بچه مهندس4

از زبان جواد: بعد از اینکه داشتم برای بچه های خانه خورشید سرود ملی رو یا میدادم یهو چشم به مرضیه عشقم افتادم😍......ببخشید ینی مرضیه خانوم😄 هیچی یهو نمیدونم چرا داشتم به جای سرود ملی درباره کوات کوپتر حرف میزدم فرمول مینویسم😐 خودمو جمع کردم شدم همون جواد جوادی بعدش شب شد با اون سوتی که جلو بچه ها دادم رحیم باران ولم نمیکردن😢 رحیم: عمو عمو بهم یاد بده از اون هوا پیما کوچولو های که خودش پر میزنه درس کنم😍😍😍 جواد در ذهن خود: ای بابا عجب سوتی بدی دادم......

باران: عمو جواد میشه برام عکس کوات کوپتر یادم بدی بنویسم؟😋😋 جواد:خلاصه به زور بچه هارو خوابوندم رفتم که بخوابم یهو چشم به عمو کریم افتاده😨😨 عمو داشت گریه میکرد منو نگاه میکرد😳 جواد: عمو چیشده؟؟؟ عمو کریم: 😢😢😢😢 اخ ای کاش عمو اسماعیل اینجا بود میدید داره زن میگیره😭😭 قیافه جواد:😐😑😨😧😟😳😥😳😰 جواد: عمو جان هنوز نبه داره نبه باره اصن از دانشگاه مدرکمو نگرفتم که 😁😃😊😆 عمو:جواد خر خودتی ! خودم میدونه چته پسرم😐 برو بگیر بخواب😟 من داشتم میرفتم که یهو.....

چشم به دکتر توفیقی افتاد😢😢😢😢😨😨😨😨 دکتر توفیقی: اقا جواد 😠😠😠😠😠😠 جواد: 😱😱😱😱😱 یا خدا نکنه کاری کردم نمیدونم😵😵 یهو صدای عمو رو روشنیدم عمو: جواددددد مهندس کجایی تو؟؟؟ مگه عاشقی از همون بجگی تو هپروت بود تو!

جواد :به خودم اومدم دیدم دکتر توفیقی گریه عمو کریم خیاله😐😐 دیدم رحیم باران کنار عمو کریم هستند☺ رحیم: عمو کریم عمد جواد خل شده؟ عمو: اره قربونت برم از بجگیه شوت بود 😊😊 جواد:😐😐😐😐😐

عمو: برو بخواب جواد جواد: چشم . جواد: رفتم خوابیدم گوشیمو دیدم قاسم اس ام اس داده☺ (از این به بعد حرفای جواد وقاسم تو گوشیه در حال چت) نوشته بود: جواد میگما تو تاحالا خبر خوب و بد شنیدی؟؟ جواد: اره قاسم: چه خبری؟ جواد: وقتی که مسعود سه کیلو قیمه خورده بود شب تولد رحیم خوشحال شدم که غذا بهش چسبیده از اون طرف داشتم میمردم وقتی تو شب همش دل درد داشت وول میخورد😐 قاسم:😐 جواد: چطور مگه💁

قاسم: زنم😐 جواد: خانومت چی؟؟؟ قاسم : حاملس😢 جواد: هههههههه وای مبارک مسعود دوران دانشگاه میگفتا😂😂😂 قاسم: اره همونجا باید با دمپایی میزدمش بقیشو نگه که نشه😒

جواد: 😂😂😂😂😂 خب حالا پدر خوب چندتا😊 قاسم : یکی😃😃😃 جواد: خب حالا چه ربطی به خبر خوب بد داشت😐 قاسم: خوشحالم دارم بابا میشم ولی سیسمونی از کجا بگیرم😢 جواد: بیا تهران همه جی هس بیا بخر وانت بار کن ببر روستاتون قاسم: باشه حالا اقای مرد بله گرفتی؟ جواد : نه بابا سربازی نرفتم که😨😨😨 قاسم: الان یادت افتاده😐😐😐

جواد: وای وای خدا😭 قاسم: خدافظ برو بخواد از گیجی درای! جواد: باشه ( پایان چت جواد با قاسم)

مرسی که تستمو خوندی❤❤❤ لطفا نظر بده که نظرت چیه بگو که دوس داری چیا بهش اضافه کنم😉😉😉

ببین یه توضیحی میدم وقتی میگم : من . ینی از زبان جواد جوادی

بار اولمه که تست میسازم واقعا مرسی که تستمو خوندی😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄😄

دوستان و اینکه لطفا به نظر هم دیگه احترام بزارید و نیش کنایه نزنید هر کس نظرش محترمه به هم حرف بد نزنید برای هم محترم باشید ☺💟