12 اسلاید صحیح/غلط توسط: Yonyoojin انتشار: 3 سال پیش 444 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
🎶⛲🎶⛲🎶⛲🎶⛲🎶⛲🎶⛲
ارغوان رفت بیرون گوشیمو برداشتم و به ادامه طراحی صحنه پرداختم(لفظ قلم😂).
ارغوان_داشت نماز میخوند!رکعت آخر بود میاد الان!
_ساعت چنده مگه؟
ارغوان_یک!
_اهان!
ارغوان_خب چه خبر چیکار میکنی؟
_سلامتی! فعلا مشغول طراحیم!
ارغوان_بفرست طرحاتو ببینم!
_شرمنده کمپانی یه همچین اجازه ای بهم نمیده!
ارغوان _اه اه اه چه مقرراتی!تو هنوز این عادت گندتو کنار نزاشتی؟
_همینه که هست!
در اتاق ارغوان به صدا در اومد.بعدش دایی اومد تو!
وقتی قیافه مهربون دایی تو قاب لپتاپ افتاد ناخودآگاه زدم زیر گریه!
خیلی دلم براش تنگ شده بود.
دایی لبخند مهربونی زد.
دایی_سلام مرواریدم!خوبی بابا؟
با هق هق_سلام دایی جون!
ارغوان از اتاق رفت بیرون!
_خیلی دلم برات تنگ شده دایی جون!
دایی_منم خیلی دلتنگتم عزیزکم!حالت خوبه؟همه چیز روبه راهه؟
_ممنون!خوبم همه چیز خوبه!
دایی_خداروشکر! چقد قیافت تغییر کرده.بزرگ شدیا!
لبخندی زدمو اشکامو پاک کردم!
دایی_بگو ببینم قصد نداری بیای یه سر به دایی پیرت بزنی؟
_شما که پیر نیستی دایی جون تازه اول جوونیته!
دایی خندید_هنوزم خودشیرینی!
_دایی جون...باید یه چیزی بهتون بگم.
دایی_جونم دایی؟بگو من سرتا پا گوشم!
_خب...دایی میدونم باید همون اول بهتون میگفتم که کجا و چطوری زندگی میکنم اما...فکر میکردم شاید
ابروتون بره!
دایی_چرا ابرومون بره بابا جان؟
_خب اینکه شما خانواده مذهبی هستید حالا منو فرستادین یه کشور دیگه و بعدشم من اینجا با هفتا پسر همخونم خیلی حرفا میتونه واستون در بیاره!
دایی_هرکس زندگی خودشو داره باباجان! مثلا تو خونه ما مگه ارغوان ومامانش چادری نیستن؟تو چادری نبودی!چون انتخاب خودت چیز دیگه ای بود!
مثلا من ادمیم که با نامحرم هیچ حرفی نمیزنم ولی نیما حتی با تو وو دختر خاله هاش شوخی میکنه و مسخره بازی در میاره!
چون من انتخاب خودمو دارم اونم انتخاب خودشو!
هیچ ایرادی نداره که دیگران بفهمن چطوری زندگی میکنی!چون زندگی و انتخاب خودته!تو الان یه دختر بالغی خودت میتونی برای خودت تصمیم بگیری!مگه نه؟
سرمو انداختم پایین_بله شما درست میگین! من باید باشما حداقل اینو درمیون میزاشتم !
دایی_من میدونستم!
_هوم؟میدونستین؟
در اتاق زده شد!
_بله؟
خانم کیم با یه ظرف میوه اومد تو!
رو به دایی_یه لحظه دایی جون!
بلند شدم!
خانم کیم میوه هارو روی میز گذاشت
خانم کیم_راحت باش دخترم مزاحمت نمیشم!
_این چه حرفیه ؟خیلی ممنون!
خانم کیم لبخندی زدو رفت بیرون!
رفتم نشستم سر جام!
_ببخشید!
دایی_ مشکلی پیش اومده؟
_نه خانم کیم برام میوه آورده بود.
دایی_مگه غیر از تو دختر دیگه ای هم اونجا زندگی میکنه؟
_خانم کیم مامان یکی از بچه هاست من یه مدت مزاحمشون شدم!
