
سلام بچهها من آمدم با پارت جدید. لطفاً تا آخر تست انجام بدهید تا ثبت بشه ممنونم عزیزان😘 لایک و کامنت هم فراموش نشه 😉
مرینت،لوکا ، و کاگامی می روند خانه مرینت من گشنمه من میرم ناهار درست کنم و رفت داخل آشپزخانه خانه و بعد از یک ساعت مرینت: داداش، آجی بیاید ناهار حاضر است کاگامی و لوکا آمدن و با دیدن ظرف نودل رفتن و پشت میز نشستن و خوردن🍜🍜🍜🍜 لوکا: وای چه قدر خوشمزه بود دستت درد نکنه آجی مرینت خواهش می کنم😊 کاگامی: آجی خسته شدی برو استراحت کن من ظرف ها را جمع می کنم مرینت: ممنونم و رفتم داخل اتاق داشتم درس می خواندم که نگاهم به ساعت افتد گفتم وای نه نیم ساعت دیگه آدرین میاد دنبالم پاشدم رفتم تا ببینم لباس چی بپوشم در کمد را باز کردم. این یکی نه اینم نه ، نه ، نه،نه آهان این یکی خوبه و لباس را پوشید بعد مو هایش را درست کرد و بعد رفت سراغ لوکا و کاگامی گفت: ای وای شما که هنوز آماده نشدید پاشید من میرم دم در منتظر شما لوکا و کاگامی: باشه
داشتم جلو در خانه راه می رفتم که یهو دیدم یک چیزی آمد جلو دهنم و چشمم سیاهی رفت. (آدرین رسید) در زد لوکا در را باز کرد. لوکا: سلام آدرین: سلام مرینت کجاست🤔🤔🤔 لوکا : گفت پشت در منتظر آدرین می مانم و شما هم زود بیاید آدرین: رفتم داخل کوچه ها و تا آخر خیابان رفتم وای خبری از مرینت نبود رفتم به لوکا و کاگامی گفتم که یهو کاگامی افتاد . لوکا: کاگامی بلند شو . از زبان آدرین: هرچی صداش زد بیدار نشد زنگ زدم به آمبولانس .( بریم سراغ مرینت) از زبان مرینت: چشم را باز کردم دیدم به یک صندلی بسته شدم داد زدم کمک کمک بعد از دو دقیقه دیدم یکی آمد تو و گفت: ساکت شو😠😡 و در را محکم به هم زد نگاه به این طرف و آن کردم و تیکی را صدا زدم تیکی: بله مرینت؟؟؟ مرینت: برو پیش آدرین و موضوع را بهش بگو تیکی : باشه . رفتم پیش آدرین آدرین: لوکا تو برو با کاگامی هر خبری شد بهت.......
خبر می دهم لوکا: باشه . یهو دیدم تیکی را رفتم تو اتاق مرینت تیکی چی شده؟؟؟! که یهو صدای پیام گوشیم آمد دیدم ناشناس است رفتم داخل و دیدم نوشته باید با من ا.ز.د.و.ا.ج کنی وگرنه مرینت را میکشم🔪🔪🔪 آدرین: تیکی مرینت کجاست؟؟؟؟ دوباره صدای زنگ گوشیم آمد دیدم که نوشته ده دقیقه دیگه زمان داری اگر قبول نکنی جلوی چشم خودت می کشمش . تیکی: آدرین وقت نداریم تبدیل شو و دنبال من بیا آدرین: باشه پلگ پنجه ها بیرون. و رفت دنبال تیکی بعد از ده دقیقه رسیدیم آنجا دیدم یک دختره مو سفید آنجا وایساده و یک چاقو گذاشته زیر گردن مرینت دقیق تر نگاه کردم دیدم چی 😤😤😤 ویولت😡😡😡 دیدم یکی داره فیلم می گره با خودم فکر کردم زنگ زدم پلیس و آدرس آنجا را دادم . دیدم دختره داره چاقو را می بره که مرینت را بکش مرینتم از ترس هیچی نمی گفت. چوب دستیم را در آوردم و زدم زیر دست دختره که چاقوش افتاد آن طرف زود دست های مرینت را باز کردم و گفتم: خوبی مرینت؟؟؟؟؟
مرینت از ترس فقط سرش را تکان داد . بعد صدای پلیس ها آمد من مرینت را بغل کردم که بریم. از زبان مرینت: گربه سیاه بغلم کرد که از آنجا بریم دیدم ویولت اسلحه اش را در آورد و به سمت ما گرفت و شلیک کرد از بغل آدرین پریدم بیرون و گفتم نه گربه سیاه: نه مرینت چی کار کردی😭😭😭😭 مرینت: نگران م......م........ن که چشماش بسته شد آدرین نهههههه پلیس ها آمدن داخل ساختمان و ویولت و کسی که داشت از ماجرا فیلم می گرفت را دستگیر کردن. گربه سیاه: مرینت مرینت دیدم چشماش باز نمی شه بغلش کردم و بردمش بیمارستان رفتم یک جا به حالت عادی برگشتم و رفتم داخل بیمارستان کمک کمک چند تا پرستار با تخت آمدن مرینت را گذاشتم روش و
