
GENERE: SAD END-DRAMA-ROMANCE COUPLE: NAMJIN WRITER: IC.7 WEBSITE: FAZAYIHA.BLOG.IR Part 3

درسته نامجون حالش خوب نبود ولی چرا باید منو با یکی دیگه که اصلن نمیدونم کی هست اشتباه بگیره؟ با فکری که به ذهنم خطور احساس کردم خون تو رگام یخ بست. نکنه د.و.س.ت پ.س.ر داشته باشه؟ سعی داشتم خودم رو اروم کنم پس خودمو دلداری دادم: چرت و پرت نگو سوکجین. د.و.س.ت پ.س.ر کجا بود؟ نامجون دوستت داره . خودش گفت هیچوقت ازت خسته نمیشه... نمیدونم تا کی ولی همش فکرم در گیر بود. اخرشم انقدر با خودم حرف زدم پلکام رو هم افتاد و تو ی بی خبری و سیاهی کوتاه مدت فرو رفتم... »فردا عصر« به دلیل اینکه دیشب خوابم نبرده بود دیر تر بیدار شدم . نگاهی به ساعت دیواری انداختم . 5 بعد از ظهر رو نشون می داد. خوشحال بودم. چون امروز تعطیل بود و لازم نبود نامجون بره سر کار.

اینطوری خونه میموند و باهم وقت می گذروندیم . از همین الان واسه روزمون ذوق داشتم. چون میخواستم پیشنهاد بدم باهم بریم بیرون . مثل روزای دیگه هفته نامجون هنوز خواب بود و من به خواسته خودم میخواستم عصرونه درست کنم. آشپزی کردن برای عشق آدم خیلی لذت بخشه. به خاطر افکار لبخند زودگذری اومد رو لبام که با یاد اتفاق دیشب قبل از خواب محو شد. باید ازش می پرسیدم سوهیون کیه. با برداشتن دوتا تخم مرغ برای درست کردن وافل کارم رو شروع کردم. در همین حین نامجون با قیافه ی خواب الودی اومد تو اشپزخونه. _صبح بخیر سوکجینا +صبح توام بخیر جونی پشت میز نشست و من هم بعد از انتقال وافل های اماده شده به ظرف روی صندلی روبروییش نشستم. +خب اینم از صبحونه جناب کیم بزرگ. با یه لحن سرد گفت: _راستش من عصرونه نمیخورم

اخمی کردم و گفتم: +چی؟ چرا؟ نکنه وافل نمیخای؟ _نه مسئله وافل نیست . من امروز یه جلسه از پیش تایین نشده دارم و باید زود برم. +این جلسه ها چرا هیچوقت تموم نمیشن؟ نمیخوای برای یکبارم شده تو این چن ماه اخیر تعطیلات اخر هفته رو با همسرت بگذرونی؟ ناخوداگاه صدام بالا رفته بود. عصبی بودم و واقعنم حق با من بود. _متاسفم رز بلو . من باید برم اماده بشم. و از سر میز بلند شد و به طرف طبقه بالا رفت. چرا اینجوری باهام رفتار میکرد؟ هیچ تلاشی برا پاشدن نکردم و همونجا نشستم . بعد از چند دقیقه نامجون رو با ی تیپ بشدت جذاب دیدم که داشت از پله ها پایین میومد. بوی عطرش حتی از اینجا ینی تو فاصله 6 متریش هم حس میشد. صدای سرد و بخیالش به گوشم خورد: _خدافض جوابشو ندادم ولی اون حتی به روی خودشم نیاورد. با صدای بسته شدن در به خودم اومدم تو کی اینجوری شدی جونی من ؟...

»نامجون« باالخره جین رو دست به سر کردم. طبیعتن کسی روز تعطیل جلسه نمیزاره . اون فقط یه بهانه بود برای اینکه با د.و.س.ت. پ.س.ر.م سوهیون برم بیرون. منو دعوت کرد بود به خونش. سوار ماشینم شدم و به طرف خونش روندم. بعد از چند دقیقه رسیدم به خونه ی سوهیون . زنگ رو زدم که صدای زیباش تو گوشم پیچید : *بیا داخل عزیزم بعد از داخل رفتنم سوهیونو دیدم که با ی لبخند ازونایی که دلمو زیر و رو می کرد منتظرمه. اومد طرفم و با لبخند دلنشینی گفت *دلم از دیشب تا االن تنگ شده بود ددی _منم دلم برای عسلم تنگ شده بود و این حرف من شد شروعی برای اتفاقی عاشقانه

با کم اوردن نفس از هم جدا شدیم و من رفتم و رو یکی از کاناپه ها نشستم. سوهیونم مثل همیشه اومد کنارم نشست صدای گوشیم لحظات قشنگمونو مختل کرد. نگاهی به صفحش انداختم. اسم جین روش بود . اخمی کردم و جوابشو دادم: _بله؟ چیزی شده؟ مگه بهت نگفتم میرم سر جلسه؟ احساس کردم بغض کرد و این باعث شد یک لحظه احساس گناه کردم. اما نه من عاشق سوهیون بودم. اره دارم به جین خ.ی.ا.ن.ت میکنم ، با سوهیون. صدای ارومش اومد: +چرا گفتی. ببخشید می خواستم بپرسم شام میای خونه یا نه همین. _میشه انقد ادای مامانارو در نیاری؟ من خودم به اندازه ای بزرگ شدم که الزم نباشه کسی حواسش بهم باشه. و بدون خداحافظی کردن قطع کردم.

.......... منتظر پارت های بعدی باشید ❤❤ دوستان ببخشید بنا به دلایلی پارت 3 دیر تر از پارت 4 آپ شد 💙🙂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (1)