دایی_خوشبگذره بهت!
_ممنون!
تازه یادم افتاد که دایی گفت میدونسته من کجا زندگی میکنم!
_دایی میشه بگی از کجا میدونستی؟
دایی_یه شب مامان خدا بیامرزت اومد به خوابم و گفت مروارید تو غربت گیر افتاده بود منم فرستادمش طرف هفتا پسر!اول تعجب کردم اما بعد ازش علت اینکه چرا هفتا پسر ؟رو پرسیدم!
مامانت گفت تو به یکی نیاز داری که بهش تکیه کنی و خیالت راحت باشه که اون هواتو داره واین از دست یه دختر برنمیاد!
میگفت اینا قلبشون پاکه مراقب مروارید من هستن!اینا میتونن مروارید منو تو شادی غرق کنن!
وقتی از خواب بیدار شدم به دوستم توی سفارت کره ی ایران سپردم که درباره تو تحقیق کنن و ببینن اونجا کجا و چجوری زندگی میکنی؟که فهمیدم با یه گروه خواننده زندگی میکنی به مامانت اعتماد داشتم پس گذاشتم همینجوری زندگی کنی!
حالا بهم بگو تا حالا دلتو شکوندن؟
متعجب بودم از اینکه دایی همه ی این چیزا رو میدونست و به روم نیوورده بود که دارم بهش دروغ میگم.
دایی_مروارید؟
متعجب سرمو بالا آوردم!
_بلع؟
دایی_رفتی توی فکر؟
_ببخشید.چی میگفتین؟
دایی_میگم تا حالا پسرا دلتو شکوندن؟
_نه!همشون خیلی هوامو دارن!
دایی_دستتو بیار بالا ببینم!
دایی متوجه دست باند پیچی شدم شده بود!
دایی_دستت چی شده؟
_چیزی نیست آیینه اتاقم شیکسته بود اومدم شیشه هاشو جمع کنم شیشه رفت تو دستم!
دایی_چرا اینقدر تو بی احتیاطی دختر؟
_ببخشید!
با دایی کلی صحبت کردم و از زندگیم گفتم.بعدشم ازهم خداحافظی کردیم و قطع کردم!
دوساعت تمام مشغول صحبت کردن بودیم!
روی تخت دراز کشیدمو به سقف چشم دوختم!
باز من بیکار شدم مغزم مشغول کشیدن تصویر تهیونگ شد.
لبخندی زدم!آره برای بار هزارم به خودم اعتراف میکنم که عاشق این پسر شیطون و پرجنب و جوش شدم!
میدونم که نباید انتظار اینکه اونم عاشقم باشه رو داشته باشم.
اما خب...دله دیگه!
با همین فکرا چشمام گرم شدو خوابم برد.
تهیونگ:
کوک_ای بابااااا تهیونگ حواست کجاس؟یه پارتو جا انداختی!
_اخ شرمنده بریم از اول!
جیمین_من دیگه نمیتونم!
نامجون_جیمین پاشو تنبلی نکن!
جیمین_بابا پاهام دیگه توانایی راه رفتن معمولی روهم نداره!
کوک_منم دیگه نمیتونم!
هوسوک_ خب بقیشو بزاریم برا فردا!
یونگی_منم موافقم!
جین_ فردا عکسبرداری هم داریم!
هر هفتامون باهم_پووووووف!
نامجون_خب پس بریم شام بخوریم بخوابیم که فردا باید صبح زود بیدارشیم واسه ادامه تمرینا!
همه ازجامون پاشدیم.
بعد از خوردن پیتزاهایی که یونگی سفارش داده بود هرکس راهی اتاقش شد.
آروم رفتم بالا!
وارد اتاق مروارید شدم!
خودمو انداختم رو تختش!
خیلی دلم براش تنگ شده بود!وقتی نیست انگاری یه چی کمه!
دیشب بد دستم رو شده بود.
با یادآوری دیشب کلافه موهامو به هم ریختم.تف به این زندگی!
دیشب تو عالم مستی کلی چرت و پرت تحویل پسرا داده بودم و قشنگ خودمو لو داده بودم!
