love in miraceles 12

🐝 : دیدم اون پسره که تو مدرسه با اون گروهش تو مدرسه اومد گفت چی شده گفتم تو هم اومدی من رو مسخره کنی 🐍 : چرا به همه اینجوری نگاه میکنی که اومدن مسخره ات کنن 🐝 : چون من انقدر بدبختم که هیچکس من رو دوست نداره حتی لیدی باگم از من بدش میاد هرکی هم دوستم داره بخاطر پولمه

🐍 : چرا این حس رو میکنی 🐝 : تو معجزه گر دار خب همین دو روز پیشم من رو شکست دادی دیگه چی میخوای 🐍 : رفتم نزدیک کلویی اشکاش رو پاک کردم گفتم من خب از تو خوشم میاد تو دختر خوش قلبی هستی فقط بلد نیستی ازش استفاده کنی شاید من رو دوست نداشته باشی ولی میتونی به عنوان یه دوست که فقط بخاطر پولت نمیخواد رو من حساب کنی

🐝 : باورم نمی شد یکی من رو بخاطر پولم نمی خواست پریدم بغل لوکا گفتم منم دوست دارم 😭 🐍 : کلویی رو بغل کردم گفتم چرا باز داری گریه میکنی 🐝 : اشک ذوقه ( 😎 : مگه این احساسات داشت 😂 ) 🐍 : باشه بعد کلاس ها بیا تو جایی که ما هستیم بهت آهنگ جدیدم رو نشونت بدم 🐝 : باشه داشتم میرفتم بیرون که دیدم لوکا میگه وایسا گفتم بله 🐍 : با لبخند برو بیرون و به سابرینا هم زور نگو 🐝 : بخاطر تو باشه ☺

🐞 : دیدم کلویی و لوکا از در دستشویی اومدن بیرون کلویی با لبخند به من سلام کرد و رفت رفتم با آدرین سمت لوکا گفتم با این دختره چیکار کردی 🐾 : راست میگه من با کالویی نمیتونستم این کار رو کنم 🐍 : یه ثانیه بیان یه جای خلوت 🐞 : رفتیم یه جای خلوت گفتم بله لوکا 🐍 : عشق ببینید شما دو تا رو چجوری بهم رسوند من و کلویی هم همینجوری شدیم

🐾 : داشتم با مرینت میرفتم سمت کلاس دیدم لوکا صدام میکنه رفتم سمتش گفتم بله 🐍 : از مرینت خوب محافظت کن هر جوری شده 🐾 : تو هم از کلویی محافظت کن به هر حال روزی تنها دوستم بود 🐍 : حتما نگران نباش 🐾 : بغلش کردم گفتم دمت گرم که بهم گفتی 🐍 : خواهش میکنم 🐾 : با لوکا خداحافظی کردم رفتم سمت مرینت 🐞 : چی میگفت 🐾 : هیچی بلوبری بیا بریم

🐝 : داشتم میرفتم سمت کلاس یه فکری به سرم رسید زود رفتم سمت خانم بوستیه سلام کردم ( علامت خانم بوستیه 📚 معلم نبود کتاب گذاشتم 😂😂 ) 📚 : سلام کلویی کاری داشتی 🐝 : آره میشه من امروز نیام سر کلاس میخوام برم پیش گروه لوکا 📚 : تو دلش = فهمیدم یه رابطه مخفی با لوکا داره و تا حالا انقدر خوش حال ندیده بودمش بخاطر همین گفتم برو مشکلی نیست ولی فقط این جلسه

🐝 : گفتم ممنون شما بهترینید و دویدم سمت لوکا 🐍 : دیدم کلویی داره با سرعت میاد سمتم دیدم کفش پاشنه بلند پاشه گفتم مواظب باش ترسیدم بیفته دویدم سمتش که یهو 🐝 : اصلا حواسم نبود که کفش پاشنه بلند پامه دیگه دیر فهمیدم داشتم می افتادم که لوکا من رو گرفت گفتم ممنون 🐍 : خواهش بلندش کردم گفتم ابن جا چیکار میکنی مگه نباید سر کلاس باشی

🐝 : خب دلم تنگ شد واست ( این مگه قلب داشت 😂 ) 🐍 : خب فقط همین ؟ 🐝 : نه میخواستم باهات بیام آهنگتم گوش کنم 🐍 : بیا بریم 🐝 : رفتیم سمت جایی که لوکا و گروهش بودن رسیدیم گفتم سلام بچه ها 🐯 : سلام کلویی سلام لوکا تو دلش : یعنی این قراره بشه عروس ما ؟ ( بهترین دیالوگ واسه جولیکا اینجا 😂😂😂😂😂😂 ) 🐍 : بیا بریم سمت جایی که من کار میکنم 🐝 : باشه

🐝 : بعد جولیکا به ایوان و میلن و رز سلام کردم حس میکردم شخصیت جدیدی شدم که با کمک لوکا میتونم بهترم شم و دوست پیدا کنم حتی الان یه جور هایی از مرینتم خوشم میاد لوکا رفت گیتارش برداشت و شروع کرد به زدن 🐍 : رفتم گیتار رو بردارشتم و شروع کردم به زدن 🐝 : رفتم پیش لوکا نشستم سرم رو گذاشتم رو شونه اش و به آهنگش گوش دادم ....

به پایان آمدین کفتر حکایت همچنان باقیست ناظر جونم منتشر کن🌷🌷 واقعا خسته شدم تا آخر تست برو لایکم کن دمت گرم فکر کنم تا الان 20 تا آهنگ گوش دادم تا سر نوشتن این تست حوصله ام سر نره 😂