دیدم بردنش اتاق عمل پشت در منتظر بودم یک ساعت گذشت که گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم مامانم است با بغض جواب دادم . امیلی : سلام آدرین : سلام امیلی : خوبی پسرم چرا صدات اینجوری است؟؟؟؟؟ آدرین: مامان😭😭😭 مرینت امیلی: مرینت چی؟؟؟؟؟ آدرین:مرینت تیر خورده آوردمش بیمارستان امیلی: کدام بیمارستان؟؟؟؟؟ آدرین: بیمارستان مرکزی پاریس. 😭😭😭😭 امیلی: آرام باش پسرم الان من و پدرت میایم پیشت و قطع کردن بعد از پنج دقیقه دکتر آمد آدرین: آقای دکتر حالش چطوره؟؟؟؟؟ دکتر: شما از بستگانشان هستید؟؟؟؟ آدرین: من نامزدش هستم . دکتر: خیلی شانس آوردید تیر خورد به کتفش اگر یکم این طرف تر می خورد......... آدرین: ممنونم . زنگ زدم به لوکا سلام لوکا لوکا : سلام چی شد . آدرین: کجایی ؟؟؟؟ لوکا :بیمارستان چی شد ؟؟؟؟ آدرین : مرینت ...... مرینت تیر خورده
لوکا چی؟؟؟؟؟ آدرین : بیمارستان مرکزی پاریس هستی؟؟؟ لوکا : آره آدرین: پس بیا من رو به رو اتاق عمل وایسادم . لوکا: آمدم بعد از دو دقیقه لوکا آمد و گفت : حالش چطوره؟؟؟؟؟ آدرین: حالش خوبه نگران نباش یهو در اتاق عمل باز شد و پرستار ها با یک تخت که مرینت روش بود آمدن و رفتن .ما هم دنبالش رفتیم بردنش داخل یک اتاق و پرستاره گفت نمی توانید برید داخل . آدرین: لوکا تو برو پیش کاگامی من میرم پیش دکتر.لوکا: نه من پشت در می نشینم تو برو و برگرد. آدرین: باشه. رفت پیش دکتر مرینت.ببخشید خانم دوپن چنگ کی بهوش می آیند ؟؟؟؟ دکتر : دقیق معلوم نیست. آدرین: پس حداقل می توانم برم پیشش دکتر: بله آدرین : ممنونم .رفت پیش لوکا گفت می توانی بری پیش کاگامی من حواسم به مرینت هست. لوکا: ممنونم آدرین . آدرین: خواهش می کنم . لوکا رفت و آدرین هم رفت داخل اتاق پیش مرینت یک صندلی گذاشت کنارش و نشست
آدرین: مرینت لطفاً چشم هایت را باز کن 😭😭😭😭 لطفاً . همین جور داشتم گریه می کردم که نفهمیدم کی خوابم برد . یهو دیدم یک با صدای ضعیف صدام می زنه آدرین آدرین . بلند شدم دیدم مرینت بهوش آمده گفتم مرینت خوبی ؟؟؟؟ مرینت: آ.....آ.......آره فقط........ یکم شانه ام درد می کنه آدرین: الان می روم دکتر را خبر می کنم و رفت سمت در در را باز کرد که با چهره پدر و مادرش روبهرو شد امیلی: آدرین حال مرینت چطور است . آدرین: مامان برو کنار بعداً بهت می گم و دوید و رفت بعد از پنج دقیقه با دکتر آمد. دکتر مرینت را معاینه کرد و گفت: نباید به دستشون فشار بیارن اگر فشار بیارن زخم عمیق تر میشه آدرین : ممنونم دکتر کی مرخص می شن؟؟؟؟؟؟ دکتر: فردا الان باید زیر نظر باشند . و رفت . امیلی: مرینت خوبی عزیزم؟؟؟؟؟ مرینت: ا........آره خوبم امیلی: خدا را شکر مرینت: آدرین لوکا و کاگامی کجان؟؟؟؟؟ آدرین: همین جا هستن الان زنگ می زنم بیان اینجا که یهو..........
ناظر عزیز لطفاً منتشر کن 🌹 حالا که تا اینجا آمدی بزن صفحه بعدی 😊🌹
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود 😘
چرا پارت بعدی نمیاد😖😖😫😫😫😭😭
؟؟؟؟؟!!!!!!
گذاشتم منتشر نمیشه 😭😭
😭😭😫😫😖😖
فوق العاده زیاد فوق العاده بود
دمت گرم کارت درسته😍😍❤️❤️
ممنونم ❤️
عالی بود😉
ممنونم
خیلی خوب بود 😍
ممنونم