
سلام اینم ادامه ی داستان امیدوارم خوشتون بیاد . کامنت و لایک فراموش نشه❤
تقریبا ۲۰ روز از مرگ ناتالی میگذره . حال چون خیلی بده . ناتالی هم مثل مادرم مرد ..... من و مرینت باهم رل زده بودیم و کسی به جز دوست هامون نمیدونستن .... .... امروز ساعت ۳ با مرینت قرار دارم .
مرینت : داشتم حاضر میشدم با آدرین قرار داشتم . مو هام رو شونه کردم . و یه رژ کمرنگ صورتی زدم و لباس هام رو پوشیدم . ..... مرینت: سلام آدرین آدرین: سلام .... .... مرینت: آدرین قول میدی که همیشه بهم همه چیز رو بگی و چیزی رو ازم مخفی نکنی؟ ادرین : آره.
راستی واقعا واسه ی مرگ ناتالی ناراحت شدم . تسلیت میگم . آدرین: مرسی ... مرینت : توی رابطه با آدرین بهم خیلی خوش می گذشت. بهترین روز های زندگیم بود .... بعد اینکه چند وقت از رابطه مون گذشت تصمیم گرفتم بهش بگم من لیدی باگم اما
اول باید آدرین با پدرش صحبت میکرد و میگفت که ما باهم رابطه داریم پس به آدرین گفتم با پدرش صحبت کنه .... آدرین: چند وقت که از رابطه مون گذشت مرینت بهم گفت باید با پدرم صحبت کنم ..... آدرین: پدر من می خوام راجب چیز مهمی باهات حرف بزنم .... گابریل : منم همینطور . بزار اول من بگم . آدرین: باشه.... گابریل : من حاک ماثم . آدرین: چییییییییییییییی😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳 پدرم همه چیز رو برام تعریف کرد .. حالم گرفته شد . آدرین: من با مرینت دو پنگ چنگ رابطه دارم ....... آدرین: پدر معجزه گر ت رو بده به من . گابریل: نکن ..... آدرین اگه میخوای بزارم با اون دختر باشی باید به من کمک کنی و به کسی نگی که من حاک ماثم😡..... و از اتاق رفت بیرون.....
اون روز به مرینت زنگ زدم و گفتم که به پدرم همه چیز رو گفتم و اونم موافقت کرده . اما نگفتم پدرم حاک ماثه. .... مرینت : آدرین وقتشه یه چیزی بهت بگم .... آدرین: چه چیزی؟ مرینت: امم من من لیدی باگم . آدرین: چ چی... یه هو دیدم افتاد رو زمین . مرینت : آدرین آدرین پاشو عزیزم میدونم باورش سخته اما راست میگم . آدرین..................... پلگ: آدرین پس تو چرا بهش نگفتی که کت نواری؟ ادرین: اگه من هویت اون رو میدونم دلیل نمیشه اونم هویت من رو بدونه ....... پلگ. لیدی باگ از همون اول منو دوست داشته اما من نمیدونستم خودش هم نمی دونست چه باحال 😐💘 چند (هفته بعد)
مرینت : همه چیز به خوبی پیش میرفت تا اینکه ..... من یک روز خونه ی آدرین شون بودم که ..... مرینت: چی؟ پلگ؟ 😳😳 . پلگ: اممممم😐 من پلگ نیستم عاااا 😐😐😳 .مرینت : اینجا چیکار مبکتی؟😳
باییی❤ .... مرسی که داستانم رو دنبال میکنید . . اگه این قسمت رو دوست داشتیم لایک کنید ... قول میدم پارت های بعد بهتر و بهتر بشه . داستانم رو معرفی کنید اگه تعداد بازدید ها زیاد باشه داستان رو ادامه میدم ..... راستی پارت بعد ۱۱ صفحه ست☺❤ .... ممنون که خوندی کامنت یادت نره ❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
رل کلمه مخربی بگو نامزد😆😆😆
عالی بود راستی اون داستانت ادامه بده عشق همیشه قوی ترین است یه همینجور چیزایی بود
😐😂😂...... ممنون❤ .. چشم . و اسمش هم قدرت عشق همیشه قوی ترین استه😐😂💔 ....... به زودی پارت بعد اون داستانم رو می زارم ☺❤
عالییییی بووود
مرسیییی❤
عالی بود اجی
ممنون نفسم ❤