کوک بلا گرفته هم همشو ضبط کرده بود!
حالا همشون شدن یه پا مشاور عشقی 😑💔
۱۴روز از نبود مروارید میگذره!
ما هرروز از صبح مشغول ضبط و عکسبرداری و تمرین بودیم تا خود شب!
لباسایی هم که مروارید طراحی میکرد دونه دونه از زیر دست خیاطا بیرون می اومدو هی پرو کن نظر بده در بیار تنگ کن یا باز کن دوباره پرو کن!
از مروارید فقط لباساش و پیاماش به دستم میرسید.
و مسخره بازی های جین و جیمین و کوک!
امشب کارمون زودتر تموم شده بودو داشتیم میرفتیم خونه!
طبق معمول سرم تو گوشیم بود.
کوک_اخ جیمین!
جیمین_چی شد؟
کوک_صدای شکستن قلب به گوشم میخوره!
جیمین_اخ منم !
طلبکار سرمو بالا آوردم!
کوک_ هعی روزگار نامردی شده همه برا ته ته دستو پا میشکونن آقا رفته عاشق کی شده😂
جیمین_دلتنگ یاری؟
بطری آب معدنیمو پرت کردم طرفشون!
جین _پسرا خجالت بکشین عه!
شورشو در اوردین!
چه عجب جین باهاشون همراه نشد!
کوک_ چی؟
جین_ نمیبینین بچه شکست عشقی خورده اذیتش میکنین؟
بعدم سه تایی زدن زیر خنده!
نه این آدم بشو نیست!
یونگی_ بچه ها صدا ندید دیگه عه!
نامجون_خودتونو میبینم وقتی عاشق شدین!
کوک_ من از عاشقی تهیونگ درس عبرت میگیرم!
_مگه من چمه؟
جیمین_هیچی فقط اینقدر بد شانسی که وقتی فهمیدی عاشقشی تا دوهفته نتونستی ببینیش!
دوباره زرتی زدن زیر خنده!
جین_بزارین یه جوک بگم بیشتر بخندین!
میدونی یه ماهی به خواهرش چی میگه؟
جیمین و کوک_مروارید!
کفشمو در آوردم پرت کردم طرفشون که بازم جاخالی دادن و خورد به شیشه ون!
جین_نخیر میگه آبزی!
بعدم خودش پقی زد زیر خنده!
_مسخره!
جیمین_نگاش کن!الگوی ما کیه ببین تورو خدا!
کوک_ تلخ بازیا چیه؟
جین_ احترام به بزرگترتون کجا رفته؟
جیمین_پیش مرواریده یادمون رفت بیاریمش!
دوباره خودشو کوک زدن زیر خنده!
هوسوک_اینقد تهیونگو اذیت نکنین عه!
رسیدیم خونه!
نامجون_ تهیونگ فردا میتونی بری مرواریدو بیاری خونه؟
_باشه!
جیکوکمین(جین کوک جبمین)_اووووووو!
افتادم دنبالشون!
_زهر ماررررررمولک بگیریییین!
بی جنبه های خررررر دیوونم کردینننن!
باهم میدویدن و میخوندن_ نه چک زدیم نه چونه(اینا یه چیز دیگه میگن من چون نمیدونم چی میگن اینجوری میگم)دیش دیری دیدین دیشدیری دیدین!
هوسوک و یونگی و نامجون میخندیدن!
بعد از اینکه افتادم رو سه تاشون و اونا هم منو دوره کردن و کلی قلقلکم دادن هرکس قصد رفتن به اتاقشو کرد!
منم به اتاقم رفتم بعد از عوض کردن لباسام روی تخت دراز کشیدم.همه چیز خیلی فشرده و پشت سر هم اتفاق میافتاد و وقت هیچی رو نداشتیم!حتی وقت نداشتیم برای مروارید یه جشن بازگشت کوچیک بگیریم!
گوشیمو از جیبم در آوردم.چون سرم شلوغ بود منیجرمون مروارید رو برده بود خونه ما!
حالا واسه برگردوندنش من باید میرفتم !
