
داریم به پارت آخر نزدیک میشیم:)))))
با یک پوزخند جوابمو داد و رفت😐 فقط دلم میخواد به ۷۵ قسمت نا مساوی تقسیمش کنم😐هوفی کشیدم قرار بود امروز برگردیم نخود نخود هر که رود خانه خود واااالا بعد داشتم کوک رو فحش بارون میکردم که شترق با مخ خوردم زمین میگن چوب خدا صدا نداره من باور نمیکردم😐 آییییی از درد جیغ کشیدم همه ریختن تو و من شروع کردم عر زدن پام درد میکرد 😐خیلی زیاد نمیتونستم تکون بدم بالاخره بعد کلی فشار به مخ پوکمون کشف کردیم پام شکسته😐 قرار شد برم دکتر کوک منو از زیر پام گرفت میسو:هوی منو بزار پایین لندهوار زشت😐 کوک:تعریفات تموم شد؟😐بریم😐میسو:...... منو گذاشت تو ماشینش با نایون تهیونگ و اون کوک ...بیب بیب(سانسور😂)رسیدیم میخواستن پامو گچ کنن عررررر😭ت..تهیونگ تهیونگ:هوم میسو:سوزن میکنن؟؟تو پام تهیونگ با چشمای بزرگ تر از کره زمین تهیونگ:چیی😐میسو:میگم کچ میکنن سوزن تو پام میکنن تهیونگ:نه نمیدونستی😐خااااک میسو:ممنان🙏😐
تهیونگ:تاحالا جاییتو گچ نکردی؟😂میسو:نه تهیونگ:نه نترس سوزن نمیکنن تو پات درد نداره😂😂با حالت بغض و کیوتی گفتم میسو:یعنی درد نداله🥺تهیونگ:نه😂 میسو:نخند🥺تهیونگ:باشه باشه😂🤭🤐صدامون کردن بریم تو رفتیم توی اتاق استرس داشتم بعد که گچ کردم اومدم بیرون چهارتاییمون سوار ماشین کوک شدیم و به سمت خونه رفتیم امروز نشد برگردیم قرار شد فردا برگردیم نایون کمکم کرد لباسانو جمع کنم برای فردا بعد جمع کردن لباسا با همون پای چلاقم😐رفتم حموم ولی قبلش به گفته دکتر دور پامو موشمبا(درسته؟😂😐)پیچیدم آب بهش نخوره حموم کردم اومدم بیرون لباسامو پوشیدم رفتم رو تخت دراز کشیرم و خوابیدم صبح با صدای میسو که میگفت حاضر شو داریم راه میوفتیم بیدار شدم لباسامو پوشیدم هر کی یا ماشین داشت یا با ماشین دوستش میرفت من ماشین داشتم اما پا نداشتم😐تهیونگ:میسو میسو:بله تهیونگ:اگه مشکلی نداری من توی ماشینت رانندگی کنم تو راحت باشه چون نمیتونی رانندگی کنی🙂😄میسو:مرسی ممنونم😊
تبلیغات وسط رداستان:لایک کن ثواب بگیر😂با پنجاه درصد تخفیف بدون ضامن تو فقططط لایک کن😂
کوک:من خودم میرسونمت میسو:برو بابا غول دو سر😐کوک:😐😐😐خلاصه با تهیونگ راه افتادیم تهیونگ رانندگی میکرد منم کنارش بودم یهو چشمام سنگین شد و خوابم رفت از زبون تهیونگ:کنار دستمو دیدم و با یک فرشته زیبا مواجه شدم خوابیده بود سرش رو به پنجره تکیه داده بود چجوری انقدر دلباختش شدم؟؟؟ یعنی قبولم میکنه؟اگه نکنه چی یهو اشک از چشمام سرازیر شد میترسیدم منو نخواد گونشو بوسیدم بعد نیم ساعت از خواب بیدار شد تهیونگ:سلام😊با صدای گرفته میسو:سلام رسیدیم؟تهیونگ:نه یک ساعو و نیم دیگه میرسیم میسو:آها ممنون پس من یک چرت دیگه میخوابم تهیونگ:اوک😂و دوباره خوابید رسیدیم بیدارش کردم سلام خوابالو میسو:عههه اذیت نکن رسیدیم؟؟تهینگ:با اجازه بعد بازور منو برد خونشون(نکته نایون با کوک میاد اما میسو نمیدونه اگه پارت اول و خونده باشی کوک و نایون دوستای معمولی هستن )
بچه ها تهیونگ نمیدونه کوک ا/ت رو دوست داره😐 و اینکه این پارت ۱۱ هست احتمالا پارت ۱۲ یا ۱۳ پارت آخر باشه خسته شدم دیگه میخواستم یکم اذیتتون کنم پشیمون شدم😐خلاصه برای پارت آخر آماده باشید
دیگه حرفی ندارم خدافظ😑😐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داداش نمینویسی😐اگه میخوای اذیت کنی خیلی بی نمکی😐
عزیزم بخدا گذاشته بودم توی یه اکانت دیگم اما اکنتم پرید
پارت بعدیو بنویس لطفا به خدا سنگ تموم گذاشتم بزار دیگه 😭😭😭😭
آره یاورم میشه 😂
پس پارت دوازده کجاس ؟!💔
بدون از اولم طرفدار داستانت بودم 😭
یک هفاه گذاشت آرا وتسه یه پارت آخر انقد طولمیدی بزار دیگه😥😥😥😥
لطفا همین امروز پارت بعدیو بزار
پارتبعدیو بزار واسه من 😭
وای یاد وقتی که خودم پا شکست بود افتادم بدترین حالت دنیاس داستانت عالی
اوهوم منم دستم شکسته بوده🤧
پارت بعدی پلیز 🔪🔪🔪😊
چشم🤐🍭
پارت بعدی همراه با بوس کوک باشه نبود هم مهم نیست ولی زود بزارششششششش😓💔
پارت بعد پارت آخره پس ب*و*س*ه داره
اها باشه ببخشید🙂💜😂
نه اشکال نداره❤