تازه داره داستان شروع میشه
جولز وارد اتاق رییس میشه. مایکل مثل همیشه، پشت صندلی سیاه رنگش رو به پنجره نشسته بود و از تماشای منظره شهر لذت می برد. از دودی که پشت سرش بود، جولز این حدس رو زد که داره دوباره یکی از همون سیگار های گرون قیمتش رو میکشه. بعد از چند ثانیه که در سکوت سپری میشه، مایکل بدون اینکه نگاهشو از روی منظره روبه روش برداره، خطاب به جولز میگه:«اخبار رو دیدی؟» جولز بعد از کمی فکر جواب میده:« متاسفانه.»مایکل بالاخره از پنجره دل میکنه و برمیگرده و با جولز چشم تو چشم میشه. چشماشو ریز میکنه و می پرسه:« هووم...عجیبه!»مانیتور رو روشن میکنه. مجری خبر اعلام میکنه:« چندی پیش حادثه تیر اندازی مرگباری در مرکز شهر باعث مرگ ۱۷ تن از شهروندان شد! به گفته یکی از شاهدین ماجرا، مظنونین که صورت های خود را پوشانده و قابل شناسایی نبودند، ناگهان به روی مردم بیگناه اسلحه میکشند و و این کار غیر انسانی را انجام می دهند. همکارم کلارا بوند با گزارش زنده از محل حادثه: ...کلارا: کارآگاهان پلیس با بررسی اجساد قربانیان به این نتیجه رسیدند: حادثه تیر اندازی کار افراد مافیا ی شهر است!
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
حسودی ام شد ، خیلیییییی عالی مینویسی 🤕🌸🌸
خب حالا نظرم درباره سازمان دشمنم به دید من میخوان انتقام بگیرن از یکی از اعضا مافیا به احتمال زیاد یا جولز یا گلوریا که جولز احتمالش بیشتره . 😐✌
داری زیاده روی میکنی😅 من اونقدر ها هم خوب نمی نویسم😅😂
و حدسی که زدی در رابطه با قسمت انتقام درست بود😜.
ممنون که خوندی و نظر دادی🤗😚😚
نه به خدا 😎
ااااا ایول امیدوار شدم به خودم 😂✌
خواهش 🌸🌸🌸🌸
😂😅🙏لطف داری🙃
😂😂😂آره امیدوار باش
🥰🥰