بهش پیام دادم!
بگوشیمو پرت کردم یه گوشه تخت و پتومو تا گردنم کشیدم و خوابیدم!
صبح ساعت ۸بیدارشدم.
از اتاق بیرون اومدم جین و نامجون و هوسوک بیدار بودن.
_صبح بخیر!
بچه ها_صبح بخیر!
برای خودم شیرکاکائو ریختم.
شیرکاکائومو سر کشیدمو روبه نامجون گفتم_مستر امروز برنامه چیه؟
نامجون_ساعت ۱۱باید بریم برای عکسبرداری های آلبوم
ساعت ۴بریم یه سر به صحنه ماستر بزنیم
ساعت ۶:۳۰ باید بریم کارگاه واسه پرو لباسا
ساعت۸هم باید بریم واسه اجرایی که ساعت ۱۱از شبکه ژاپن داریم اماده بشیم!
جین_فکر کنم روز کم کاری پیش رومونه!
_اوهوم!پس من میرم که قبل از ۱۱برگردم!
نامجون_اوکی!
هوسوک_کجا؟
_برم مروارید رو بیارم !
جین_🤭
چپ چپ نگاش کردم!
جین_نمیدونم چرا اسم مروارید میاد نمیتونم جلو خودمو بگیرم!
_😐😐
سری تکون دادم و به طرف پله ها رفتم!
جین_کجا؟
_با اجازت دارم میرم لباسامو عوض کنم!
جین_مرگ بر ضد منحرف فکر کردم داری میری اتاق مروارید .
داد زدم_جین هیوووونگگگ!
صدای خنده های جین بلند شد.
امیدوارم این اتفاق وقتی مروارید میاد نیوفته!
لباسامو عوض کردم و راهی خونه شدم.(طبق چیزی که شنیدم خانواده تهیونگ ساکن سئولن).
ماشینو تو حیاط پارک کردم.
از ماشین که پیاده شدم صدای جیغ و داد میومد.
متعجب سرجام ایستادم.مروارید و داداشمو دیدم که افتادن دنبال هم.
داداشم دفتر طراحی مروارید دستش بودو میدویید!
مروارید_ببین دارم بهت هشدارمیدم از جات تکون نخوری!
داداشم چشمش به من خوردو اومد پشتم قایم شد.
مروارید تازه متوجه من شد.
نفس نفس زنان اومد و جلوم ایستاد.
مروارید_بلاخره...گیرت...آوردم....
نفس نفس میزد.
با خنده_میبینم که سلام کردنم از یادت رفته!
مروارید_ببین بعداً باهات سلام میکنم فعلا برو کنار تا این دفترمو نابود نکرده!
از جام تکون نخوردم!
داداشم_داداشی کنترل کن این دوست دخترتو دوروزه همش رومخمه!
از شنیدن کلمه دوست دختر هم خندم گرفته بود هم خوشم اومده بود!
_داداشی اذیتت کرده؟
داداشم_همش داره میره رو مخم!
مروارید_یااااا چی داری میگی؟من رفتم رو مخ تو؟ ته برو کنار ببینم!
تقلا میکرد که داداشمو بگیره اما من مانع میشدم!
حواسم به پشت نبود که ابجیم اومد و دفتر رو از داداشم گرفت!
ابجی_سلام داداشی!بعدم پرید بغلم!بغلش کردم!
_چطوری گل دختر؟
داداشم_تهیونگ اونو ولش کن با دوست دخترت یه تیم شدن!
مروارید_باز شروع نکن بچه من چقدر به تو بگم...
پریدم وسط حرفش_مگه نگفتم داداش من جاش رو چشماته؟
مروارید_بااشههههه حتمااااا!
خم شدمو داداشمو بغل کردم.
_بیا بریم بعداً حساب این دوتا رو میرسیم!
باهم رفتیم تو!بعد از احوال پرسی با مامان بابا رفتم تو اتاقم کشو میزمو باز کردم توش کلی خرت و پرت بود.
