
سلام سلام اینم از قولی که دادم 🙃
سوها: ۱۶ ساله.موهاب بلوند تیره.موهاب بلند . لاغر . چشم سبز. دهن ریز و لب های صورتی. خیلی خوشگل سوها ۴ ماه پیش ادیشن بیگ هیت رو داده بود و الان ۴ ماه هست که کار آموز بیگ هیت هست و در حال کارآموزی هستش ( خانواده پولداری داره ) اما خانواده اون اونو ترک کردن و بخاطر آیدل شدن اونو بیرون کردن اما سوها با خواهرش در ارتباطه و اون براش پول زیادی می فرسته بریم سراغ داستان(~ ̄³ ̄)~

با صدای زنگ گوش ی بیدار شدم دیدم روی تخت نیستم یادم افتاد دیروز تعطیل بود(امروز هم تعطیله) و من تا صب داشتم تمرین می کردم و خوابم برده بلند شدم رفتم صورتمو شستم 😴 و اومدم کتاب هامو از روی میز جمع کردم رفتم صبحونه درست کردم و خوردم 😋 لباس پوشیدم رفتم بیرون ی دوری بخورم (لباس👆🏻) (سوها ی دختر خفن هستش و مهربون)

رفتم موهامو شونه کردم چون موهام صافه لازم نبود اتو کنم دم اسبی بستم و چتر هامو مرتب کردم و کفش هامو پوشیدم ی رژ کمرنگ صورتی زدمو رفتم بیرون 😎 رفتم به سمت شهربازی (عاشق شهربازیه مث من 🤤) سوار اژدها 🐉 شدم (کشتی صبا منم عاشقشم اولین چیزیه که وقتی میرم شهربازی سوار میشم😎) ی پسری نشسته بود صندلی جلویی من جفتشم ی پسر دیگه من نوک بودم و اونا صندلی بعد من ✌🏻 همینکه حرکت کرد شروع کرد به جیغ زدن 😹 🥀 😐 منم هی تو دلم بش میخندیدم 🥀 تا اینکه تموم شد وقتی اومد پایین صورتش معلوم شد 🤤(موچییییییی🤤) بعد رفتم و بازم وسیله سوار شدم🙃 ی بستنی گرفتم و رفتم که قدم بزنم👣🚶🏻♀️ رفتم خونه دیدم ساعت شده ۸ شب😲 چقدر زود گذشت 😐💔 لباسمو عوض کردم و ی بسته نودلو آماده کردم رفتم نشستم رو کاناپه و فیلم دیدم😋🍜 (لباسش 👆🏻) فیلم تموم شد رفتم تمرین رقص و رپ کردن (۴ ساعت بعد) خیلی خسته شدم رفتم صورتمو شستم و خوابیدم 😴
با صدای آلارم گوشی بیدار شدم رفتم صورتمو شستم و لباس پوشیدم رفتم به سمت محل کارآموزی رفتم داخل دیدم خانم مدیر گفت بیا اتاق من رفتم اونجا یعنی چیکارم داره؟😕 (علامت خانم مدیر^ و علامت سوها°) ^ سوها جان لطفاً بشین °چشم خانم ^ عزیزم ما دیگه توی این مدرسه آموزش نمیدیم 😕 و الان تمام کار آموز ها رو یا می فرستیم جای دیگه اگه بخوان یا میرن حالا شما میری ی مدرسه دیگه یا میری اگه میری که من ی نامه بهت میدم تا بری 😕❤️ °خ خ خب راستش من من میخوام برم ی م مدرسه د د دیگه ^ خب عزیزم بیا این نامه رو بگیر و به این آدرس برو الان کار های رفتنتو انجام میدم خانم رفت تا پرونده منو بیاره من ناراحت شدم که میرم اما منو انتقال دادن به اون مدرسه 😕🥲 وسایلمو جمع کردم و از دوستام خداحافظی کردم رفتم سراغ اون مدرسه 🏫 پیداش کردم رفتم داخل و نامه رو دادم گفتن از فردا بیا و قراره دیگه توی این خوابگاه بمونی 😕 منم رفتم خونه و چون اجاره بود به صاحب خونه گفتم و وسایلم چون کم بودن و خونه مبله بود جمع کردم و رفتم تو اتاقم 😕🥀
از خستگی افتادم رو تخت بعد رفتم تو گوشیم📱 (۳۰ دقیقه بعد) رفتم لباسامو عوض کردم و ی غذا 🧆درست کردم و خوردم بعد ی آهنگ گذاشتم و تمرین کردم💃🏻 (چند ساعت بعد) خسته شدم رفتم خوابیدم 😴🛌🏻 (فردا ) بیدار شدم دیدیم ۲۰ دقیقه دیگه ساعت ۹ میشه و من باید ساعت ۹ اونجا باشم😲😧 سریع صورتمو شستم لباس پوشیدم صبحونه خوردم و رفتم ی تاکسی گرفتم و وسایلم و بردم (۲ تا چمدون وسایلشِ) نگران بودم اما نمیدونم چرا 😕😐 🥀 رسیدم رفتم پیش مدیرش دیروز ی کارت بهم دادن که بهشون نشون بدم تا بدونن من کیم و تحویلش بدم نشون دادم کلید و شماره اتاقو و لباس جدید مدرن رو بهم داد زود چمدون ها رو گذاشتم و لباس مدرسه رو پوشیدم و رفتم سر کلاسی که گفت بعد نشستم و معلم اومد(معلم ~) ~ سلام بچه ها امروز ی دانش آموز جدید داریم عزیزم پاشو خودتو معرفی کن 🙂 °خودمو معرفی کردم و نشستم بعد آموزش رنگ خورد
رفتم تو حیاط ی قدمی بزن یهو پشتمو دیدم که...
امیدوارم خوشتون بیاد حمایت کنید تا پارت بعدو بزارم🙃❤️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بعدیی لطفاً❤️
حتما
😁
زیبا بید
قشنگ بود 😜😜
ممنان 😐❤️