سلام امیدوارم حالتون خوب باشه و ببخشید که دیر شد. بریم دیگه!!!!!.
وارد هتل شدن.
مسئول پذیرش تا چشمش به اونا خورد ترسید.
خوب معلومه یه پسر بیهوش و همه شون خیس بودن.
تلفونو برداشت.
بعد از دقایقی مکالمه قطع کرد.
و روبه جیمین و وی گفت : بله؟ چه کمکی میتونم بکنم؟؟؟
از قیافش معلوم بود ترسیده.
وی : راستش
جیمین : برای امشب اتاق میخوایم
مسئول پذیرش : دکتر خبر کنم؟؟؟
و به جونگکوک اشاره کرد.
جیمین : نه مممنون
وی : نه خودمون دک
با ضربه ای که جیمین به پاهاش زد حرفش نصفه موند.
مسئول پذیرش : خوب هر جور که راحتین بفرمایید اتاق ۸۹
سمت راسته.
وی : ممنون کلید رو گرفتن و رفتن سمت اسانسور.
همشون خسته بودن.
جیمین تا الان با سختی جونگکوک رو کول کرده بود.
و تقریبا پاهاش توان نداشتن.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالی بود 😘❤
مممنون اجی جونم.