از لابه لای وسیله ها آویزی که مروارید برای تولدم برام گرفته بودو پیدا کردم.مروارید برای تولدم یه ادکلن و این آویز ساعت رو گرفته بود.منم وقتی یه ماه پیش اومده بودم خونه فراموش کردم با خودم ببرمش!
اویزو تو جیبم گذاشتم و رفتم بیرون .
مروارید روی مبلا نشسته بودهندزفری تو گوشش بودو با لبتاپش ور میرفت!
رفتم کنارش نشستم و یه گوش هندزفری شو ازگوشش در آوردم و گذاشتم گوش خودم.سریع واکنش نشون دادو آهنگ رو قطع کرد.
هندزفری شو از دستم کشید و یکم فاصله گرفت.
_چی گوش میدادی؟
مروارید_ هیچی!
_با هیچی حس گرفته بودی؟
مروارید_ رنگ موهات چقدر بهت میاد!خیلی خوب شدی!
_بحثو عوض میکنی؟
مروارید_ اخ ته خیلی دلم برات تنگ شده بودا!
_میدونم!
مروارید_حالا پررو نشو!
مامان اومد و روی مبل رو به رومون نشست!
مامان_خوبی پسرم؟همه چیز خوبه؟
_بله همه چیز عالیه!بابت مهمون نوازیتون ممنون!
مامان_جینجو هم عین دختر خودم!
فکر کنم داداشت حسابی عاصیش کرده تو این دوروز.
مروارید_این چه حرفیه خانم کیم؟ باهم شوخی میکنیم اتفاقا باهاش خیلی خوش میگذره.
داداشم اب پرتقال به دست با قیافه ای تخس از آشپزخونه بیرون اومد و همونطور که به طرف من میومد رو به مروارید گفت_با خودت خیلی خوش میگذره!مگه من اسباب بازیتم؟
خودمو کنترل کردم!
داداشم اومد و خودشو وسط منو مروارید جا کرد.
حسود خان!
داداشم_داداشی یه آهنگ برام میخونی؟ اخه این دوست دخترت خیلی صداش بده!
_باشع حتما!چی بخونم برات؟
مامان_عه؟جینجو که صداش خیلی خوبه!
داداشم_ولی به پای صدای داداش من نمیرسه!
مروارید_ بله معلومه داداشت کلی تمرین کرده و درس خونده.
داداشم _اماتو با درس خوندن هم نمیتونی خوب بخونی!
خندیدم!
_چرا اینقدر جینجورو اذیت میکنی؟
داداشم_چون میخواد تورو ازم بگیره!
لبخندی زدم!
مروارید_من کی همچین حرفی زدم؟
داداشم_نیاز نیست همچین حرفی بزنی بابا میگه مامان دوست دخترش بوده بعدم باهم ازدواج کردن.
توهم دوست دختر داداش بزرگه ای دیگه یعنی باهاش ازدواج میکنی و دیگه داداش وقت نمیکنه بیاد به من سر بزنه!
به مروارید نگاه کردم
از خجالت سرشو انداخته بود پایین!
_پسر خوب جینجو که دوست دختر من نیست که...
داداشم_خودت گفتی دوستمه!
_هردوستی که دوست دختر نیست!
داداشم_واقعا؟
_اوهوم!حالا بگو برات چی بخونم؟
داداشم_ فیلم اوت!
یه نفس گرفتم.
_اوکابی یا گارو کیمی وا...
امارینی ازایاکاده اوووو
موروده سوکونی ایروکاتو
ته وونوباستا کانوده
فوتوکی عه تی شیماوو
تان تان تو هوریتسوموتاکی و کو نوناکاده کیمی داکه وو هیرو ویاتسومه نت سوناگته
هیاجی اونی اوتسوشیته ناگامه ناگارا
کومیاگرد ایتامی ده کیمی وو تاشیکاماتا ایورو!
اووووه_اووووه
لالالالالالا
لالالالالا
لالالالالا
اووووه_اوووووه
لالالالالالا
لالالالالا
لالالالالا
گوشیم زنگ خورد.
جیمین بود.
_سلام جیمین!
صدای کوک_رفتی دنبال مروارید؟
بعد دوتایی زرتی زدن زیر خنده!
