
سلام این هم پارت بعدی
از زبان مری ) بعد سریع رفتم عقب ، آخه این چه کاری بود که من کردم من ....من به آدرین خیانت کردم 😣 ناتالین : ام ..... به کسی چیزی نمیگمیم 😊 خیالت تخت 😉 مری : بقیه به کنار به خودم چی بگم ، من ، من دختر خیلی بدی هستم 😣 ناتالین : تقصیر من بود ، ببخشید 😞 بعد یک دفعه در اتاق باز شد و آدرین اومد داخل و گفت : ببین وای به حالت اگه یک بار دیگه نزدیک مرینت بشی ، خودم م . ی ک . ش . م .ت و مرینت تقصیر تو نیست این گولت زد 😡😡 مری : چی .... آدرین .... آدرین تو ، تو من رو دیدی 😢😢😢 آدرین : بیا مری ، نگران نباش ، من از دست تو ناراحت نیستم 😊 مری : واقعا 😟😶 ناتالین : من نمیزارم 😡 و آدرین و ناتالین درگیر شدن 😢 من هم هاج و واج نگاه میکردم 😰😶 آخر آدرین اومد و دست من رو گرفت و چسبوند به دیوار و گفت :
مری برو بیرون 😉 مرینت : چی ... امکان نداره 😔😖 آدرین : میگم برو بیرون تو میگی امکان نداره 😐 یکهو یاد دفعه اولی که دیدمش افتادم . *فلش بک* مرینت : نه ماشین من اونجاس ، اون قرمزه 😁 آدرین : میگم بیا سوار ماشین شو تو میگی ماشینم اون قرمزه هست 😐 * پایان فلش بک * مری : لج کردی ها 😐 آدرین : اوهوم برو 😊 من رفتم بیرون و بعد از 1 ساعت آدرین اومد
آدرین غرق در خون بود 😭😭😭😭😲😲😲😲😲😳😳😳😵😵😵 خیلی ترسیده بودم 😢😢😢😢
آدرین : آی .... مر ...... مری .... بعد آدرین افتاد 😭😭😭😭 دیدم ناتالین از پله ها میخواد بیاد پایین با عصبانیت رفتم سمتش که دیدم سر پله سوم افتاد و همین طور غلت خورد رو پله ها 😢😢😢 چیشده اگه دو تاشون زخمی هستن 😢😢
بعد نینو اومد : هوی ... آدرین شانس اورد که زنده هست ، ولی اگه اتفاقی برای ناتالین بی اُفته زنده اش نمیزارم 😡 مری : چی .... چیشده ؟؟؟؟؟ نینو : هیچی آدرین به ناتالین حمله کرد من هم رسیدم و به اون حمله کردم حالا هر کسی رفیقش رو میبره بیمارستان ، بدو برو آدرین رو ببر 😠 مری : با ... باشه
در بیمارستان * دکتر : سریع ببرینشون اتاق عمل ، و شما ها هم به مادر و پدرشون خبر بدید باید باشند . مرینت : نینو من جای مامان ناتالین رو میدونم تو هم برو شرکت ما به بابای ادرین بگو 😢 نینو : اوفففف اینقدر گریه نکن و برو 😬 * پیش مرینت و ماه * ماه : چی داری میگی پسر من چش شده 😡😡😡😡 این کار کی بوده ، زنده نمیزارمش 😠😠😠 مری : خانم ماه لطفا آروم باشین 😢😢 ماه : یکی باید به خودت بگه 😒
از زبان نویسنده ) خوب نینو به جیک خبر داد و همه رفتن بیمارستان و این که به بیمارستان برسند یک ساعت طول کشید و الان هم آدرین خون زیادی از دست داده چون 10 ضربه چاقو به شکم و پهلو خورده و ناتالین هم همینطور 2 ضربه شمشیر به پایین قلبش .. ماه : چرا هیچ خبری نمیدن 😢😢😭 مرینت : یعنی چی شده حالشون خوبه 😭😭😭 و مری از بس گریه کرد آخر بیهوش شد 😐 گل بود نیز به سبزه زار آراسته شد 😐
8 ساعت بعد عمل آدرین و 20 دقیقه بعد از آدرین عمل ناتالین تمام شد 😊 مرینت هم 1 ساعت بعد از اون ها به هوش اومد آخه آرام بخش هم به مری زدند 😊 مری : آدرین ، آدرین حالش خوبه ؟؟ 😢😢 دکتر : فعلا باید منتظر باشیم تا به هوش بیاند ☺ ماه : یعنی هیچی ممعلک نیست 😣 دکتر : نه خانم محترم ☺ و دکتر رفت و ماه یک نگاهی به مری انداخت که اگه اونجا نینو و جیک نبودند مری الان اون دنیا منتظر آدرین و ناتالین بود 😂 و بلا هم اومد : 😭😭😭😭 پسرم کجاس ؟؟؟ 😭😭😭 جیک : تو اون اتاق 😔 و ارورا هم اومد : وای ... مری این چند روز مردم از نگرانی دختر کجا بودی ؟؟؟ حالت خوبه ؟؟ 😭😭😭 و مری با گریه جریان رو گفت
و پایان 😀 پایان داستان نه پایان پارت 😀 برو بعدی چالش داریم که خیلی مهم هست روی داستان تاثیر داره 😉
چالش = آدرین و ناتالین به هوش بیاند یا دیر به هوش بیاند و یا اصلا به هوش نیاند ؟؟؟؟ 😉😉😉😉😉
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادرین و ناتالین سریع بهوش بیان
پارت جدید رو نوشتم درحال برسی😊
عالی بود آجی مثل همیشه 😍😙❤
مرسی اجی😍😘
ناتانالین و بکش 🙂
بچه گناه داره 😢 ولی بهش فکر میکنم 😊
اگه جرعت داری بهوششون نیار بعد اون وقتم من میدونم تو
قاتل من نشین که داستان تهش رو نمیفهمین 😏😌
نیمه جونت میکنم اخر داستان که دستم بهت میرسه😅😅😅
عالییییییی بعدیییییییی
باشه سعی میکنم زود بزارم 😁
عالیه ببخشید تو رو خدا نرو اسمت بردیا هستش از نظر من تو بهترین تست هارو میسازی خواهر برادرات دوست ندارن بری پس نرو من هم بابت حرفم معذرت میخوام میشه داداشی من هم باشی خوش حال میشم من تاحالا داداش یا خواهری نداشتم پس بمون باشه خواهش میکنم😊😇🥲😔😪🥺😭
سلام
من بردیا نیستم چون دختر هستم
😐😐😐😐😐
ممنون عشقم
ببخشید من نمیدونستم معذرت میخوام حدق نرو خواهش میکنم😅😪🥺