دوستان سلام ببخشید اگه این داستان رو دیر گذاشتم چون درس داشتم وقت نمیکردم پارت های جدید رو بزارم و در ضمن اسم داستان رو عوض کردم چون این داستان در رابطه با کلی فیلم و داستان های من و کارتون ها هستند که آبشار جاذبه هم یکی از اون هاست و کلا در رابطه با جهان های موازی هست و اسم فبل از این داستان هست بیل و برادران
(لطفا حتما بالا رو بخونید👆👆👆👆👆)و بعد به آدرین گفت : سجام آجرین چیپه نه یعنی چیره سلام آدرین مرینت :بعد از گفتن یک جمله ی ساده با هزار تا مکافات آدرین به چشمام نگاه کرد نزدیکم شد و منم همینطور هی میرفتم عقب که آخر سر گفت عاشقتم که در جا از خواب پریدم مثل همیشه یک خواب بود درسته من فقط تو رویا میتونم این جمله رو از آدرین بشنوم اما به ساعت نگاه کردم شوکه شدم واسه اولین بار توی عمرم ساعت ۶ صبح بیدار شدم از تخت اومدم پایین پتو و بالش رو مرتب کردم رفتم دستشویی جلوی آینه یک آبی به سر و صورتم زدم بعدش خمیر دندون رو ورداشتم و ریختم روی مسواک و شروع کردم به مسواک زدن یک نگاه تو آینه به خودم انداختم امروز دلم میخواست موهام رو باز بزارم واسه همین موهام رو باز کردم و یک شونه به موهام کشیدم تا مرتب بشه و طبق معمول لباس همیشگیم رو پوشیدم تیکی خواب بود و دلم نیومد بیدارش کنم اما مجبور بودم چون ساعت هفت بود خب شاید من همیشه دیر کنم اما حالا یک همین روز رو شاید بهتر باشه زود برم مدرسه البته هنوز خیلی خسته بودم اما به هرحال تیکی رو که دور دهنشم ماکارون بود بیدار کردم فکر کنم زیاد خوشحال نشد اما بیدارش کردم و سریع رفتم سمت مدرسه
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
جالب و متفاوت بود