خودمم دیگه ازکاراشون خندم گرفته بود!
_چه خبر؟
جیمین_اگه میشه جینجو رو بردارید بیاید میخوایم بریم برا عکاسی!
کوک_ جینجو چیه؟ خانم کیییم!
بعد دوتاییشون باهم _اوووووو
_یعنیا دلقک تر از خودتون خودتونین!
گوشیو قطع کردم.
_جینجو کم کم آماده شو بریم.
مروارید از جاش پاشد.
مامان_خب بمونید ناهار و باهم بخوریم!
بابا_ آره ناهارو دور هم بخوریم بعد از یه ماه!
_شرمنده ساعت یازده عکسبرداری داریم!
باید زودتر حرکت کنیم!
ابجیم_خب داداش بزار جینجو بمونه!
_مرخصی جینجو تا دیروز بود امروز باید با ما بیاد سر عکسبرداریا و فیلمبرداریا!
مروارید کوله پشتی و چمدونش رو از اتاق به سختی بیرون میوورد.رفتم چمدونشو ازش گرفتم.
مروارید _بزارش زمین کمر درد میگیری!
_این سبکه که!
مروارید_ته حرف گوش کن!
اینارو آروم میگفت.
چمدونشو زمین گذاشتم.
رفت و مامان و ابجیمو بغل کرد و ازشون خداحافظی کرد رو به بابام خم شد و ازش تشکر کرد.
رفت رو به روی داداشم که با اخم داشت به چمدونا نگاه میکرد زانو زد.
موارید_خب...با اجازه من دیگه دارم میرم رییس اجازه خروج میدین؟
داداشم_...
مروارید_ رییس؟
داداشم_...
مروارید از جیب شلوارش یه دفترچه کوچولو در آورد و گرفت جلوش.
مروارید_اینم یه یادگاری از طرف من برای شما!
داداشم دفترچه رو ازش گرفت.
مروارید_حالا اجازه خروج هست؟
داداشم_ دلم برات تنگ میشه!
بعدم محکم مرواریدو بغل کرد.
لبخندی روی لبم اومد.
داداش من خیلی زود به همه وابسته میشد.
بعد از خداحافظی با همه سوار ماشین شدیم و حرکت به سوی خانه!
(خدا تو خونه با جیکوکمین به خیر بگذرونه😉😂)
ماشینو تو پارکینگ پارک کردم.
باهم پیاده شدیم چمدونشو برداشتم.
مروارید_چرخ چمدون رو گذاشتن که رو زمین بکشیش. آنقدر اینو بلند نکن نزدیک ماستر کمر درد بگیری!
_اجازه بده از ماشین درش بیارم رو زمین میکشونمش!
مروارید_چیزی بهت نمیگفتن میخواستی تا تو خونه همینجوری بیاریش.
_غر نزن.
به طرف خونه رفتیم.
مروارید_وای چقدر دلم برا خونه تنگ شده بود.
دویید طرف در و درو باز کرد.باهم وارد شدیم.
کوک وجیمین و جین و یونگی توی سالن حاضر و آماده نشسته بودن.
هوسوک داشت از پله ها پایین میومد ودستاشو به هم میمالوند.نامجونم تو تو آشپزخونه بود.
اول همشون با تعجب به در زل زدن.
کم کم نیش جیکوکمین شل شد.
با هشدار ابروهامو بالا انداختم.
کوک نمیخواست دهن باز کنه و محکم میکوبید روی پای جین.
جیمینم صورتشو به سمت مخالف چرخوند و شونه هاشو میلرزیدن.
مروارید_تا کیمیخواین ساکت بمونین؟یه سلامی یه خوش امدی؟
همه از جاشون بلند شدن و باهم دور مروارید حلقه زدیم.
همه باهم_ خوش اومدییی!
دورش چرخیدیم و آهنگ
+Home+
رو براش خوندیم کلی خندید و با عشق بهمون چشم دوخت.(الان مثلاً بلده از چشم آدما احساساتشونو بخونه).
مروارید_رنگ موهاروووو!
کوک_مال کیقشنگتره؟
مروارید یه نگاه به هممون انداخت.
