سلام دوستان عزیزم این پارت اول داستان جدیدم راجب پنی و تالونه💖🌹امیدوارم که خوشتون بیاد این داستانم فقط یک فصل داره💞🌸🌸
♡پنی♡یک روز خسته کننده ی دیگه توی سازمان اچ کیو مشغول بودم مثل همیشه....زندگیم یک جورایی خیلی خسته کننده هست میدونید همش ماموریت و خونه و درس و....آه خسته شدم دیگه از همه چیز....بعد فوت عمو گجت الان تنها ترینم چون فقط اونو داشتم من حتی مادر و پدرمم از دست دادم و تنها توی یک خونه کوچیک زندگی میکنم...تالونم چند روزه نقشه احمقانه ای نکشیده که برم ببینمش واقعا چه کسی رو گول میزنم؟خودمو؟خوب واقعا دوسش دارم ولی نمیتونم بهش بگم این غرور لعنتی نمیزاره....،،،،،داشتم به همینا فکر میکردم که رئیس کوئیمبی از گلدون کنار دستم سرشو آورد بیرون....پنی...یک ماموریت دارم برات....من ذوق زده گفتم چه ماموریتی رئیس،،،رئیس گفت توی منطقه سیبری یک غار وجود داره که اونجا گنجینه خیلی بزرگی هست....دکتر کلاو میخواد به اون
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
عااااالی بود
عالی
مرسی قشنگم😘😘💞💞
من اعتراض دارم
چرا اینقدر خوبی؟
قربونت بشم قشنگم دورت بگردم خوبی از خودته کیوتم💋💋💋💋💋🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤💜💜💜💜💖💖💖💖💖💖💖💖
ایده داستان ادرینتی داری؟
من می خوام داستان بنویسم ولی هیچی به ذهنم نمی رسه
ولی داستانات خیلی قشنگن
مرسی کیوتم دورت بگردم خوشحالم که از داستانام خوشت میاد عزیزم منم دارم روش فکر میکنم ایده ای به ذهنم رسید حتما میگم عزیز دلم😘😘😘😘😘😘💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞
مرسی عزیزم 💖💖💖
البته خودم ایده برای یه داستان مریکتی دارم و می خوام درست کنم تستش رو
اع آجی نفهمیدم داستان جدید نوشتی 😅😂
عالییی بود اجولیم 💖💖
دورت بگردم آجیم😘😘😘💞💞💞💞💞💞💞عزیز دلی قشنگمم😘😘😘😘💞💞💞💞💞💞💞🌸🌸🌸💖💖💖💖💖💖💖💖💖💜💜💜💜❤❤❤❤❤❤❤🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عالییییییییییییی😘
واو پس ازش میخواد که باهاش ازدواج کنه😑
اکه من بجای تالون بودم میزدم دهن طرفو آسفالت میکردم😂🙂
مرسیی قشنگمم قربونت بشم عزیز دلی😘😘💖💖💖حالا تو پارت بعد میفهمیم چه اتفاقی میفته😁😂😂😂💞💞💞💞💞💞💜💜💜💜💜💜💜💜💜
نکنه به پنی بگه باید باهاش ا.ز.د.و.ا.ج کنههه
خدا کنه اینجوری باشه
😅😅نمیخواستم بگم ولی دقیقا قراره همین اتفاق بیفته😁😁😁😁حالا تو پارت بعد همچیز رو میفهمید😁😂💜💜💜💜💜💜💜💜💜💖💖💖💖💖💖💖💖💖💞💞💞💞💞💞💞💞
عالی
مرسی قشنگم قربونت بشم😘😘😘😍😍😍💜💜💞💞💞💞💞💞💞😘😘😘🌹🌹🌹💖💖💖🌸🌸🌸