی بهش زد:جناب کیم تهیونگ اینجا پاسگاه پلیس نیست که اینجوری منو بازجویی میکنی.
تهیونگ ضربه ای به بازوش زد:احمق من دوستتم نباید بدونم؟ جیمین از شدت ضربه تهیونگ دردش گرفته بود...با دست دیگه اش بازوش رو چنگ زد و نالید:آخخخ چته وحشی؟اینجا مگه شکنجه گاهه اینطوری منو میزنی؟ خیلی دستت سنگینه. تهیونگ به حالت قهر کتابش رو برداشت و گرفت جلوی صورتش:اصلا نگو به جهنم. جیمین سرش رو روی شونه ی تهیونگ گذاشت خیله خب حالا قهر نکن بهت میگم...امروز یه دوست جدید پیدا کردم. تهیونگ پزوخندی زد:برای این اینقدر خوشحالی؟
جیمین باز هم به گلابی تو دستش گاز زد:نه...دوست جدیدم وقتی مشکلمو شنید بهم قول داد برام یه سوژه جور کنه. تهیونگ کتاب رو پایین آورد و با تعجب پرسید دوست جدیدت؟ تو امروز با یکی دوست شدی و اون قول داد برات سوژه جورکنه؟خدا خیرت بدخ از این دوستا برای منم جور کن پسر.
جیمین کنترل رو برداشت و همزمان با روشن کردن تلویزیون گفت:برو بابا با این اخلاق گندت همین که همین ولت نکردم برم باید خداتو شکر کنی... همه رو عین مجرم میبینی. تهیونگ شونه بالا انداخت:این لازمه ی شغل منه...آخ راستی..........

یکم به اقن قیافه کیوت نگاه کنین😂🥀🥺

تولد لیدرمون RMمبارک باشه🥺🥳 ببخشید یکم کم نوشتم دیگه به بزگی خودتون ولی باید لایک کنین😁🥺🥀
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیهههههههههههههه💜🙃
تنک💜😢
عااالی بوود😻♥
❤
عالی. تازه داستانو دارم کامل می فهمم😂👈🏻👉🏻 راستی به داستان منم اگه خواستی سر بزن😁
حتما یه نگاهی میکنم
💜