مروارید_همتون خیلی خوب شدین.
جیمین_کی قشنگتر شده؟
بعدم به جین چشمکی زد.
به نقشه شومشون پیبردم.
_من میرم حاضر شم.
کوک_عه کجااااا!
_مگه عجله نداشتیم؟برم آماده شم.
مروارید_منم برم وسایلمو بردارم بریم.
جیمین_باهم میخواین برین...جین دهن جیمینو گرفت.
کوک_داداشاین دیگه زیادی بود.(مرگ بر ضد منحرف 😂)
مروارید گنگ نگاشون کرد.
_برو آماده شو دیر میشه.
مروارید سری تکون داد و رفت بالا.
طلبکار به کوکمین زل زدم.
کوک_منکه کاری نکردم!
جیمین_منم حرفی نزدم!
جین_کوک که پای هندساممو کبود کرد از بس کوبید روش.
جیمینم نزدیک بود آبرو حیثیتمون رو به باد بره.
جیمین_شماها چرا اینقدر مغزتون فاسده؟ من فقط میخواستم بگم باهم میخواین از زیر ماجرا در برین.
کوک_من میرم مغزمو با اسید بشورم🚶🏻♂️(خوانندگان محترم شما هم همراه کوک برین😂)
رفتم بالا و لباسامو عوض کردم .
هممون راهی محل عکسبرداری شدیم.
یه جایی شبیه کارواش بود یه سری لباسدادن بهمون بعد از اینکه لباسا رو پوشیدیم به نگاه به هم انداختیم.
جیمین_شاید بعد از دیسبند بیام تو کارواش کار کنم😂
کوک_چطوره یه کارواش بزنیم هفتاییتوش کار کنیم؟
هوسوک_اسمشم میزاریم بنگتن کارواش!
یونگی_فقط باید بزنیم ورود ارمیا ممنوع حتی شما دوست عزیز.
هممون به چرت و پرتامون خندیدیم
بعد از چند ساعت عکس برداری تموم شد.
ساعت۳بود.
رفتیم خونه و مروارید رامیون درست کرد و هممون مشغول خوردن شدیم.
نامجون_کم کم آماده شید باید بریم یه نگاه به استیج بندازیم.
بچه ها دوباره لباس عوض کردن و رفتیم استیج رو از نزدیک دیدیم.
کوک_خیلی خفن شده!
جیمین_کار مرواریده دیگه.
بعدم ریز ریز خندیدن.
اینا دیگه واقعا شورشو در آوردن.
بعد از یه تمرین کوچیک روی استیج نیمه آماده راهی کارگاه شدیم تا لباسای جدید رو پرو کنیم.تو آیینه نگاهی به خودم انداختم.
هوم خیلی خوب بود.
از اتاقک بیرون اومدم کتامون یا سفید بود یا بنفش یا سفیدو بنفش ترکیبی درکل خیلی خوب بود.
بعد از پرو لباسا راهی خونه شدیم تا برای اجرای شب اماده بشیم.
لباس اجرای من تیشرت زرد و کت شلوار سفید بود.
بعد از اجرا برگشتیم خونه و هرکس یه طرف خودشو پخش زمین کرد.
مروارید_پاشین حداقل لباساتونو عوض کنین!تنبل بازی چیه?
تموم شد
منتظر پارت بعد باشین کامنتم یادتون نره
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
43 لایک
عالییییییی بقیشم بساز
مگه میشه جینجو یه پارت بده خوب نباشه؟🙂🤎(یکم زیادی احساس راحتی کردم ساری 🥲💋)
من اصلا عاشق اینم جینجو صدام میکنین😍🎈دارم کامنتارو میخونم جواب میدم
اینقد قشنگه دلم نمیخواد تمام شه💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
سعی میکنم زودی پارت جدید رو بزارم😍💜
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییی منتظر پارت بعد هستم😊😊😊😊😊😊😊♥♥♥♥♥😘😘😘😘😍😍😍😍😍😍💋💋💋🌹🌹🌹💖💖❤❤💜💜💙💜💙💜💙💜💜💜💜💜
چشششششم😍