سیلام کیوت ها امیدوارم حالتون خوب باشه ، 5 تا لایک بخوره پارت بعدی رو می نویسم
همین طور داشتم بال های کتارین رو تصور می کردم که با صدای مامان رشته افکارم پاره شد ، اومد توی اتاقم کنارم روی تخت دراز کشید « چرا اینجایی ؟ » « اومدم دخترم رو ببینم ! » «+ـ+» « خب ... اوا چرا لباست رو انداختی زمین کثیف می شه !» « با همون یه زره احترامی که برات قاعلم ، من الان باید درس بخونم فردا امتحان دارم !» « باشه حالا چرا جوش میاری ، خب ... همکارم می خواد امشب بیاد خونه با ما شام بخوره ازت می خوام که باهام راه بیای و امشب مودب باشی » خواستم جوابش رو بدم که بغل کرد ، برای چند ثانیه از شکی ک بهم وارد شده بود تکون نخوردم ، اخه مگه میشه ، مامان و بغل اخرین باری که بغلم کرد سر تشیع بابا بود .
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
داستانام میرم از اول میخونم از پارت یک
اگر می خوای بگو تبلیغ میکنم داستانتو فقط اینجا جواب نده توی داستان های من جواب بده هر می خواد توی یکی از تست های من بگه که تبلیغ کنم