سلام خوجلااام من اومدم با پارت سوم داستان😘بریم بخونیمش
خیلی ترسیده بودم روی زمین نشستم و دختره رو بغل کردم تا تونستم داد زدم ۱ نفر از پشت امد و من و کنار زد جیمین بود
M:برو کنار کی این اتفاق افتاد.
+من داشت...مم دنبال اس..تاد میگشتممم که وی از دستشویی امد بیرون کنجکاو شدم ام...دم دیدم که این دختره رو سرام...یک افتاده.
M:قبلش وی اینجا بود؟.
+اره آ...ره.
احساس میکردم از چشم های جیمین خون میباره دختر مو قرمز رو بلند کرد و به سمت حیاط دوید من هم دست و پامو گم کردم همراهش دویدم
توی اتاق انتظار نشسته بودیم جیمین با قدماش زمین رو متر میکرد نگاهش پایین بود من هم از استرس ناخون هامو میخوردم تا اینکه دکتر امد و با جیمین حرف زد
+حالش خوبه.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)