
سلام خوجلااام من اومدم با پارت سوم داستان😘بریم بخونیمش
خیلی ترسیده بودم روی زمین نشستم و دختره رو بغل کردم تا تونستم داد زدم ۱ نفر از پشت امد و من و کنار زد جیمین بود M:برو کنار کی این اتفاق افتاد. +من داشت...مم دنبال اس..تاد میگشتممم که وی از دستشویی امد بیرون کنجکاو شدم ام...دم دیدم که این دختره رو سرام...یک افتاده. M:قبلش وی اینجا بود؟. +اره آ...ره. احساس میکردم از چشم های جیمین خون میباره دختر مو قرمز رو بلند کرد و به سمت حیاط دوید من هم دست و پامو گم کردم همراهش دویدم توی اتاق انتظار نشسته بودیم جیمین با قدماش زمین رو متر میکرد نگاهش پایین بود من هم از استرس ناخون هامو میخوردم تا اینکه دکتر امد و با جیمین حرف زد +حالش خوبه.
M:به خوانوادش زنگ زدن به هوش آمده. +چه اتفاقی براش افتاده. M:دیر وقته بهتره بری خونه من فردا خودم یه دلیل واسه غیبت هردومون میگم نگران نباش. حال نداشتم پیگیر جوابم شم. +ممنون. جیمین بدون جواب دادن بهم رفت پسره بی ادب نگاه به ساعت کردم یا خدااااا امشب اولین شب کاریمههههههع چه خاکی بمالم پس کلم با اتوبوس به سمت محل کارم رفتم وارد اتاق پروو شدم لباسی کوتاه تا بالای زانو بهم دادن زنه جوری ارایشم کرد که دهنم وا موند رژ جیگری لنز سبز خط چشم گربه ای موهام تا باسنم بود واسه همین کاری به موهام نداشت
بالایه سن رفتم مرد های مست بی فروغ برای خودشون میرقصیدن و با نگاه های هیز به من چشم دوخته بودن مگه هر کس تو کاواره کار میکنه کثیفه خیلیا مثل من محتاج پولن و محبور میشن به همجین جاهایی بیان دستمو به نشانه شروع بالا بردم ساز ها نواخته شد و من صدامو رها کردم آهنگی عاشقانه رو باز گو کردم سرم رو پایین گرفته بودم و میخوندم اواز رسید به لحظه اوجش و من سرمو برای قوی کردن صدام بلند کردم اما چشمم به مردی خورد آشنا به نظر میرسید توی چشمام زل زد بود تا وقتی که ماسکشو در اورد تهیونگ
تهیونگ تو کاواره چیکار میکنه خیلی دست پاچه شده بودم وسط آهنگ دیگه نخوندم به سمت اتاقک پروو رفتم زیورآلات سنگینی میکرد رو تنم همه رو در اوردم میخواستم برگردم به سمت لباسا تا لباس اصلی خودمو بگیرم ولی به جسمی برخورد کردم +اخ اخخخخ. نگاهمو بالا بردم توی چشماش زول زدم تهیونگ با نیش خندی حال بهم زن نگاهم میکرد +ببخشید میشه برید کنار. خواستم برم که مچ دستمو اسیر دستش کرد و به جای قبلیم برگردوند V:پس تو کاواره کار میکنی. +نه من......فقط ای.....جا آهنگ میخونم. V:چه فرقی داره مهم اینه که وقتی تمام بچه های دانشگاه بفهمن چه میشه.
+منظورت چیه. V:یه شب در دسترس من باش. +چییییی. تهیونگ با همون نیش خند به سمتم امد به دیوار چسبیدم چشمامو بستم خدایا من و گناه وار نکن چشمام بسته بود هیچ صدایی نمیومد فقط یه چیزی انگار روم سنگینی میکرد چشمام رو که باز کردم با جسم در خواب فرو رفته تهیونگ مواجه شدم بهش خیره بودم که صدایه افتادن چیزی توجهم رو به روبرو جلب کرد جیمین جلوی من با عصبانیت و تعجب وایساده بود روی زمین میله ای افتاده بود +تو توووووو با میله زدیش. جیمین خیره نگاهم کرد و دستمو گرفت دست تو دست جیمین به سمت ماشینش رفتم وقتی داخل ماشین نشستیم با تمام قدرت گاز داد من هنوز تو فکر اتفاقی که چند دقیقه قبل افتاده بود بودم ماشین متوقف شد جیمین از ماشین پیاده شد و در رو واسم باز کرد
M:پیاده شو. نمیدونم چرا اما به حرفش گوش کردم وقتی پیاده شدم پشمام ریخت دیگه نیاز به لیزر در آینده نداشتم یه عمارت غول پیکر خوشگل دهنم وا مونده بود جیمین جلو راه افتاد من هم پشتش مثل جوجه راه میرفتم وارد که شدیم کلا از دست رفتم واو چه خر پولیع چند تا خدمت کار پیش،ما امدن سیوشرت جیمین رو ازش،گرفتن M:یه اتاق برای ایشون آماده کنین. خدمتکار:ببخشید ولی نمیشه. M:١٧ تا اتاق یکی برای این نمی تونیم خالی کنین. خدمتکار:آقا ببخشید منظورم این بود که همه دستگاه های گرمایشیشون خرابه جز اتاق شما. M:مگه برق کار خبر نکردین. خدمتکار:قرار شد فردا بیاد. M:اوفففففف وسایل خانم رو بیارید تو اتاقم. وا من و جیمین تو ۱ اتاق چی شد خداوندا چرا همون اول منو گاو نمیکنی راحت شم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)