سلام بچه ها،قسمت ۳ خصوصی شد یه هو حواسم نبود اصلا،تو پروفایلم هست در هر صورت
سریع روسری که دور گردنم بسته بودم رو باز کردم و به سمتش گرفتم(اینو روی زخمت فشار بده،حرفی هم نزن،الان میریم بیمارستان!)روسری رو گرفت،پام رو گذاشتم روی گاز و با حداکثر سرعت راهی بیمارستان شدم!پنجره ها بسته بودن،جیمین هم کلاهش رو روی سرش کشید تا جلب توجه نکنه!با خنده گفت(خوبه روسری دور گردنت بود!)(زیاد زخمی میشم،همیشه یه همچین چیزی دارم)تعجب کرد(مگه چی کارا میکنی؟)چهره ام خسته شد و آروم و بی انرژی گفتم(خیلی زود میفهمی.)اینقدر سریع رفتم که بگم توی ده دقیقه به یه بیمارستان اون حوالی رسیدیم!ماشین رو پارک کردم و به جیمین کمک کردم بیاد بیرون، داد زدم(کمک.....یکی خونریزی داره!)اسم خون رو که شنیدن حمله کردن سمتم!در اصل واسه کمک اومدن ولی خب....جوری دویدن حس کردم میخوان منو تحویل پلیس بدن!صدای بیسیمم اومد(بهشون بگو یکی از دوستای جیمین هستی!)اومدن سمتم،با تخت بیمارستان اومدن،جیمین رو روش خوابوندن،چون پهلوش زخمی بود با صورتش و کلاه روش کاری نداشتن،جیمین رو روی تخت بردن و منم دنبالشون،که پرستار جلوم رو گرفت و گفت (اسم و نشانی بیمار رو بهم بگید!همینطور نسبتتون رو!)نمیدونستم چی بگم،که صدای بیسیم اومد(برگه رو از توی جیبت بده بهش!)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
خیلییییییییییی خوب بود کیوتم لطفا ادامه بده
اجی چرا پارت بعدی رو نمی زاری؟