سلام سلام ما اومدیم با پارت دوم حتما بخونید کامنت فراموش نشود😍😍😍😍
از زبان مرضیه: طلوع خورشید پاشم برای نمازم نمازم رو خوندم و یه سر رفتم دانشگاه دنبال مدرک اینام وقتی رسیدن دانشگاه دیدم اون دختره خانوم مئافی اونجاس لابد واسه مدرکش اومده با اون ضایع بازی که لو رفت که پهباد جوادی رو هک کرده فکر میکردم حدقل سر سوزن خجالت بکشه نیاد دانشگاه ولی عجب رویی داری ه این دختر😑😑😑😑
داشتم از پله ها بالا میرفتم که یهو جلوم سبز شد( میدونین کیو میگه دیگه؟) رفتم اونور به خیال اینکه یه تصادف بوده ولی باز اومد جلوم😐 رفتم چپ بازم اومد جلوم گفتم: سلام خانم مئافی کاری داشتین؟ گفت: نه فقط میخواستم ببینم که پشیمون شدی از اون کار زشتت یا نه؟ گفتم: متوجه حرفاتون نمیشم خانومی با اجازه 😞
وارد سالن دانشگاه شدم رفتم تو کلاس که نمرات پایان نامه رو بگیرم دیدم بابا اونجاس: سلام کردم . از زبان دکتر توفیقی: مرضیه رو دیدم بهش یه سلام دادم بعد نمرات پایانامه رو بهش دادم" مرضیه: بابا خیلی تو شوکه چیشدخ😮😮😮
از زبان جواد: صبح پاشدم( شما تا لنگ ظهر خواب تشریف داشتین😐) رفتم مسواک بزنم بعدش رفتم داخل دیدم صبونه بقیه تموم شده😑 یه چایی واسه خودم ریختم بایه بیسکوییت داشتم میخوردم که دیدم کسی نیست نه تو حیاط نه تو اتاق بازی نه تو خوابگاه های بچه ها از نبود بقیه استفاده کردم و رفتم که اماده شم برم دانشگاه دیگه بقیش به شما مربوط نیست دوستان!
رفتم دانشگاه که یهو مسعود اومد جلوم یه سلام کردم گفت: اقا جواد تاهفته پیش تا دیشب صدباره به ما گفتی امروز دیر نکنیم اونوقت لنگ ظهر میای😬😬😬😬😬😠😠😠😠😠 گفتم: شرمنده خواب موندم چیشد ریز نمرات پایانامه؟ گفت: هیچی رفتم گرفتم حالا بگو نمره چیشد😜😜😜😜😍😍
جواد: چیشد؟؟؟؟؟ مسعود: 20😉 جواد:😲😲😲😍😍😍😍😍😍😍 حالا میتونم برم خاستگاری😉😡😡مسعود: داداش عمرا بدون سربازی بهت زن بدن😯😐 قیافه جواد:😑😑😑😑
جواد: راست میگی حالا بزار یه چند ماه بگذره بعد مسعود: باشه خودانی😫 از زبان جواد: از مسعود خداحافظی کردم و رفتم کافه منتظر بودم بیاد یه ربع صبر کردم نیومد نیم ساعت موندم نیومد با ناامیدی پاشدم رفتم که برم یهو اومد☺
مرضیه: سلام اقای جوادی شرمنده دیر کردم🙏 جواد: سلام بفرمایید بنشیند خانم توفیقی☺ مرضیه: متشکرم ؛ گفته بودین که درباره چیزی میخواین صحبت بکنین مهندس منتظرم جواد: بله میخواستم با هاتون درباره اون اتفاق که افتا باهاتون صحبت کنم( طبیعتا میدونین که جواد از چه چیزی حرف میزنه😅)
مرضیه: والله در رابطه با اون اتفاق که هنوز با پدر مادرم صحبتی نداشتم ولی امشب باهاشون یه صحبتی خواهم داشت جواد: که اینطور باشه پس من منتظر نظرتون هستم😌 مرضیه : فقط ببخشید شما شماره منو از کجا داشتین مهندس؟ قیافه جواد:😨😨😨😨😐😐😐😳😱😱😱
جواد: ازیکی از بچه های کلاس گرفتم شمارتون رو برای پروژه سما مرضیه: اهان که اینطور جواد: بله 😓 از زبان مرضیه: از مهندس جوادی خداحافظی کردم و رفتم خونه داشتم میرفتم تو اتاقم که یهو...........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
متشکرم که خوندین😍😍😍😍😍
همین الان قسمت سوم رو تموم کردم😆😆😆
خیلی قشنگ بود
عالی
من تستاتو خوندم خیلی تستای خوبی داری موفق باشی😄