
سلام در این پارت اتفاق های خیلی عجیبی میافتد

شب شد و من و آدرین تو اتاق اون رو تخت او باید باشیم 😉 کنار هم پیش هم مثل یک زوج خوشبخت ❤ یعنی شاهزاده اسب سفید داستان زندگی من آدرین هست 💋 آدرین به من نگاه میکنه اما حرفی نمیزنه 👀 یعنی آدرین من رو دوست داره یا این فقط یک عشق یک طرف هست ؟ 💘 مثل عکس هستن 😀
خوب بچه ها میخوام آلیا و نینو رو هم به داستان اضافه کنم و شخصیت خوب و ساکت و کم دیده داستان رو هم میخوام بیارم ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
ناتالین : اونطور که من شنیدم مری با مدل صمیمی شده ..... ، میدونم ، میدونم مواظب هستم ........ نه فقط مال منه ...... ولی بعد هم میاد پیش من ....... باشه برو ....... بای 😐 وقتی تلفن رو قط کردم رفتم تو فکر مری ، یعنی الان کجاس ؟ خوشحال هست یا ناراحت ؟ وقتی بفهم من یک جورایی بد هستم از دستم ناراحت میشه ؟ با همین افکار منفی خوابیدم .😴 ( ام .... ناتالین نقش دوست صمیمی مری رو بازی میکنه ولی بد هست 😐 )
آلیا : وای این طور که تو تعریف میکنی خیلی خوشتیپ و قیافه هست من که عاشق اون بودم عاشق تر شدم دختر 😀❤ کاگامی : آره ولی یادت باشه اون دیگه الان پیش مری هست 😑 آلیا : میدونم من هم دوست ندارم با یک پسری باشم که کلی چشم دنبالش هست من برای وبلایگ هم میخوام فقط همین نگران نباش 😊 کاگامی : باشه اگه تو اینطور میگی باشه بهت اعتماد دارم 😁 آلیا : میدونی که اگه پسری هم باشه که من بهش علاقه دارم نینو هست 😍 کاگامی : نمیدونم چرا عاشق اون خلافکار شدی این عشق بین شما دو تا اصلا عاقلانه نیست 😐 آلیا : آره کاگامی جون من عاشق یک خلافکار شدم که برای تفریح همه رو شکنجه میده و درسته این عشق اصلا با عقل جور در نمیاد و عاقلانه نیست ولی ما هم رو دوست داریم و میدونم به من آسیب نمیزنه 😁
نینو : بعد از حرف هایی که ناتالین زد ، نگران شدم چون نمیخواستم به مری آسیب بزنم فقط میخوام آدرین رو شکنجه بدم تا دیگه اینقدر آلیا تو وبلاگ و تو حرف هاش اسم اون پسره رو نیاره ، من میخوام آدرین از مدل بودن اخراج و مرحوم بشه 💔 چون هیچ پسری ، هیچ پسری نباید به جز من اسمش رو زبون آلیا باشه 😈 ...................... فردا صبح 🌄🌄🌄
مرینت : از خواب بیدار شدم دیدم آدرین مثل فرشته ها خواب است رفتم پایین و شروع به آماده کردن صبحانه و بعد صدا زدمش که بیاد و بعد از صبحانه اون من رو 💋💋💋💋💋💋 ولی خیلی طولانی بود حدود 40 دقیقه 💋💋💋 امروز خواستیم بریم بیرون 😉 وای اون هم شهر بازی 😀 ......... در شهر بازی : مری : تونل وحشت از همه بهتر بود ولی یاد ترن هوایی میافتم میخوام باز هم جیغ بزنم 😂 آدرین : پس به ترن هوایی فکر نکن 😉 مری : ولی چقدر تو رو محکم بغل کرده بودم 😂😂😂 آدرین : آره خیلی محکم دیگه داشت استخوان هام میشکست ولی بغلی کردی از همه بهتر شد 😁😁😁😁 ( ساعت 14) مری : دو ساعت دیگه همه چی عادی میشه 😉 آدرین : همه چی عادی هست چون من تو رو با دندون های نیشم گاز نگرفتم و تحد بین ما شکل نگرفته 😆 مری : وااات 😶 آدرین : خوب چیه میخواستم پیش من باشی 😳 مری : باشه 😒 ولی با این کار از یک چیز مطمین شدم که عاشق من شدی 😁 آدرین : آره دوست دارم 💋 مری : منم دوست دارم 💏
رفتیم غذا بخوریم ولی من یکم لباسم کثیف شد برای همین رفتم دستشویی تو راه بودم که یک لحظه همه چی تاریک شد و یک چیزی رو روی دهنم حس کردم و خوابم برد 😴😴😴
میدونم بد جایی کات کردم 😀😀😀😀 لایک و کامنت زیاد باشه داستان زود تر میدم و انرژی بیشتری میگیرم 😁😁😁😁 لایک و کامنت بزار نفص ❤❤❤❤❤ بای بای 😉😉😉😉😉
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام گلم ببخشید من تست تورو پیدا نکردم نتونستم تائید کنم ببخشید 😞
خب گلم نمیشه که پیداش کنی باید خیلی خوش شانس باشی تو لیست تستات باشه😐
همون داستان دست تو نیافتاد برای همین پارت سوم رو قبول نکردن همون پارتی که گفتم یکم بد میشه 😐 مجبورم شدم از ۲ برم تو ۴ 😕 خوبیش اینه که بهم میخورن 😁 و اشکالی نداره 😁
سلتم خوبی عزیزم پارت جدید رو نوشتم میشه بری منتشر کنی اگه پیدا کردی 😀❤❤
عالی بود عالی ❤️
مرسی ❤❤❤❤
عالییییییی بعدیییییییی
چشم میزارم 😁