
خب این پارت آخره ولی خب بعد این ه داستان خوب دیگه خواهم گذاشت
چند ساعت بعد: صدای بلندگو:شما در محاصره اید تسلیم شید.گروگان گیر:رئیس حالا چیکار کنیم؟رئیس:خب خنگول از در پشتی فرار میکنیم دیگه.و همین طور شد که رئیس و زیر دستش دوتا پا داشتن دوتا هم قرض گرفتن و الفرار.
ایزابل:اوه کوکیییی کوکی:بزا دستتو باز کنم اوه اه اوک باز شد.ایزابل:کوکی نمیدونی چقد خوشحالم از کجا فهمیدید من رو اینجا گروگان گرفتن؟کوک:موقعی که منو هک کردن و بهت از طرف من پی ام دادن متوجه شدم.فرداش همون موقع دونستم که یع نقشه هایی دارن.اومدم و تعقیب شون کردم میدونستم که به بابات زنگ میزنن پس صبر کردم و پلیس رو خبر کردم.
ایزا:نمیدونم چی بگم تو زندگیمو نجات دادی کوکی.جانگ کوک:کاری نکردم که خواهر کوچولوی من.لی هوک:ایزابلل ایزابل:اوه باباییییی لی هوک:ازت متشکرم کوکی عزیز هر کاری بخای انجام میدم برات؛هر خواسته ای هر خواسته ای اگر داشته باشی.
کوکی:من هیچ خواسته ای ندارم فقط ازتون میخام دخترتون رو به آرزو هاش برسونید و مانع پیشرفتش نشید.لی هوک:بازم ممنون نمیدونم چطور جبران کنم.ایزابل:و همین طور که میدونین کوکی زندگی منو نجات داد اگه اون نبود منم نبودم.
فرداش: ایزابل:کوکی استرس دارم کوکی:چه استرسی؟ایزا:استرس اودیشن رو دیگه.کوکی:طبیعیه ولی خب سعی کن خودتو کنترل کنی.باش؟ایزا:باش.کوکی:خب برو تو منتظرتن ها.ایزی:باشه باشه هولم نکن.
کارشناس:خانم خودتونو معرفی کنید.ایزابل:کوکی پارک هستم نه ببخشید ایزابل پارک هستم...و کوکی و کارشناس از خنده غش کردن. کارشناس با خنده گفت:خودتونو معرفی کنید نه آقای جئون جانگ کوک رو ایزابل:خب ایزابل پارک هستم 15 سالمه و الان میخام اهنگ سولو از جنی بلک پینک رو بخونم براتون …Chon jin nan man
کارشناس:اوه عالیه.خانم پارک شما قبول شدید.ایزابل:اوههه خدای من.باورمممم نمیشهههه.کوکییییی.الان یعنی من کارآموز کمپانی جی وای هستم؟اوه خدایا مرسییییی. چند سال بعد در گرمی 2027دختران: مجری:خانم ایزابل پارک شما وگروهتون برنده گرمی امسال شدید چه حسی دارید و اگه میخواید از کسی تشکر کنید بفرمایید:ایزابل:اوه خیلی خوشحالم؛میخواستم از برادرم کوکی تشکر کنم؛اون بود که پدر من رو راضی کرد که اودیشن بدم؛اون بود که یکبار در اتفاق مهمی زندگی منو نجات داد؛داداش جونگ کوک عاشقتمممممم.و قطره های اشک از چشمان ایزی پایین امد.در بین تماشاچیان جونگ کوک هم نشسته بود.کوک از جاش بلند شد و سریع به طرف جایگاه دوید.ایزی و کوکی هم دیگر رو بغل کردن.اوه چه صحنه ی زیبا و هیجان انگیزی بود.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)